وعده ما: 16 آذر ساعت 16

دانشجویان دانشگاه گیلان تصمیم گرفتند که ساعت 10 مقابل ساختمان مرکزی دانشگاه تجمع کنند و همانطور که میدانیم دانشجویان دانشگاه های دیگر و مردم سبز اندیش اجازه ورود به دانشگاه رو به هیچ وجه ندارند برای همین عده ای از دوستان دانشجوی سایر دانشگاه ها و دانشکده ها تصمیم گرفتند که 16 آذر ساعت 16 مقابل دانشگاه علوم پایه واقع در منظریه تجمع کنند و اعتراض خودشون رو نشون بدند.

۱۳۸۸ آذر ۴, چهارشنبه

بیانیه شماره ۱۵ میرحسین موسوی به مناسبت سیامین سالگرد تاسیس بسیج مستضعفان

مهندس میر حسین موسوی به مناسبت فرا رسیدن سی امین سالگرد تاسیس بسیج مستضعفان بیانیه ای را صادر کرد. نخست وزیر محبوب امام در این بیانیه به اهداف تاسیس نهاد بسیج مستضعفان و مقایسه ای بین عملکرد این نهاد در سالهای اولیه انقلاب وماههای اخیر پرداخته است

به گزارش کلمه متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:ا

بسم الله الرحمن الرحیم

پنجم آذرماه سالروز تاسیس بسیج مستضعفان از سوی امام خمینی و فرصتی است تا این نهاد موثر در تاریخ انقلاب اسلامی در معرض نگاهی دوباره قرار گیرد. بسیج چه بود و چه هست و چه باید باشد؟ بسیج را چه چیز ساخت و چه چیز نامدار کرد و قهرمان تمامی سلیقهها و گرایشها در دورهای از تاریخ معاصر این سرزمین قرار داد؟ آن سابقه درخشان و دستاورد بزرگ که بسیج نامیده شد با بودجههای کلان و سلاحهای گران به دست نیآمد. سازماندهی برتر نبود که از بسیج اسطوره ساخت و قدرت نظامی نبود که تواناییهای بسیج را شکل داد، بلکه نیتهایی پاک و عمیق این بنای بلند را برافراشت و اسوههایی را پرورش داد که هنوز هرگاه از آنان نام برده میشود گویندگان و شنوندگان، یاران پیامبر (ص) را به یاد میآورند.ا

علاوه بر این، بسیج در تاریخ انقلاب نماد و نهاد شجاعت و ایستادگی ملت ماست. سی سال پیش از این امام بسیج مستضعفان را در مقابله با احتمال حمله نظامی ابرقدرت]ها به وجود آورد و این موثرترین اقدام ممکن برای پیشگیری از آن خطر بود. در این سه دهه هیچ سلاحی وجود نداشت که قدرتهای بزرگ و کوچک مخربتر از آن را در اختیار نداشته باشند و تنها چیزی که آنان را از گزند رساندن به این خاک منصرف و یا پشیمان میکرد ملاحظه شجاعت مردمی بود که از قدرت قدرتمندان نمیترسیدند و در دفاع از آرمانها و حقوق خود کوتاهی نمیورزیدند. بسیج قابی بود که این چهره از ملت ما را به نمایش میگذاشت.ا

و بسیج جلوهگاهی بود برای ظهور یکپارچگی اقشار و سلیقههای گوناگون مردم ما. زمانی که پدر دلسوز ما این نهال را غرس میکرد گفت: «کشوری که بیست میلیون جوان دارد، باید بیست میلیون بسیجی داشته باشد». چنین هدفی چگونه میتوانست تحقق بیابد اگر بسیج به یک سلیقه یا نحله یا فرقه یا قشر تعلق پیدا میکرد؟ بلکه مقصود او از ارتش بیست میلیونی ایجاد آن ظرفی و رنگی بود که بتواند تمام، یا لااقل اکثریت عظیمی از رنگهای جامعه را در خود جمع کند؛ شبیهترین چیز به پرچمهای سالار شهیدان (ع) که هر ساله در کشور ما بلند میشود و همه اقشار مردم ما، حتی برخی از اقلیت های دینی را گرد خویش میآورد.ا

اگر بسیج به یکی از بزرگترین دستاوردهای تاریخی ملت ما تبدیل شد به خاطر توجه به چنین رمزهایی بود، والا از صرف یک نام چنین هنرهایی ساخته نیست؛ هنر تبدیل انسانهایی عادی به لشکر مخلص خدا، هنر پایدار ماندن و پیروز شدن با دستانی خالی و هنر محور و مایه وحدت و سربلندی یک ملت تاریخی و بزرگ قرار گرفتن.ا

اینک نیز داستان همین است. نوعی از نامها و نشانهها، نوعی از کلمات و ظواهر، نوعی از لحنها و لهجهها، نوعی از جملات و طلسمها…. نیستند که مدرسههای عشق و انسانهای بزرگ میسازند. تمامی بسیجیان نامدار و گمنامی که ایمان و ایران به آنان افتخار میکند به صرف ادای چند حرف در میادین سابقین قهرمان نشدند. آنان در بوته قرار گرفتند. و در این جهان کیست که در بوتههای فتنه آزموده نشود؟

احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون

آیا مردم گمان کردند همین که بگویند ایمان آوردیم به حال خود رها میشوند و در فتنهها آزموده نخواهند شد؟

و لقد فتنا الذین من قبلهم و لیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین

به تحقیق کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم و خداوند خواهد دانست کسانی را که راست گفتند و خواهد دانست آنانی را که دروغگویانند.


اینک نوبت به وارثان باقریها و باکریها رسیده است. نسل جدیدی که بسیجی نامیده میشود امروز در بوته تاریکترین شبههها و فتنهها قرار دارد. آیا این نسل جدید نیز شبیه به کسانی هستند که جنگ جمل را در رکاب امیرمومنان (ع) مبارزه کردند؟ یا این قیاسها واهی است و کسانی که اینگونه قیاس میکنند بسیج را ماشینی سرکوبگر میخواهند برای زدن و گرفتن و آزار و حتی قتل انسانهایی که تنها جرمشان دعوت به دادگری است؟ چه کسانی جواب این سوال را میدانند؟ هویت آن سازمانی که اینک بسیج مستضعفان نامیده میشود به راستی چیست؟ دستگاهی بینیت که بفرموده چشمانش را میبندد و دست و پای خواهران و برادرانش را میشکند، یا نهادی مجهز به عمیقترین بصیرتها که میتواند در ظلمانیترین شبهای فتنه راه را از بیراهه تشخیص دهد؟ شب فتنه روز کسانی است که در پاسخ به این پرسشها مردد ماندهاند

اذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن. پاسخ پیامبر (ص) را به تمامی این تردیدها بشنوید که وقتی فتنه همچون پارههای شب تاریک شما را فرا گرفت باید به قرآن رو کنید. قرآن شفیعی است که اگر به سود کسی شفاعت کند از او پذیرفته خواهد شد و چون به رغم کسی شهادت دهد تصدیق میشود؛ کتابی که هرکس آن را پیشوا و پیشارو بگذارد به بهشت میرود و کسانی را که به آن پشت کنند به سوی دوزخ میراند؛ کتابی که به سوی بهترین راه هدایت میکند؛ کتابی که به روشنی و صراحت ما را فرمان میدهد تا با راستگویان باشیم.


یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین

ای کسانی که ایمان آوردهاید از خدا پروا کنید و با راستگویان باشید

ولی اگر معلوم بود کدام گروه راستگو هستند که شب فتنه به پایان میرسید. در عین حال این قدر معلوم است که راستگویان دروغ نمیگویند. کسانی که در مبارزه سیاسی اصلیترین شیوهشان دروغ گفتن است حتما راستگو نیستند؛ تقوا در همدستی با آنان و ایمان سازگار با پیرویشان نیست. آیا در این چند ماهه هیچ دروغی نشنیدهاید؟ ای جماعت مومنان! تقوا کنید و با راستگویان باشید.

بسیج چه بود و چه خواهد بود و چه باید باشد؟


بسیجی که امام میخواست در مقابل ملت قرار نمیگرفت، بلکه در کنار مردم و پشتسر آنان بود؛ بسیجی که فراتر از جناحها عمل کند و بازوان بلندش همه اقشار را در بر بگیرد؛ بسیجی که از دوستی مردم لذت ببرد؛ بسیجی که به دنبال رفاقت و محبت و یگانگی مردم باشد؛ بسیجی که بدون توجه به اختلافات سلیقهای خود با دیگران حافظ عرض و ناموسشان باشد، که آنان یا برادر او در دینند و یا نظیر او در آفرینش؛ بسیجی که حرمت حریمهای خصوصی مردم راحفظ کند. امام بسیج را به عنوان ابزاری برای قدرت حاکمان نمیخواست، بلکه نهادی برای قدرت مردم میدید تا حاکمیت آنان بر سرنوشتشان تضمین نماید. قرار بود رفتار و اندیشه بسیجی در مردم اثر کند، نه آن که قدرت بسیج بر سر مردم فرود آید. قرار نبود بسیج جیرهخوار دولت شود و به ازای دستگیر کردن مردم در اجتماعات پاداش سرانه بگیرد. افسوس بر بسیج اگر تا حد یک حزب سیاسی تنزل کند؛ این آن چیزی نیست که امام ما برای بسیجیان میخواست. قرار نبود بسیج به دستگاهی تبدیل شود که اختیار انتخاب و آزادی رای را از مردم بستاند.



برادران بسیجی من! کدام عیب و کاستی در آرزوهای امام برای بسیج وجود داشت که از آنها کناره گرفته شود؟ و چرا باید چهرهای که با زحمات گذشتگان شما پدید آمد به کدورتها آلوده گردد؟ شما خود با مردمید و از مردمید. مفاهیمی که فطرت مردم آنها را میپسندد چرا باید در نزد برخی از دوستان بسیجی ما نفرت ایجاد کند؟ کدام زشتی در نامهایی چون آزادی وجود دارد که وقتی بر زبان میآید قلب بعضی از آنان را مشمئز میکند، گویی که نام بزرگترین گناهان باشد؟ حال آن که هنوز بزرگترین میعادگاهها در اکثر شهرهای ما به نام آزادی خوانده میشوند. مگر نمیگوییم عنوانهایی چون حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق اقلیتها، و امثالشان محملهایی است تا قدرتها ریاکارانه خویشتن را به آنها الصاق کنند و سیمایشان را زیبا جلوه دهند؟ چرا آنهایی که قاعدتا باید صاحبان اصلی و اصیل چنین آرمانهایی باشند از آنها فاصله میگیرند؟ مگر میخواهند مکتبشان کریه جلوه کند؟ چرا این مفاهیم را لعن میکنیم و ملاک بیدینی قرار میدهیم؟ دینی که چونان یک بوته گل دلخواه برای بشر ارمغان آورده شد، از بس که آموزههایش ملایم و موافق با فطرت بود. مبادا آن را تبدیل به یک بوته خار کنیم تا هرکس با هر گوشه از آن تماس میگیرد زخمی شود؛ زخمهایی از نوع آنچه جوانان ما در خیابانها میبینند

بسیج نیز سی سال پیش از این همچون یک بوته گل و یک پارچه نور متولد شد. آیا اگر کسی رجعت به آن عهد نورانی و نخستین را بخواهد به انقلاب پشت کرده است و دست به براندازی نظام زده است؟ آیا اگر کسی بازگشت به نسخه اصیل انقلاب اسلامی را طلب کند، آیا اگر کسی خواستار آن اسلام ناب محمدی که امام منادی و معرف آن بود باشد و از خرافهپرستیها و قشریگریهایی که با نام دین به مردم فروخته میشود بیزاری بجوید، آیا اگر کسی اجرای بدونتنازل قانون اساسی را دنبال کند، آیا اگر کسی از وفاداری به عهدهای ایمانی و انسانی بپرسد جز به دادگری فراخوانده است؟ آیا چنین کسانی باید در خیابانها کتک بخورند، در زندانها شکنجه ببینند و به حبسهای طولانیمدت محکوم شوند؟ آیا اسلام و قرآن اجازه میدهد مردمی که با مسالمت حاکمانشان را به عدالت امر میکنند کشته شوند؟


و یقتلون الذین یامرون بالقسط من الناس فبشرهم بعذاب الیم

و مردمی را که به دادگری امر میکنند به قتل میرسانند، پس آنان را به عذابی دردناک بشارت ده


بسیج چه بود و چه خواهد بود اگر به مسیری که پیشرویش گذاشته شده است ادامه دهد؟ آن نیرویی که یک زمان نماینده شجاعت ملت ما بود آیا اینک به کار گرفته شود تا ایرانیان را بترساند؟ کاملا پیداست که آخرین و تازهترین راهبرد اقلیت اقتدارطلب ایجاد هراس در مردم است. آیا لباسهای مخوف میپوشند و در خیابانهای شهر آرایشهای نظامی به خود میگیرند تا هموطنانشان را مرعوب کنند؟ یا مردم را میترسانند چون خود میترسند؟ یا فرزندان انقلاب را به هفت سال و ده سال و پانزده سال زندان محکوم میکنند تا به خود تسلی داده باشند؟ و فکر نمیکنند که با این رفتارهای کوتهبینانه چگونه امنیت ملی کشور را در معرض خطر قرار میدهند.

کافی است مردم بترسند تا پای قدرتها به مرزهای این بوم باز شود. کافی است سمعه شجاعت این ملت خدشهدار گردد و بیگانه در دلاوری و استواری آنان تردید کند تا خواب های سی ساله تعبیر شود. به دو کشور همسایه ما که اینک در اشغال خارجی قرار دارد نگاه کنید. در هر دو آنها نخست مردم ترسانده شدند و ترسیدند. ظاهرا قدرتها با شعار آزادیبخشی به این دو کشور قدم گذاشتند، در عینحال که وقتی ابوغریبها را به راه میانداختند طمع خویش را در چهرههای وحشتزده مردم پنهان نکردند. آنها با صراحتی که بیشتر از آن ممکن نبود به مردم این دو کشور میگفتند شما همانهایی هستید که از صدام و طالبان وحشت داشتید، پس اینک حق آن است که از سلاحهای رعب انگیزتر ما بیشتر بترسید. حتی تروریستهای افراطی هنوز به آن امید که بتوانند همچون خونخواران پیش از خود بر هراس مردم این کشورها حکومت کنند آنان را بیرحمانه میکشند. قربانیان ددمنشیهای صدام و طالبان هنوز دارند تاوان ترس خود را میپردازند، کما این که ملت ما هنوز امنیت و آرامش خویش را مرهون شجاعت و استحکامی است که در طول سی سال گذشته به نمایش گذاشت.


حال کسانی در داخل کشور میخواهند این سرمایه را از ما بگیرند. در مقابل نمایشهای آنان مردم یا نمیترسند، که نمیترسند، و این آخرین حربه هم از آنان سلب میشود، و یا خدای ناکرده میترسند. در آن صورت آیا اسباببازیهای جنگی از تمامیت این کشور حفاظت خواهدکرد؟



بسیج در تاریخ معاصر ما نه فقط یک نام، بلکه یک عملکرد بود که هرگز از آن بینیاز نمیشویم؛ تا جایی که اگر معدودی از متصدیان این عملکرد ماموریتهای خود را فراموش کنند لازم است ما مردم خود آنها را بر عهده بگیریم. ضرورتی، حتی به مراتب مهمتر از آرمانهای جنبش سبز ما را مجبور میکند که اجازه ندهیم کسی در ترسیدن ما طمع کند.


و بدانیم که بالاتر از سیاهی رنگی نیست. ترساندن آخرین تیر ترکش است. مخالفانتان اشتباه کردند و در مقابل مسالمت و مقاومت شما آن را به کار بردند تا اگرکارگر نشود چاره دیگری نداشته باشند. چاره راستین آنها هم خود شمایید، روزی که از مخالفان خود بپرسید آیا پرچمهای رنگارنگ شما نیز به معنای اصرار بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی است، و اگر آری گفتند آنها را بپذیرید. آن روز وقتی است که همه با هم سبز میشویم


میر حسین موسوی

۱۳۸۸/۰۹/۰۴

ایجاد ناامنی؛سیاست جدید نیروی انتظامی و سپاه (نگاهی به ابعاد سیاسی پرونده تجاوز جنسی در 13 آبان)

کاری از گروه تحلیلگران انقلاب سبز
لینک : دانلود تحلیل

یکی از فرماندهان نیروی انتظامی در خصوص تصاویر منتشر شده از خشونت پلیس در روز 13 آبان با صراحت گفت که این تصاویر متعلق به روز 13 آبان نبوده اند. هرچند وی مشخص نکرد که آیا چنین برخوردهایی در روزهای عادی با شهرواندان و عابران صورت میگیرد یا این که در تجمعات قبلی چنین اتفاقاتی رخ داده است.

بسیاری با این تصور که فرمانده پلیس دروغ میگوید، از کنار چنین اظهار نظرهایی عبور میکنند، اما در پس آن رفتار و این اظهار نظر، طرح و برنامه ای جامع و خطرناک وجود دارد که بخشی از فرایند سرکوب جامعه مدنی و مایوس کردن شهروندان است. دلیل اثبات این مدعا، موارد متعدد دیگری از قصور یا تقصیر پلیس است، که به عنوان مثال میتوان از موارد زیر یاد کرد: قتل ندا آقا سلطان، اعلام آمارهای متهدد و متناقض از سوی مقامات حکومتی در خصوص تعداد جان باختگان حوادث پس از انتخابات، موارد مستند و متعدد تخریب اموال شهروندان توسط پلیس، پرونده کهریزک و پزشک مظلوم آن، و در نهایت، پرونده دو مورد تجاوز گروهی و معنا دار به دو زن متاهل در مکانی عمومی و در عصر روز 13 آبان.

* سیاسی شدن پلیس

حکومت تنها مجموعه یا نهاد در جامعه است که حق دارد به صورت مشروع از نیروی زور و خشونت استفاده کند. شهروندان، انجمن ها، یا احزاب نمیتوانند مجرمان و متخلفان را به صورت خودسرانه بازداشت یا محاکمه کنند. بنابراین دولت منبع اصلی و شاید انحصاری حفظ امنیت شهروندان است و به علت همین انحصار، یکی از راه هایی که دولت و نیروهای انتظامی میتوانند مرتکب جرم شوند، این است که از نیروی زور، اسلحه، تجهیزات شنود و زندانها و بازداشتگاه ها به صورت غیر قانونی و برای تحقق اهداف شخصی یا سیاسی استفاده کنند یا این که بی دلیل از اسلحه و خشونت استفاده کنند. اما مسئله به همین جا ختم نمیشود، چرا که دولت، هم در مورد کاربرد خشونت مسئول است و هم در مورد عدم کاربرد خشونت؛ بنابراین، وقتی دولت یا نیروهای انتظامی شاهد جرم یا جنایتی باشند و برای مقابله با آن اقدام نکنند، به لحاظ حقوقی مجرم هستند؛ اگر چنین قصوری طبق دستور یا برنامه از پیش طراحی شده باشد، میتوان فرماندهی این نیروها را تروریست دانست.

در ماه های اخیر شاهد بودیم که دولت حاکم بر ایران، با صرف هزینه فراوان و با استفاده از انواع وسایل سرکوب، تلاش کرد تا شهروندان را به پذیرش نتایج انتخابات وادار کند. اما وقتی هدف دولت از طریق به کار بردن حداکثر زور و خشونت برآورده نشد، اکنون روش دیگری برای وارد کردن فشار بر شهروندان اتخاذ شده است: حاکمیت که به خاطر فشار افکار عمومی و رسانه های خرد، قادر به کاربرد وسیع خشونت و کشتار مردم نیست، سعی دارد از طریق میدان دادن به عوامل ناامنی، به ارعاب شهروندان بپردازد. اکنون پلیس نه تنها به جرائم رسیدگی نمیکند، بلکه خود با متجاوزین همراه میشود و در روز روشن و در کنار خیابان به صورت دسته جمعی به یک شهروند تجاوز میکنند و پس از چند ساعت از بازداشتگاه آزاد میشوند.

بنابراین نفس تجاوز گروهی و علنی آن هم در روز 13 آبان و آزاد شدن متجاوزان از زندان، بیانگر پیامی است که دولت کودتا به شهروندان میدهد: اگر در تظاهرات شرکت کنید، اگر نتیجه رسمی انتخابات را باور نکنید، از جان، مال و ناموس تان محافظت نمیکنیم! از این نظر تخلفات و ناامنی هایی که اخیرا به صورت متعدد اتفاق می افتد، ناشی از ناتوانی یا کمبود نیرو و تجهیزات پلیس نیست، بلکه در واقع نشانه نیت و عمل مجرمانه نیروهای انتظامی و امنیتی است که به جای انجام وظایف خود، به سازمانی سیاسی ـ تروریستی برای تحقق اراده سیاسی دولت کودتا و ترساندن مردم تبدیل شده است. به همین دلیل، وقتی فرمانده پلیس میگوید پزشک بازداشتگاه، از ترس

بازداشت خودکشی کرده است، یک فرافکنی یا دروغ ساده نیست، بلکه پیامی روشن برای ملت است: بازداشتگاه جمهوری اسلامی چنان جای وحشتناکی است که هر کس بداند در آن چه میگذرد، قبل از ورود به آن خودکشی میکند، پوراندرزجانی میدانست چه جایی است چون پزشک آنجا بود، پس شهروندان عاقل و دوراندیش، اگر جان خود را دوست دارند، نباید کاری بکنند که (حتی به عنوان شاهد) یک وقت به بازداشتگاه و دادگاه های دولت مهرورز احضار شوند.

روزگاری گفته میشد که دنبال سیاست رفتن موجب دردسر میشود و مردم و به خصوص جوانان را دعوت به محافظه کاری میکردند. اما وقتی پلیس، سیاسی میشود، شهروندان هرقدر هم که محافظه کار یا غیر سیاسی یا بی تفاوت باشند، تضمینی برای این که فرزندشان به سربازی برود و قربانی جنایات کهریزک نشود، وجود ندارد. دیگر برای بانوان (چه معترض و چه غیر سیاسی) تضمینی وجود ندارد که برای خرید از خانه بیرون بروند و با همکاری پلیس مورد تجاوز قرار نگیرند. بسیج و لباس شخصی ها بدون توجه به عقیده سیاسی، به سر و سینه شهروندانی که در بالکن منزل شان تظاهراتی را تماشا میکنند، شلیک میکنند و اگر شهروندی، دست بر قضا و به صورت اتفاقی شاهد یکی از این جنایات باشد، وصیت نامه اش توسط فرمانده نیروی انتظامی نوشته میشود و پس از "خودکشی شدن" اجازه کالبد شکافی به خانواده اش داده نمیشود.

به طور خلاصه میتوان گفت که در حال حاضر، نیروهای انتظامی و امنیتی برای تحقق هدف سیاسی دولت، سه اقدام زیر را به صورت همزمان انجام میدهند:

1. نیروی انتظامی و سپاه، در خیابان و در بازداشتگاه ها، انواع جنایات را نسبت به شهروندان انجام میدهند.
2. نیروی انتظامی، برخلاف مسئولیت خود، به جرائم شهروندان متخلف رسیدگی نمیکند.
3. شاهدان جنایات پلیس و سپاه، با روشهای مافیایی و تروریستی ساکت یا کشته میشوند.

تداوم این روند در میان مدت، از یک طرف میتواند باعث مایوس شدن هوادارن جنبش سبز شود و از طرف دیگر، این احتمال وجود دارد که شهروندان بیطرف یا غیر سیاسی آسیب دیده از جنایات نیروی انتظامی و دولت، در نتیجه جنگ روانی رژیم، جنبش سبز را عامل مصیبتها و جنایات بدانند و از آن متنفر و منزجر شوند؛ کسانی که وقایع چند ماه اخیر را دنبال کرده اند، به خوبی میدانند که اکنون قضات و بازجویان پرونده تجاوزات روز 13 آبان، به قربانیان میگویند که علت تجاوز به شما، کم کاری پلیس نبوده بلکه «اغتشاش» سبزها باعث شد که دو پلیس و چهار نفر اوباش به شما تجاوز کنند! مطمئنا رسانه های نظامی هم به زودی موسوی و کروبی یا استکبار را به عنوان طراح و مسبب اصلی تجاوز جنسی در قیامدشت و لواسان، معرفی خواهند کرد! ممکن است عده ای این برداشت را، توهم آمیز، بدبینانه یا ناشی از تفکر توطئه بدانند، اما وقتی یک سری عوامل شناخته شده در دولت، بسیج، سپاه، نیروی انتظامی و قوه قضائیه، آشکارا مرتکب شنیع ترین جنایات علیه بشریت میشوند و مورد تقدیر و ارتقای درجه قرار میگیرند، تبهکاران و اراذل غیر حکومتی چه برداشتی خواهند داشت؟

وقتی آقای به اصطلاح "رئیس جمهور" مهرورز، به جای پیگیری قتل ندا آقا سلطان، تصویر مروه الشربینی را به گردن می آویزد و دور دنیا میگردد، وقتی تکلیف متهمان سه مورد قتل در کهریزک روشن نمیشود، تبهکاران و خلافکاران چه پیامی دریافت میکنند؟ بنابراین حتی اگر این افزایش ناامنی ها، اتفاقی یا از سر قصور و کم کاری هم بوده باشد، برای سبزها بهتر است که از یک سوراخ، 63 بار گزیده نشوند و برای مقابله با همه طرح ها و سناریوهای احتمالی، آماده و هشیار باشند و دیگر به مانند دفعات قبل غافلگیر نشوند، چرا که قدرت بی مسئولیت، جنون خطرناکی است که دیگر جایی برای خوشبین بودن و امید به وجود حد و مرزی برای وقاحت گروه حاکم باقی نمیگذارد؛ هر چند بدبین یا واقع بین بودن هم به معنای وحشت کردن یا خشونت ورزیدن نیست.

* خطوط کلی سناریوی جدید نیروهای انتظامی و امنیتی

ناامنی ها و تجاوزات اخیر، به خصوص در روز 13 آبان، بخشی از یک سناریوی جدید و تروریستی است که از سوی خطرناک ترین عناصر فعال در دخمه های سپاه و بیت رهبری طراحی شده است. طبق این سناریو، پس از یک رشته ناامنی و اعمال منافی عفت و اخلاق، رسانه های حامی کودتا به مردم القا میکنند که هرچند بحث تقلب یا عدم تقلب در انتخابات مهم است و حق شهروندان است که در مورد آن پرسش کنند، اما اکنون در وضعیت "حساس" فعلی، اول باید فکری برای بازگرداندن امنیت کرد، و جرم و جنایت را کاهش داد و امنیت را برقرار کرد. قسمت خطرناک و پرده آخر این سناریو، بازگرداندن نظم و امنیت به وسیله عناصری مثل احمدی مقدم و رادان، آن هم طی سلسله نمایش های فرو کردن آفتابه در دهان و ضرب و شتم افرادی تحت عنوان اراذل در ملا عام و آئین های شلاق و اعدام و قطع اعضای بدن شهروندان است.

هدف کودتاچیان این است که ابتدا با کم کاری عمدی، باعث افزایش ناامنی و ارعاب مردم شوند و سپس، تحت عنوان نجات مردم و بازگرداندن امنیت با خشونتی ویرانگر به صحنه برگردند.

طبیعی است که این هشدار به معنی توقف فعالیت های مدنی و مشروع جنبش سبز نیست، بلکه اطلاع رسانی در مورد سناریوی جدید نظامیان و هشداری است برای آمادگی جهت مقابله با این سناریو؛ سبزها باید هشیار و آماده باشند؛ نیروی انتظامی به ابزاری در دست کودتاچیان تبدیل شده است و دولت غیر مسئول، برای حفظ خود از هیج عمل ضد انسانی و غیر قانونی رویگردان نیست. دیگر نمیتوان از مسئولان انتظار انجام وظیفه و ایجاد و حفظ نظم و امنیت را داشت یا ابلهانه تصور کرد که قیود اخلاقی و دینی کودتاچیان را در نقطه ای متوقف خواهد کرد. با شروع فاز جدید و ضد امنیتی حکومت، جنبش سبز خواه ناخواه وارد مرحله جدیدی از حرکت خود میشود و باید ضمن اطلاع رسانی و روشنگری، در چارچوب مبارزات مدنی، اقدامات جدیدی برای خنثی کردن چنین طرح هایی انجام دهد.

هشدار درباره گسترش خشونت متقابل در جامعه


پس از گذشت نزديك به پنج ماه از انتخابات ریاست جمهوری، تداوم اعتراضات عمومی به شیوه رفتار امنیتی و پلیسی نظام نشان دهنده عمق جنبش اعتراضی سبز مردم ایران است. بااینکه تمامیت خواهان اعتبارات بسیار سنگینی از بودجه کشور را برای کنترل، سرکوب و خاموش كردن جنبش هزینه کرده‌اند، حضور گسترده معترضان در گردهمایی‌هاي رسمی و عمومی در روزهای قدس و 13 آبان این واقعیت را آشکار ساخت که این جنبش را نمی‌توان با شیوه‌های پلیسی و امنیتی خاموش ساخت.
تلاش حاکمان در اعمال خشونت بیشتر و صرف هزینه‌های کلان برای برخورد با جنبش، به ویژه در روز 13 آبان سال جاری، نشان دهنده احساس ضعف حاکمان از يك سو و ناتوانی آنان از درک عمق و گستردگی جنبش، از سوي ديگراست. اما اعمال سیاست خشونت و سرکوب هزینه سنگيني را برای حاکمان در پی داشته است. كه برای ادامه چنين سياستي باید بتواند آن را توجیه کند.  بنابراین، تمایل درونی حاكمان رادیکالیزه کردن جنبش است. تجربه نشان داده است كه  اگر پاسخ مردم به خشونت حکومت به صورت واکنشی و احساسی و درقالب رفتار تلافی جویانه و تقابلی صورت گیرد، نه تنها مردم موفق به عقب‌راندن نظامیان نخواهند شد، بلکه اين گونه رويارويي توجیه اعمال زور به عنوان یک «حق قانونی» را برای حکومت آسان خواهد ساخت.
نقش و ماموریت عامل تحریک ( پرووکاسیون) در مبارزات سیاسی کاملا شناخته شده‌است. حاکمان نظامی و شبه نظامی با نفوذ در صف‌های معترضان و تحریک احساسات مردمی فضایی را به وجود می‌آورند که «اقدام متقابل خشونت آمیز» از نظر مردم عقلانی و درست جلوه کند، درحالی که نظاميان، به دلیل برتری ابزاری و اطلاعاتی، قطعا پیروز میدان خشونت خواهند بود. از سوي دیگر، رادیکالیزه و تند شدن جنبش از فراگیری و گسترش آن کاسته، امکان حضور میلیونی را از مردم سلب خواهد کرد. در نتیجه، جنبشی که در آن همه اقشار مردم، اعم از زنان و مردان، سالمندان و نوجوانان به صورت جمعی و خانوادگی شرکت می‌كرده‌اند، تبدیل به درگیری‌های خشونت آمیز شهری خواهد شد که تنها عده اندکی از مردم تمایل حضور در آن را خواهند داشت.
نهضت آزادی ایران معتقد است که جنبش سبز تنها در چارچوب مبارزات مسالمت آمیز و اصلاح طلبانه پیروز خواهد شد. اندیشه «عدم خشونت» برای جنبش تنها یک تاکتیک مقطعی نبوده، بلکه از
ابتدای تشکیل جنبش به عنوان استراتژی اصلی آن مطرح بوده است. ما بر اين باوريم که مقاومت مدنی مردم در قالب های اصلاح طلبانه ضامن بقا و ماندگاری جنبش سبز مردم ایران خواهد بود.
نهضت آزادی ایران، ضمن آنکه در شرایط دشوار کنونی خود را در کنار مردم  و شریک دردهاي آنان در صدمات پرشمار روحی و جسمی می‌داند، از تمامی مردم، بويژه جوانان و دانشجویان، صمیمانه می‌خواهد كه در دام خشونتی که از سوی حاکمان نظامی پهن شده‌است نیفتند و با خویشتن‌داری و انتخاب ابتکارات گوناگون و حساب شده تداوم جنبش ضد استبدادی و ضد استکباری را تضمین كنند.
متاسفانه، برخی از گروه‌های اپوزیسیون خارج از کشورـ که درک واقع بینانه‌ای از شرایط درونی کشور ندارند ـ خواسته یا ناخواسته، با دامن‌زدن به فضای احساسی، به تشویق دانشجویان برای اقدامات خشونت آمیز و تلافی جویانه در روز 16 آذر پرداخته، انتقام‌گیری از سرکوب 13 آبان را با روش‌های مشابه تجویز می‌کنند. در برنامه‌ریزی برای 16 آذر، باید توجه داشت که روزهاي قدس و 13 آبان فرصتی ملی برای مشارکت گسترده همگان بود، در حالی که 16 آذر روز دانشجو است.
 نهضت آزادی ایران دلسوزانه توجه عموم مردم را به اندیشه نفي خشونت و صلح جویانه بودن جنبش سبز، در کنار مبانی دموکراسی خواهانه آن، جلب کرده، يادآور می‌شود كه صلح و دموكراسي هيچگاه از درون کینه‌ورزی، انتقام جویی و تجویز خشونت بر نمی‌آید. نخستين هدف جنبش اصلاح طلبی، در شرایط کنونی، وادار ساختن حاکمیت به تمکین از قانون است. در صورت تداوم اعتراضات مسالمت آمیز قانونی، با توجه به بحرانی که در درون حاکمیت پديد آمده است، احتمال پذیرش این خواست از سوي حاکمیت و تسلیم شدن آن به راه حل سیاسی وجود خواهد داشت. اما، اگر مطالبات مردم از این سطح فراتر رود یا واکنش‌های خشونت آمیز بر جنبش تحمیل شود، موجب انسجام دروني حاکمیت به نفع نیروهای سرکوبگر خواهد شد و تشديد سرکوب استمرار جنبش را در سطح کنونی متوقف ‌خواهد ساخت. براین پایه، به دانشجویان عزیز توصیه می‌شود كه، برای خنثی کردن طرح خشونت‌طلبان، در روز 16 آذر به بزرگداشت این روز تاریخی در قالب برنامه‌ای مسالمت آمیز و آرام تنها در محوطه دانشگاه‌ها بپردازند تا بهانه‌ای به دست بدخواهان  برای تحمیل خشونت در داخل دانشگاه‌ها داده نشود.
همچنین، بار دیگر، به حاکمان نظامی و سیاسی اكيداً توصیه می‌شود که مدیریت سیاسی را جایگزین مدیریت امنیتی و نظامی فعلی کرده، با پذیرش وجود بحران و به رسمیت شناختن جنبش سبز، پل‌های پشت سرشان را برای یافتن راه حل‌های مسالمت‌آمیز برای خروج از بن بست سیاسی خراب نکنند. سرکوب خشونت آمیز جنبش باعث از بین بردن آن نمی‌شود، بلکه به معناي پاک کردن صورت مسئله است و حتي اگر نمود بیرونی جنبش را کمرنگ کند،  بدون شک بر عمق مطالبات آن خواهد افزود، مطالباتی که اگر امروز تامین نشود، در آینده به شکلی جدی‌تر مطرح خواهد شد. منافع و مصالح ملی و حفظ کیان کشور در گرو این است که  برون رفت از بحران کنونی با تدبیر سیاسی، مرحله به مرحله و بتدریج صورت گیرد. روزی که در پس حوادث و اتفاقات ناگهانی و بروز جنبش‌های مختلف، نیروی عظیم اجتماعی برای تغییرات اساسی آزاد شود، دیگر زمان برای پذیرش خطاها و اشتباهات دیر خواهد بود.
نهضت آزادی ایران

خانواده دانشجویان دانشگاه علامه مقابل دادگاه انقلاب تجمع کردند/ مهرداد بزرگ، علیرضا موسوی و نیکفر در بند 209


خانواده‌های دانشجویان بازداشتی دانشگاه علامه طباطبایی به خاطر بی‌خبری از فرزندان خود، امروز در مقابل دادگاه انقلاب تجمع کردند.

به گزارش واحد اندیشه و بیان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، امروز پس از 5 روز بی‌خبری خانواده این دانشجویان مقابل دادگاه تجمع کرده و خواهان  کسب خبر از فرزندانشان شدند.

در روزهای گذشته ، در مراجعه‌ی این خانواده‌ها هیچ نهادی بازداشت این دانشجویان را نمی‌پذیرفت. پس از اصرار خانواده‌ها بیگی بازپرس شعبه 3 قول تماس تلفنی را به خانواده‌ها داد که چند ساعت قبل علیرضا موسوی در تماسی که داشت اطلاع داد در بند 209 همرا با مهرداد بزرگ و محمد نیکفر  است و حال عمومی آنان خوب است. از وضعیت بقیه دانشجویان تا این لحظه خبری گزارش نشده است.

پنج شنبه هفته‌ی گذشته، شش دانشجویی دانشگاه علامه و شش تن از فعالین دانش‌جویی لیبرال بازداشت و به محل نامعلومی برده شده بودند.  حمید قهوه چیان، علیرضاموسوی، احمد میرطاهری، علیرضا زرگر، امیرکاظم پور و یاسر معصومی از بازداشتی‌های دانشگاه علامه بودند.

اسامی دانشجویان لیبرال عبارت است از: سورنا هاشمی، البرز زاهدی، سینا شکوهی، فرزان رئوفی، احسان دولتشاه و مهرداد بزرگ.

صدور حكم دادگاه 3 دانشجوي دانشگاه فردوسي مشهد



حكم دادگاه سه دانشجوي دانشگاه فردوسي مشهد صادر شد.

به گزارش خبرنامه اميركبير حميدرضا اميرخاني، مهدي خسروي و امين رياحي طي حكمي از سوي دادگاه انقلاب به اتهام تبليغ عليه نظام از طريق همكاري با گروه هاي معاند خارج كشور به پرداخت جريمه نقدي محكوم شدند.

گفتني است اين سه دانشجو سال گذشته را به دليل چاپ مطالب انتقادي در نشريه محاوره در محروميت از تحصيل و خوابگاه به سر بردند و در اين مدت از ورود آن ها به دانشگاه جلوگيري مي شد.

با بازداشت حميد نيكخواه دانشجوي دانشگاه علامه: تعداد بازداشتي هاي دانشگاه علامه به 10 نفر رسيد



حمد نيكخواه دانشجوي رشته ي فلسفه ي  دانشگاه علامه كه به تازگي به  يك ترم محروميت از تحصيل محكوم شده بود بازداشت شده است.

به گزارش خبرنامه اميركبير پس از 3 روز بي اطلاعي  مشخص شده است كه وي نيز در جريان دستگيري 6 دانشجوي ديگر دانشگاه علامه دستگير شده است.

به اين ترتيب تعداد دانشجويان بازداشتي دانشگاه علامه به 10 تن رسيده است.

اخبار دانشگاه‏ها - احضار 150 دانشجوی دانشگاه‌های آزاد در اهواز و نجف‌آباد به کمیته انضباطی

در آستانه 16 آذر روز دانشجو نزدیک به 100 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اهواز و 50 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجف آباد به کمیته انظباطی احضار شده‌اند.

به گزارش موج سبز آزادی به نقل از فعالان دانشجویی، احضار‌های صورت گرفته به دنبال اعتراضات دانشجویی دانشگاه آزاد اهواز و تجمع دانشجویان این دانشگاه در روز 13 آبان که منجر به تعطیل شدن این دانشگاه شد و برای وارد‌‌کردن فشار بیشتر و تهدید دانشجویان صورت گرفته است. دانشجویان احضار شده اغلب به اخراج و تعلیق‌های بلند مدت تهدید شده‌اند و برای برخی از آن‌ها احکام انظباطی شدیدی نیز صادر شده است.
در همین حال بیش از 50 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی در نجف‌آباد نیز به بهانه حضور در تجمع روز 13 آبان به کمیته انظباطی این دانشگاه احضار شده‌اند.
به نظر می‌رسد که در آستانه 16 آذر - روز دانشجو و با افزایش فعالیت‌های دانشجویان برای گرامی‌داشت این روز سبز، حامیان کودتا در حال احضار، تهدید و بازداشت بسیاری از فعالان دانشجویی در شهرهای مختلف کشور هستند تا به خیال خود از این راه بتوانند برنامه‌های سبز مردم در روز 16 آذر را کنترل کنند.

اخبار دانشگاه‏ها - ده نفر از دانشجويان دانشگاه خواجه‏نصير به کميته انضباطی احضار شدند


در پی اعتراضات روزهای اخير دانشجويان دانشگاه خواجه نصير نسبت به تداوم بازداشت غيرقانونی "علی پرويز" و "سهيل محمدی" دیروز ده نفر از دانشجويان دانشگاه خواجه نصير به کميته انضباطی احضار شدند.

به گزارش موج سبز آزادی به نقل از فعالان دانشجویی، ‎از این دانشجویان خواسته شده است تا برای ارائه توضیحاتی پیرامون اتهاماتی نظیر شرکت در تجمعات اعتراضی، تحریک سایر دانشجویان به شرکت در تجمع، مشارکت در اعتصاب غذا، بر‏هم‏زدن نظم دانشگاه و فعالیت‏های سیاسی در انجمن دانشگاه در کمیته حاضر شوند.
این در حالی‏است که منابع آگاه از صدور احکام سنگین انضباطی پیش از حضور این دانشجویان در کمیته و دفاع در برابر اتهامات وارده خبر می‏دهند. بر اساس تهدیدهای صورت‏گرفته احتمال می‏رود که تعداد دیگری از دانشجویان نیز در روزهای آینده به کمیته انضباطی این دانشگاه احضار خواهند شد.
گفتنی است با گذشت 22 روز از بازداشت "علی پرویز" وضعیت پرونده وی هم‏چنان نامشخص است. از طرف دیگر با وجود تعیین قرار وثیقه برای "سهیل محمدی" هنوز دستور تامین مبلغ وثیقه به خانواده وی ابلاغ نشده است.

اخبار دانشگاه‏ها - تحصن و اعتصاب غذا در دانشگاه بين‏المللی قزوين ادامه دارد


تحصن و اعتصاب غذای دانشجویان دانشگاه بين‏المللی قزوين در اعتراض به ادامه بازداشت سه نفر از دانشجویان این دانشگاه همچنان ادامه دارد.

به گزارش موج سبز آزادی به نقل از فعالان دانشجویی، درحالی که سه نفر از دانشجویان دانشگاه بین‏المللی امام‏خمینی قزوین به نام‏های فرهاد فتحی، پيام حيدر قزويني و سعيد سكاكيان از صبح روز دوم آذر ماه دستگیر شده و همچنان دربند هستند، تحصن دانشجویان این دانشگاه در اعتراض به این حرکت از ظهر همان روز شکل گرفته و هنوز ادامه دارد.
دانشجویان متحصن با وجود سردی شدید هوا شب گذشته را نیز در مسجد دانشگاه بین‏المللی قزوین به صبح رساندند.

گزارش کامل همایش "‌سبزها و جامعه" در دانشگاه تهران‌: جامعه‌شناسان، از جنبش سبز می‌گویند

پس از برگزاری همایش "سبزها و دین" در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران که به همت انجمن اسلامی این دانشکده سه شنبه هفته گذشته برگزار شد، امروز، سوم آذر پانل دوم این سمینار در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران برگزار شد.

سخنرانی 10 جامعه‌شناس برجسته ایرانی در این دو هفته و تحلیل مهمترین مسائل جامعه ایران توسط آنان، نشان می‌دهد که جامعه‌شناسان به سخن درآمده‌اند و به صورت علمی در حال تئوری‌پردازی در باب ابعاد مختلف جنبش سبز اعم از دین و جامعه و ... هستند.
برگزاری این همایش‌ها و سخنرانی اساتید و جامعه‌شناسانی چون حسین سراج‌زاده، حمیدرضا جلایی‌پور، سعید معید‌فر، ناصر فکوهی، سارا شریعتی، جوادغلامرضا کاشی، عمادالدین باقی، محمد امین قانعی‌راد، حسن محدثی و عباس کاظمی، نشان داد که جامعه‌شناسی ایرانی علی‌رغم همه حملاتی که در این چند ماهه از سوی بنیادگرایان و حامیان کودتا روانه این علم مدرن شده زنده است و حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. مقامات دولتی امروز کم کم باید حس کنند که خواه‌ناخواه جامعه‌شناسی ایرانی را باید جدی بگیرند و حرف‌های آن را بشنوند. امری که زودتر از مقامات، دانشجویان فهمیدند و استقبال گسترده آنها از این مراسم نشان دهنده این فهم است. به گزارش موج سبز آزادی گزارش کامل همایش "‌سبزها و جامعه" به این شرح است:
دکتر جلایی پور‌: رهبری جنبش سبز، یک رهبری نجیب است، در فضای بی حیایی سیاسی
دکتر جلایی‌پور سخنران اول این مراسم بود. وی گفت‌: اولین خصیصه جامعه ایران بعد از انتخابات این است که دولت در ایران با چهار معضل روبروست که به ترتیب این معضلات تبدیل به بحران می شود، دومین خصیصه ظهور و شکل گیری یک جنبش فراگیر اجتماعی، مدنی، مسالمت آمیز و پیش برنده است. در ارتباط با خصیصه اول باید گفت که اولین معضل عدم مشروعیت سیاسی است. در دولت هایی که مشروع باشند، اکثریت مردم حکمرانی دولت را بدون ترس قبول می کنند و خودشان در ساختن دولت سهیم می شوند."
از این نظر، دولت در ایران مشروع نیست، قبلا هم با مشکل مشروعیت رو برو بوده است ولی این مساله بعد از انتخابات شدیدتر شده است. دو نشانه برای مشکل مشروعیت وجود دارد که اولین نشانه اینکه دولت های مشروع از برگزاری انتخابات آزاد و سالم نمی ترسند و دومین نشانه اینکه نیروهای نخبه جامعه باید به طور اکثریت از یک دولت مشروع حمایت کنند و در ایران بر این اساس نیز دولت با مشکل مشروعیت روبروست.
دومین معضل، معضل کارایی است. همه می دانند که دولت در ایران حجیم ترین و وسیع ترین نهاد موجود است. دولت کارا باید سازمان ها را به سمت اهداف خودش ببرد و شاخص های عمده اقتصادی و اجماعی که به زندگی اکثر مردم مربوط است را کنترل کند. شاخصهایی چون بیکاری و رکود. دولت هایی که نتوانند این شاخص ها را پایین بیاورند با معضل کارایی روبرو هستند. ماشین دولت باید مشکلات ناشی از آسیب های اجتماعی مثل اعتیاد و جرم و جنایت و حاشیه نشینی را از بین ببرد. ماشین دولت به طور کلی باید یکی از موتورهای پیش برنده توسعه اقتصادی و اجتماعی باشد.
معضل سوم معضل مشارکت سیاسی است. در همه کشورها دولت عنصری است که مشارکت سیاسی مردم را سازمان یافته کرده و سامان می دهد. هیچ کشور توسعه یافته ای وجود ندارد که دولت زمینه مشارکت مردم اش را در سیاست، اجتماع و اقتصاد فراهم نکرده باشد. در حالی که اکنون تمام اقشار متوسط که وسیع هم هستند نسبت به نهاد دولت در ایران بی اعتماد و حتی معترض اند.
معضل چهارم معضل روابط خارجی است. هیچ کشوری نمی تواند توسعه را در خود انجام دهد. باید با تمام دنیا همکاری و بده بستان داشت. در کشورهایی که توسعه یافته هستند در فرودگاه شهرهای بزرگ شان افراد کشورهای زیادی رفت و آمد می کنند که خود نشانه ای از توسعه یافتگی است. اگر این رفت و آمد نباشد شاخص های توسعه کم میشوند. دولت فعلی در روابط خارجی با معضل روبروست و نتوانسته است که با دنیا آنطور که باید روابط برقرار کند. در زمان آقای هاشمی، دولت شروع به تشنج زدایی کرد و در زمان آقای خاتمی دولت اعتماد سازی را اصل قرار داد.
در حالی که این فرایندها اکنون متوقف شده است. کشورهایی نظیر برزیل و هند که اکنون در توسعه یافتگی کارنامه قابل ارائه ای دارند به صورت مرتب تیتر جنجالی روزنامه و خبرگزاری های بزرگ دنیا نیستند، ولی ما با این مشکل روبرو هستیم. ایران امروز بی دلیل تیتر اول دنیا است و تهدید های حقوقی علیه کشور ادامه دارد و متوقف نشده است. ایران با نامطمئن ترین دولت منطقه یعنی روسیه رابطه دارد که هیچ کدام از قول هایی که داده است را عملی نکرده است.
ویژگی دوم جامعه ایران به راه افتادن یک جنبش فراگیر اجتماعی و مسالمت آمیز است. این چیزی که در جامعه ایران به راه افتاده است با اغتشاش تفاوت دارد و معنای اصطلاحی آن social movment است. این شورش نیست، بلکه جنبشی است که باید به آن توجه کرد. ادعای اکثر جامعه شناسان این است که این جنبش نشانه توانایی جامعه ایران است و شورش و اعتراض کورنیست.
در این جنبش چهار ویزگی تراکم نارضایتی ، گفتمان آن و تشکل هایی که این نارضایتی را پیگیری می کنند و عده ای هم که این وضع را پیگیری می کنند وجود دارند. این جنبش خوشبختانه دارای یک رهبری اخلاقی در این زمان بی حیایی سیاسی در ایران است. بی حیایی سیاسی یعنی اینکه در کشوری که سی سال قبل انقلاب کرده است و هم اکنون انقلابیون آن زنده هستند، همان انقلابیون مورد بی مهری دولت قرار می گیرند. بی حیایی سیاسی یعنی اینکه میلیون ها نفر از مردم را آشوبگر خواندند. باتوم را را باید علیه کسی بکار برد که آگاهانه سعی در به هم زدن نظم ملی دارد نه بر علیه فرهیختگان و این یعنی بی حیایی سیاسی.
افراد آشوبگر و به اصطلاح لات را باید زندانی کرد نه فرهیختگان یک کشور را. روزنامه حکومتی در ایران فهیم ترین شخصیت انقلاب را یعنی مهندس موسوی را خائن معرفی کرده است. کسی که امام خمینی کوچکترین حرفی بر علیه ایشان نزد و هر چه گفت تشویق ایشان بود. همه این انقلاب مرهون خون شهید بهشتی است و بی حیایی سیاسی یعنی دستگیری فرزند شهید بهشتی. بی حیایی سیاسی یعنی هجوم به دعای کمیل و زندانی کردن کسانی که به دعا رفتند که هنوز هم آزاد نشدند و دادستان تهران هم از این هجوم اظهار بی اطلاعی می کند و بی حیایی سیاسی یعنی حادثه کهریزیک و احکام چند ساله ای که به زندانیان فرهیخته می دهند. اما در مقابل رهبر جنبش سبز یک فرد با اخلاق است که اصلا بی حیایی سیاسی نمی کند.
هدف جنبش هم یک هدف حداقلی است یعنی بدنبال تغییر قانون اساسی نیستند . دنبال تغییر نظام نیستند . ولی به دنبال تضمین قانون اساسی است. در قانون اساسی همه مردم و به اصطلاح آنها خس و خاشاک حقوق تعیین شده است و این باید به رسمیت شناخته شود. این جنبش به دنبال آرمان های تحقق نیافته انقلاب اسلامی است. این جنبش به ویژگی های جامعه اطلاعاتی آگاه است و از آن بهره برداری می کند . این جنبش ضد ضربه است یعنی پس از 5 ماه معلوم شده است که مولفه های اصلی اش را نمی شود از بین برد. مهمترین مولفه در جنبش شبکه های اجتماعی است که برای جنبش کار می کنند.
شبکه های جنبش سبز احزاب سیاسی نیستند که همه را تعطیل کرده اند و حتی شخصیت های مهم نیستند که انها را هم محدود کردند و لذا شبکه های اجتماعی در ایران متکی به افراد آگاه و خانواده ها هستند و در جامعه شناسی این شبکه ها می توانند تبدیل به فرقه و جزیره های دور از هم شوند ولی به خاطر ارتباطات این ها با هم رابطه دارند و تبدیل به یک جامعه قوی در زیر این جامعه شدند و بر عکس احزاب و افراد مهم کاری با این جنبش نمیتوانند انجام دهند. دومین ویژگی این جنبش رهبر است که رهبری معنوی دارد و به خاطر این روحانی بودن، مردم می دانند که باید چکار کنند. این رهبران را نمی توانند دستگیر کنند چون وضع بدتر می شود و بهترین کار این است که با انها مذاکره کنند که البته نمی کنند.
سومین عنصر جنبش اهداف واقع بینانه است. هدف این جنبش حداقلی است. حال اگر کسی بپرسد چرا آنچه ذکر شد برای این دولت معضل است پایخ این است که باید امکان نظرسنجی و گردش اطلاعات و بحث و گفتگو شود تا همه اینها را فهمید ولی حالا که نیست من فقط علائم را می گویم. استقبال کم از دولت در سفرهای استانی و همچنین روز سیزده آبان از آن نشانه ها است. دولت کارایی ندارد. آسیب های اجتماعی روز به روز بیشتر می شود. در جامعه امروز مصرف مواد مخدر از مواد طبیعی به سمت مواد افیونی و کشنده می رود و این علامتی برای عدم کارایی است.
نماد توسعه یافتگی در زمان رفسنجانی این بود که سدها زیادی ساخته شد و در زمان خاتمی این بود که عسلویه ساخته شد ولی نماد توسعه یافتگی این دولت چیست؟ این دولت به جای کار فقط حرف میزند. در این دولت حتی کار مترو با مشکل روبروست. در روابط خارجی هم همه انرزی دیپلماتهای ما در امریکای لاتین و کشورهای دو رفته است. در حالی که منافع ملی در ارتباط با کشورهای همسایه و همچنین کشورهای صنعتی نهفته است. اگر مشروعیت بخواهند باید به اقای موسوی اجازه دهند که یک ربع صحبت کند. خودشان هرچه می خواهند بگویند ولی به دیگران هم اجازه دهند.
به عقده من این جنبش مثل ماه است یعنی میرود و میاید و همه به آن اعتقاد دارند و کسی نمی تواند ان را انکار کند. من با توجه به اینکه دولت در ایران مشروع نیست و در ایران هم جنبش شکل گرفته است نتیجه می گیرم که در ایران یک مثلث وجود دارد که یک ضلع دولت است که در ان معضلات دارند تبدیل به بحران میشوند ضلع دیگر یک جنبش اجتماعی است که ضد ضربه است. باید به ان پاسخ داد. در ضلع دیگر هم افراد بدبختی هستند که چشمشان به یک دولت کارا است.
این مثلث وضعیت جامعه سیاسی دولت ماست. در این وضعیت این است که بیاییم مطالبات این جنبش را تحلیل کنیم. ولی به جای ان همه ابعاد جامعه را نظامی می کنند و تهمت و افترا می زنند و دولت در صورت ادامه این کار یعنی خرج انرژی بجای دشمن خارجی در مورد مردم خویش باعث می شود که دولت با سوظن مردم روبرو شود و بدین ترتیب همه ضرر می کنند. این جنبش با همه مشکلات و موانع به راه خود ادامه می دهد تا مطالبات حداقلی اش پاسخ بیابد و این چیز مهمی است که این جنبش دارد و این اریابی من است.
دکتر سراج زاده‌: اصلاحگری همواره پاسخی معقول و به هنگام به ضرورت های اجتماعی و تاریخی است
دکتر سراج زاده در سخنانی با عنوان "اصلاحگری و ماندگاری" گفت: تحلیل رویدادهای سیاسی اخیر از منظر مسائل اجتماعی" به این شرح است: از روزهای پر التهاب انتخابات در خرداد ماه تا به امروز جامعه ایران شاهد رویدادهابی بوده است که در دهه های اخیر کم سابقه یا بی سابقه بوده است. پیش از انتخابات، گردهم آیی های بزرگ انتخاباتی، مباحث داغ تلویزیونی، کارناوال های پرشکوه و نسبتا آرام روزانه و شبانه انتخاباتی همراه با نوعی احساس رهایی و سرخوشی، اقبال کم سابقه دانشگاهیان به رقابت های انتخاباتی، و ... همگی حکایت از یک بسیج عمومی کم سابقه انتخاباتی داشت. و پس از انتخابات، اعتراض گسترده به نتایج اعلام شده با حضور متوالی و مکرر و انبوه گروه هایی از مردم در خیابان و پشت بام و تداوم آن در مناسبت های خاص از یک سو و بسیج همه ظرفیت های انتظامی و اطلاعاتی و تبلیغاتی حکومت برای کنترل، مهار و سرکوب این اعتراض ها از سوی دیگر حکایت از شکل گیری یک جنبش اجتماعی - سیاسی پردامنه دارد.
این پدیده ها در سپهر سیاست جریان دارد و در بادی امر پدیده هایی سیاسی به حساب می آیند. با وجود این، رویدادهای سیاسی را می توان با ارجاع به زمینه ها و شرایط اجتماعی تبیین حامعه شناختی کرد. در این صورت، ناآرامی های و جنبش های سیاسی دیگر مسائلی صرفا سیاسی و نتیجه رقابت معطوف به قدرت نیروهای داخلی و خارجی نیستند بلکه مسائلی اجتماعی هستند که بازنما و معرف تضادهای اجتماعی سیاسی و فرهنگی و عدم تعادل های ساختار سیاسی اجتماعی می باشند. طبیعتا چنین رویکردی به ناآرامی های سیاسی، عرصه را برای تحلیل های همه جانبه تر آنها مهیا می کند و زمینه را برای ارائه راه حل های اجتماعی و نه صرفا سیاسی هموار می کند. در این بحث تلاش می شود تا رویدادهای سیاسی بعد از انتخابات به عنوان یک مسئله اجتماعی معرفی شود و بر اساس رویکردهای بی سازمانی اجتماعی و تضاد ارزشی تحلیل شود.
فرض رویکر بی سازمانی اجتماعی این است که جامعه به طور معمول دارای نوعی سازمان یافتگی است و اجزا و عناصر آن در یک هماهنگی و تعادل نسبی و پویا هستند. هر نوع تغییری در یک بخش یا بخش هایی از نظام اجتماعی تعادل و هماهنگی را از بین می برد و این ناهماهنگی منشاء بروز مسائل و مشکلاتی می شود که تنها با ایجاد تغییرات مناسب در اجزای دیگر قابل حل هستند. این تغییرات اگر به هنگام صورت نگیرند زمینه ساز بحران در نظام اجتماعی و سیاسی و نهایتا فروپاشی خواهند بود.
در عین حال، بر اساس رویکرد تضادی، جامعه متشکل از گروه های اجتماعی متفاوتی است که دارای علایق و منافع مختلف و متضادی هستند. هر تغییر و تحول اجتماعی عملا در راستای منافع و ارزش های گروه هایی خاص و برعلیه منافع و ارزش های گروه هایی دیگر است. در نتیجه جامعه همواره صحنه تعامل، رقابت و ستیز گروه های مختلفی است که هم عامل برخی تغیییرات اجتماعی و به هم خوردن تعادل های پیشین هستند و هم در مقابل برخی تغییرات ایستادگی می کنند. رویدادها و تحولات اجتماعی و سیاسی نتیجه این تعامل ها رقابت ها و ستیزهاست.
پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 را می توان نتیجه بی توجهی نظام سیاسی پیشین به تغییرات بنیادین اقتصادی-اجتماعی و عدم ارائه پاسخ مناسب و به هنگام اصلاحی به عدم تعادل های ایجاد شده در جامعه و در نظام جهانی دانست. این پیروزی سرآغاز یک تعادل جدید برای استقرار آرمان های تاریخی مردم ایران بود. در طی سه دهه گذشته تحولات اجتماعی گسترده و ژرف مثل افزایش نسبت شهرنشینی، گسترش آموزش عمومی و تحصیلات دانشگاهی، گسترش حضور زنان در عرصه اقتصاد و اجتماع، دسترسی گسترده به رسانه های مدرن، مشکلات مزمن اقتصادی مثل نرخ تورم و بیکاری دورقمی، افول ایدئولوژی های انقلابی در سطح داخلی و خارجی، و ... ناسازه ها و عدم تعادل های جدیدی در جامعه ایران ایجاد کرده است که رویدادها و صف آرایی های سیاسی دهه 70 به این سو را می توان نتیجه این تحولات دانست. در درون نظام سیاسی برآمده از انقلاب، اصلاح گرایی و اصول گرایی یا بنیاد گرایی دو پاسخ متفاوت به این تحولات هستند.
آنچه که در سپهر سیاست و سپهر عمومی در ایران امروز جریان دارد و معادله جنبش اصلاحی و ضدجنبش را ایجاد کرده است بازنمای عدم تعادل های ایجاد شده و صف آرایی های دو جریان فوق است. اگر از منظر رویکرد بی سازمانی اجتماعی به موضوع بنگریم، اصلاحگری همواره پاسخی معقول و به هنگام به ضرورت های اجتماعی و تاریخی است. در نتیجه اصلاحگران در پی ایجاد تغییرات لازم در جهت رسیدن به یک تعادل و هماهنگی جدید در نظام اجتماعی سیاسی و حفط کارآیی، وجاهت، و ماندگاری نظام هستند. از طرف دیگر، از منظر تضاد ارزشی، اصلاحگری بازنمای تفکری عقلانی برای عقب نشینی های به هنگام و فدا کردن ارزش ها و منافع کهتر برای حفط ارزش ها و منافع برتر است.
این راه ماندگاری نظام سیاسی برخاسته از انقلاب را تضمین می کند و پویایی لازم برای سازگاری با شرایط جدید را در آن ایجاد می نماید. عدم تعادل های ایجاد شده گسترده تر و عمیق تر از آن است که نظام سیاسی بتواند نا آرامی های سیاسی برآمده از آنها را با توسل به قدرت تمام عیار به صورت موثر و بلند مدت مهار کند. مکن است بتوان این جنبش را با توسل به زور مهار کرد و اوضاع را به ظاهر متعادل نشان داد اما این تعادل به دلیل پاسخ ندادن به مطالبات اجتماعی و سیاسی ناشی از تحولات فوق الذکر ناپایدار و شکننده خواهد بود و حکومت را فاقد کارایی و وجاهت اخلاقی و مردمی خواهد ساخت. از این رو پاسخ اصلاحگرایان پاسخ موثرتری برای ماندگاری نظام سیاسی و مصلحت جامعه ایران است.
دکتر سعید معبدفر‌: عده ای می خواهند ارزش‌هایشان را بر همه جامعه تحمیل کنند
دکتر سعید معبد‌فر، در سخنان خود با عنوان "شكاف‌هاي اجتماعي و جنبش سبز" اظهار داشت: از نقطه نظر جامعه شناسي، مسائل اجتماعي عموما به شرايطي در يك جامعه اطلاق مي‌شود كه از حالتي عادي خارج شده باشد يا در عملكرد معمول جامعه اختلالي جدي ايجاد شده باشد. امروز به نظر مي‌رسد هم از نظر موافقان وضع موجود و هم از نظر مخالفان، ما در رابطه با جنبش سبز در چنين شرايطي قرار داريم. اما در تحليل علل بروز چنين شرايطي در جامعه اختلافي جدي وجود دارد.
عده‌اي با تاسي به رويكرد نظم و انسجام اجتماعي، ارزشها و هنجارهاي خودساخته را به جامعه تعميم داده و با فرض آنكه مردم ايران ملتي يكپارچه هستند و در اين ارزشها و هنجارها اختلافي ندارند، وضعيت بوجود آمده را ناشي از توطئه بيگانگان، و مسببين و هواداران را يا عامل خارجي و يا فريب‌خورده فرض مي‌كنند كه مي‌خواهند در نظم و انسجام اجتماعي اختلال ايجاد كنند. اما عده‌اي ديگر، اين فرض را زير سوال برده و با رويكردي تضادي، اصل تنوع و تكثر جامعه ايراني را در نظر مي‌گيرند.
بر اساس اين فرض جامعه ايراني بجز در مقاطعي كوتاه مانند جنگ و تهديد بين‌المللي، يك جامعه چند فرهنگي و متكثر است. در ايران اقوام و ملل مختلفي از گذشته‌هاي دور همزيست بوده اند. اين تنوع جامعه ايراني امروز از جهات ديگر نيز بيشتر شده است. اگر اين تنوع در گذشته شايد عمدتا محلي و منطقه‌اي بود، امروز حتي از نظر سني، جنسي، طبقاتي، سياسي، فكري و فرهنگي نيز گسترش يافته است و هر كدام ارزشها و هنجارهاي متفاوتي دارند. با اين وصف جامعه ايراني در شرايط معمول، نه يك گروه با ارزشها و هنجاهايي واحد، بلكه متشكل از گروههاي متعدد با ارزشها و هنجارهاي متفاوت است.
عدم توجه به اين ويژگي جامعه ايراني طي سالهاي متمادي موجب شده است تا گروهي كه كنترل اوضاع را در دست دارند با فرض تعميم ارزشهاي خود بر كل جامعه، مانع از تجلي و جريان يافتن ارزشها و هنجارهاي گروههاي كثيري از مردم شوند و در نتيجه آن شكافهاي اجتماعي موجود در مقطع فعلي سر برآورند و با انباشتگي در كنار يكديگر، جنبشي فراگير را موجب شوند.
دکتر ناصر فکوهی‌: این موقعیت، شکننده و پر خطر است
دکتر ناصر فکوهی در صحبت‌های خود با عنوان "تحلیلی بر دلایل «موقعیت کنونی» به مثابه یک آنومی اجتماعی سیستمیک" گفت: انتخابات خرداد 1388 و رویدادهای پیش و پس از آن ، ابتدا در قالب هایی اتوپیایی و سپس در چشم انداز هایی اعتراضی و مطالباتی ، از ابعاد گوناگون (از جمله وبه ویژه بعد ژئوپلتیک منطقه ای ، سیاسی ،نهادی و غیره) قابل درک و تحلیل است. و "موقعیت کنونی " را نیز می توان به صورت های متفاوت تعریف کرد.
اما در این نوشتار رویکرد ما، رویکردی تحلیلی از بعد اجتماعی است که در آن، پدیده ای که اغلب یک "بحران" نامیده شده و در لایه های مقطعی تحلیل شده است، عمدتا به مثابه ی یک" آنومی اجتماعی سیستمیک" در نظر گرفته ایم. این آنومی (در معنایی در آن واحد کارکردی و ساختاری ) هرچند در ابعاد اتوپیایی، مطالباتی و اعتراضی به بیان در آمده ، اما به باور ما بیش از هر چیز در بعد دراز مدت آن و به دلایلی که سیستم اجتماعی کشورمان باز می گردد ، قابل تحلیل بوده و ارزش تحلیل در این زمینه نیز که اغلب کمتر به آن توجه شده، به عقیده ما می تواند در خروج از این موقعیت شکننده ، و پر خطر مفید واقع شود.
در تحلیل ما‌، پیش از هر چیز نفی دیدگاههای مقطعی و تقابلی که وضعیت را به مسائل ایدئولوژیک و سیاه و سفید کردن های ساده انگارانه تقلیل می دهند، مورد تاکید است در حالی که بر عکس سیستمیک و آنومیک بودن به مثابه وضعیت های ریشه دار و پایدار و دراز مدت در نظر گرفته شده اند که فرایند های کلی و جزئی و سازوکار های پیچیده حرکات اجتماعی یا سیاسی بتواند دخالتی در آنها به صورت تعیین کننده داشته باشند، به وجود آورده اند. در یک کلام، تغییر سیستم اجتماعی ایران در طول دو دهه ی اخیر، با افزایش شتاب زده اعتبار متما یز کننده سرمایه های فرهنگی و یا باز تعریف گسترده عرف، زبان و سیستم های شناختی کنشگران، با تغییر اساسی نقش زنان در جامعه و "زنانه شدن" جامعه و گسترش خارق العاده شبکه ای شدن یا سیبرنتیکی شدن جامعه (فراتر از روندی که می توانست "طبیعی" قلمداد شود) ، دلایلی هستند که نوعی "ضرورت" را بدون آنکه از هیچ گونه "جبرگرایی" دفاع کنیم، به مجموعه کنشگران اجتماعی و نهادی تحمیل می کنند.
این ضرورت را می توان در خلاصه ترین شکل آن ضرورت یک الگوی "بازی دموکراتیک" نامید، که ضرورت نزدیک شدن عقلانی، معتدلانه و به دور از هرگونه رادیکالیسم به آن از شدت آنومی کاسته و دور شدن غیر عقلانی، تند روانه و خشونت آمیز از آن بر شدت آنومی می افزاید به باور ما، موقعیت آنومیک کنونی به دلایل در آن واحد درونی، ژئوپلیتیک منطقه ای و جهانی، قابلیت بسیار اندکی برای تبدیل شدن به اشکال گسترده تنش را دارد و تنها می تواند ظرفیت های منفعلانه خشونت و از کار افتادن سیستم های اجتماعی جبران کننده و تعادل دهنده را ایجاد می کند که این امر به شدت در چرخه های دراز مدت، خطرناک و زیان بار است.
بنابراین مهم ترین مسئله در حال حاضر از نظر ما، درک کنشگران اجتماعی، و به ویژه نخبگان و دست اندر کاران از روند پیچیده کنونی (از لحاظ درونی و از لحاظ جهانی ) و تلاش برای یافتن راهکار های کوتاه مدت و راهبردهای دراز مدت برای کاهش رادیکالیسم در جهت تغییر وضعیت یا تحمیل اراده خود به آن در یک جهت و یا اعمال اراده گرایی و خشونت برای بازگشت به موقعیت "تعادل شکننده" پیش از "واقعه ی انتخابات" در جهت دیگر است.

رمضان زاده از زندان: مخالف احمدی نژاد هستم و از موضع خود برنمیگردم

همسر سخنگوی دولت اصلاحات در مورد آخرین وضعیت همسرش گفت: پنجشنبه هفته گذشته طبق قرار، با ایشان ملاقاتی داشتیم که حال جسمی شان خوب بود، اما نگران به تعویق افتادن دادگاه بود و تاکید داشت که تکلیف دادگاه هرچه زودتر معلوم شود تا از بلاتکلیفی خارج شود.

سکینه کریم زاده در گفتگو با سلام افزود: مطالعه پرونده رمضان زاده توسط وکیل وی به دلیل سنگین بودن آن، ۲-۳ هفته به طول انجامید و پس از اتمام آن، پس از صحبت با قاضی صلواتی قرار شده است که ۹ آذر دادگاه برگزار شود.
همسر عبدالله رمضان زاده در پاسخ به این سوال که سخنگوی دولت اصلاحات تا چه حد از اخبار بیرون مطلع است؟ اظهار داشت: تا حدی اطلاع دارد، زیرا آقای ابطحی و... که به اینترنت دسترسی داشتند، ایشان را در جریان می گذاشتند.
کریم زاده گفت: آقای رمضان زاده در آخرین ملاقات گفت که ما کارخلافی نکرده ایم، ولی اصلا امید نداشته باشید که آزاد شویم، زیرا اگر بخواهند این کار را انجام دهند تمام کارهایشان تاکنون بی نتیجه خواهد شد.
کریم زاده در ادامه تصریح کرد: اینها می خواهند فقط خودشان در سیاست باشند و برای حفظ قدرت هر کاری می کنند. حاضرند عده ای را زندانی کنند تا خود در قدرت بمانند.
سکینه کریم زاده در پایان خاطرنشان کرد: آقای رمضان زاده همیشه می گوید مدافع جمهوری اسلامی هستم، اما مخالف احمدی نژادم و از این موضع برنخواهم گشت.

بیانیه شماره ۱۵ میرحسین موسوی به مناسبت سی‌امین سالگرد تاسیس بسیج مستضعفان

کلمه: مهندس میر حسین موسوی به مناسبت فرا رسیدن سی امین سالگرد تاسیس بسیج مستضعفان بیانیه ای را صادر کرد.نخست وزیر محبوب امام در این بیانیه به اهداف تاسیس نهاد بسیج مستضعفان و مقایسه ای بین عملکرد این نهاد در سالهای اولیه انقلاب وماههای اخیر پرداخته است.
به گزارش کلمه متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
پنجم آذرماه سالروز تاسیس بسیج مستضعفان از سوی امام خمینی و فرصتی است تا این نهاد موثر در تاریخ انقلاب اسلامی در معرض نگاهی دوباره قرار گیرد. بسیج چه بود و چه هست و چه باید باشد؟ بسیج را چه چیز ساخت و چه چیز نامدار کرد و قهرمان تمامی سلیقه‌ها و گرایش‌ها در دوره‌ای از تاریخ معاصر این سرزمین قرار داد؟ آن سابقه درخشان و دستاورد بزرگ که بسیج نامیده شد با بودجه‌های کلان و سلاح‌های گران به دست نیآمد. سازماندهی برتر نبود که از بسیج اسطوره ساخت و قدرت نظامی نبود که توانایی‌های بسیج را شکل داد، بلکه نیت‌هایی پاک و عمیق این بنای بلند را برافراشت و اسوه‌هایی را پرورش داد که هنوز هرگاه از آنان نام برده می‌شود گویندگان و شنوندگان، یاران پیامبر (ص) را به یاد می‌آورند.
علاوه بر این، بسیج در تاریخ انقلاب نماد و نهاد شجاعت و ایستادگی ملت ماست. سی سال پیش از این امام بسیج مستضعفان را در مقابله با احتمال حمله نظامی ابرقدرت]ها به وجود آورد و این موثرترین اقدام ممکن برای پیشگیری از آن خطر بود. در این سه دهه هیچ سلاحی وجود نداشت که قدرت‌های بزرگ و کوچک مخرب‌تر از آن را در اختیار نداشته باشند و تنها چیزی که آنان را از گزند رساندن به این خاک منصرف و یا پشیمان می‌کرد ملاحظه شجاعت مردمی بود که از قدرت قدرتمندان نمی‌ترسیدند و در دفاع از آرمان‌ها و حقوق خود کوتاهی نمی‌ورزیدند. بسیج قابی بود که این چهره از ملت ما را به نمایش می‌گذاشت.
و بسیج جلوه‌گاهی بود برای ظهور یکپارچگی اقشار و سلیقه‌های گوناگون مردم ما. زمانی که پدر دلسوز ما این نهال را غرس می‌کرد گفت: «کشوری که بیست میلیون جوان دارد، باید بیست میلیون بسیجی داشته باشد». چنین هدفی چگونه می‌توانست تحقق بیابد اگر بسیج به یک سلیقه یا نحله یا فرقه یا قشر تعلق پیدا می‌کرد؟ بلکه مقصود او از ارتش بیست میلیونی ایجاد ‌آن ظرفی و رنگی بود که بتواند تمام، یا لااقل اکثریت عظیمی از رنگ‌های جامعه را در خود جمع کند؛ شبیه‌ترین چیز به پرچم‌های سالار شهیدان (ع) که هر ساله در کشور ما بلند می‌شود و همه اقشار مردم ما، حتی برخی از اقلیت های دینی را گرد خویش می‌آورد.
اگر بسیج به یکی از بزرگترین دستاوردهای تاریخی ملت ما تبدیل شد به خاطر توجه به چنین رمزهایی بود، والا از صرف یک نام چنین هنرهایی ساخته نیست؛ هنر تبدیل انسان‌هایی عادی به لشکر مخلص خدا، هنر پایدار ماندن و پیروز شدن با دستانی خالی و هنر محور و مایه وحدت و سربلندی یک ملت تاریخی و بزرگ قرار گرفتن.
اینک نیز داستان همین است. نوعی از نام‌ها و نشانه‌ها، نوعی از کلمات و ظواهر، نوعی از لحن‌ها و لهجه‌ها، نوعی از جملات و طلسم‌ها…. نیستند که مدرسه‌های عشق و انسان‌های بزرگ می‌سازند. تمامی بسیجیان نامدار و گمنامی که ایمان و ایران به آنان افتخار می‌کند به صرف ادای چند حرف در میادین سابقین قهرمان نشدند. آنان در بوته قرار گرفتند. و در این جهان کیست که در بوته‌های فتنه آزموده نشود؟
احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون.
آیا مردم گمان کردند همین که بگویند ایمان آوردیم به حال خود رها می‌شوند و در فتنه‌ها آزموده نخواهند شد؟
و لقد فتنا الذین من قبلهم و لیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین
به تحقیق کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم و خداوند خواهد دانست کسانی را که راست گفتند و خواهد دانست آنانی را که دروغ‌گویانند.
اینک نوبت به وارثان باقری‌ها و باکری‌ها رسیده است. نسل جدیدی که بسیجی نامیده می‌شود امروز در بوته تاریک‌ترین شبهه‌ها و فتنه‌ها قرار دارد. آیا این نسل جدید نیز شبیه به کسانی هستند که جنگ جمل را در رکاب امیرمومنان (ع) مبارزه کردند؟ یا این قیاس‌ها واهی است و کسانی که این‌گونه قیاس می‌کنند بسیج را ماشینی سرکوبگر می‌‌خواهند برای زدن و گرفتن و آزار و حتی قتل انسان‌هایی که تنها جرمشان دعوت به دادگری است؟ چه کسانی جواب این سوال را می‌دانند؟ هویت آن سازمانی که اینک بسیج مستضعفان نامیده می‌شود به راستی چیست؟ دستگاهی بی‌نیت که بفرموده چشمانش را می‌بندد و دست ‌و پای خواهران و برادرانش را می‌شکند، یا نهادی مجهز به عمیق‌ترین بصیرت‌ها که می‌تواند در ظلمانی‌‌ترین شب‌های فتنه راه‌ را از بیراهه‌ تشخیص دهد؟ شب فتنه روز کسانی است که در پاسخ به این پرسش‌ها مردد مانده‌اند.
اذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن. پاسخ پیامبر (ص) را به تمامی این تردیدها بشنوید که وقتی فتنه همچون پاره‌های شب تاریک شما را فرا گرفت باید به قرآن رو کنید. قرآن شفیعی است که اگر به سود کسی شفاعت ‌کند از او پذیرفته خواهد شد و چون به رغم کسی شهادت ‌دهد تصدیق می‌شود؛ کتابی که هرکس آن را پیشوا و پیشارو بگذارد به بهشت می‌رود و کسانی را که به آن پشت کنند به سوی دوزخ می‌راند؛ کتابی که به سوی بهترین راه‌ هدایت می‌کند؛ کتابی که به روشنی و صراحت ما را فرمان می‌دهد تا با راستگویان باشیم.
یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین
ای کسانی که ایمان آورده‌اید از خدا پروا کنید و با راستگویان باشید.
ولی اگر معلوم بود کدام گروه راستگو هستند که شب فتنه به پایان می‌رسید. در عین حال این قدر معلوم است که راستگویان دروغ نمی‌گویند. کسانی که در مبارزه سیاسی اصلی‌ترین شیوه‌شان دروغ گفتن است حتما راستگو نیستند؛ تقوا در همدستی‌ با آنان و ایمان سازگار با پیروی‌شان نیست. آیا در این چند ماهه هیچ دروغی نشنیده‌اید؟ ای جماعت مومنان! تقوا کنید و با راستگویان باشید.
بسیج چه بود و چه خواهد بود و چه باید باشد؟
بسیجی که امام می‌‌خواست در مقابل ملت قرار نمی‌گرفت، بلکه در کنار مردم و پشت‌سر آنان بود؛ بسیجی که فراتر از جناح‌ها عمل کند و بازوان بلندش همه اقشار را در بر بگیرد؛ بسیجی که از دوستی مردم لذت ببرد؛ بسیجی که به دنبال رفاقت و محبت و یگانگی مردم باشد؛ بسیجی که بدون توجه به اختلافات سلیقه‌ای خود با دیگران حافظ عرض و ناموس‌شان باشد، که آنان یا برادر او در دینند و یا نظیر او در آفرینش؛ بسیجی که حرمت حریم‌های خصوصی مردم راحفظ کند. امام بسیج را به عنوان ابزاری برای قدرت حاکمان نمی‌خواست، بلکه نهادی برای قدرت مردم می‌دید تا حاکمیت آنان بر سرنوشتشان تضمین نماید. قرار بود رفتار و اندیشه بسیجی در مردم اثر کند، نه آن که قدرت بسیج بر سر مردم فرود آید. قرار نبود بسیج جیره‌خوار دولت شود و به ازای دستگیر کردن مردم در اجتماعات پاداش سرانه بگیرد. افسوس بر بسیج اگر تا حد یک حزب سیاسی تنزل کند؛ این آن چیزی نیست که امام ما برای بسیجیان می‌خواست. قرار نبود بسیج به دستگاهی تبدیل شود که اختیار انتخاب و آزادی رای را از مردم بستاند.
برادران بسیجی من! کدام عیب و کاستی در آرزوهای امام برای بسیج وجود داشت که از آنها کناره گرفته ‌شود؟ و چرا باید چهره‌ای که با زحمات گذشتگان شما پدید آمد به کدورت‌ها آلوده گردد؟ شما خود با مردمید و از مردمید. مفاهیمی که فطرت مردم آنها را می‌پسندد چرا باید در نزد برخی از دوستان بسیجی ما نفرت ایجاد کند؟ کدام زشتی در نام‌هایی چون آزادی وجود دارد که وقتی بر زبان می‌آید قلب بعضی از آنان را مشمئز می‌کند، گویی که نام بزرگترین گناهان باشد؟ حال آن که هنوز بزرگترین میعادگاه‌ها در اکثر شهرهای ما به نام آزادی خوانده می‌شوند. مگر نمی‌گوییم عنوان‌هایی چون حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق اقلیت‌ها، و امثالشان محمل‌هایی است تا قدرت‌ها ریاکارانه خویشتن را به آنها الصاق کنند و سیمایشان را زیبا جلوه دهند؟ چرا آنهایی که قاعدتا باید صاحبان اصلی و اصیل چنین آرمان‌هایی باشند از آنها فاصله می‌گیرند؟ مگر می‌خواهند مکتب‌شان کریه جلوه کند؟ چرا این مفاهیم را لعن می‌کنیم و ملاک بی‌دینی قرار می‌دهیم؟ دینی که چونان یک بوته گل دلخواه برای بشر ارمغان آورده شد، از بس که آموزه‌هایش ملایم و موافق با فطرت بود. مبادا آن را تبدیل به یک بوته خار کنیم تا هرکس با هر گوشه از آن تماس می‌گیرد زخمی شود؛ زخم‌هایی از نوع آنچه جوانان ما در خیابان‌ها می‌بینند.
بسیج نیز سی سال پیش از این همچون یک بوته گل و یک پارچه نور متولد شد. آیا اگر کسی رجعت به آن عهد نورانی و نخستین را بخواهد به انقلاب پشت کرده است و دست به براندازی نظام زده است؟ آیا اگر کسی بازگشت به نسخه اصیل انقلاب اسلامی را طلب کند، آیا اگر کسی خواستار آن اسلام ناب محمدی که امام منادی و معرف آن بود باشد و از خرافه‌پرستی‌ها و قشری‌گری‌هایی که با نام دین به مردم فروخته می‌شود بیزاری بجوید، آیا اگر کسی اجرای بدون‌تنازل قانون اساسی را دنبال کند، آیا اگر کسی از وفاداری به عهدهای ایمانی و انسانی بپرسد جز به دادگری فراخوانده است؟ آیا چنین کسانی باید در خیابان‌ها کتک بخورند، در زندان‌ها شکنجه ببینند و به حبس‌های طولانی‌مدت محکوم شوند؟ آیا اسلام و قرآن اجازه می‌دهد مردمی که با مسالمت حاکمانشان را به عدالت امر می‌کنند کشته شوند؟
و یقتلون الذین یامرون بالقسط من الناس فبشرهم بعذاب الیم
و مردمی را که به دادگری امر می‌کنند به قتل می‌رسانند، پس آنان را به عذابی دردناک بشارت ده.
بسیج چه بود و چه خواهد بود اگر به مسیری که پیش‌رویش گذاشته شده است ادامه دهد؟ آن نیرویی که یک زمان نماینده شجاعت ملت ما بود آیا اینک به کار گرفته شود تا ایرانیان را بترساند؟ کاملا پیداست که آخرین و تازه‌ترین راهبرد اقلیت اقتدارطلب ایجاد هراس در مردم است. آیا لباس‌های مخوف می‌پوشند و ‌در خیابان‌های شهر آرایش‌های نظامی به خود می‌گیرند تا هم‌وطنانشان را مرعوب کنند؟ یا مردم را می‌ترسانند چون خود می‌ترسند؟ یا فرزندان انقلاب را به هفت سال و ده سال و پانزده سال زندان محکوم می‌کنند تا به خود تسلی داده باشند؟ و فکر نمی‌کنند که با این رفتارهای کوته‌بینانه چگونه امنیت ملی کشور را در معرض خطر قرار می‌دهند.
کافی است مردم بترسند تا پای قدرت‌ها به مرزهای این بوم باز شود. کافی است سمعه شجاعت این ملت خدشه‌دار گردد و بیگانه در دلاوری و استواری آنان تردید کند تا خواب های سی ساله تعبیر شود. به دو کشور همسایه ما که اینک در اشغال خارجی قرار دارد نگاه کنید. در هر دو آنها نخست مردم ترسانده شدند و ترسیدند. ظاهرا قدرت‌ها با شعار آزادی‌بخشی به این دو کشور قدم گذاشتند، در عین‌حال که وقتی ابوغریب‌ها را به راه می‌انداختند طمع خویش را در چهره‌های وحشت‌زده مردم پنهان نکردند. آنها با صراحتی که بیشتر از آن ممکن نبود به مردم این دو کشور می‌گفتند شما همان‌هایی هستید که از صدام و طالبان وحشت داشتید، پس اینک حق آن است که از سلاح‌های رعب انگیزتر ما بیشتر بترسید. حتی تروریست‌های افراطی هنوز به آن امید که بتوانند همچون خونخواران پیش از خود بر هراس مردم این کشورها حکومت کنند آنان را بیرحمانه می‌کشند. قربانیان ددمنشی‌های صدام و طالبان هنوز دارند تاوان ترس خود را می‌پردازند، کما این که ملت ما هنوز امنیت و آرامش خویش را مرهون شجاعت و استحکامی است که در طول سی سال گذشته به نمایش گذاشت.
حال کسانی در داخل کشور می‌خواهند این سرمایه را از ما بگیرند. در مقابل نمایش‌های آنان مردم یا نمی‌ترسند، که نمی‌ترسند، و این آخرین حربه هم از آنان سلب می‌شود، و یا خدای ناکرده می‌ترسند. در آن صورت آیا اسباب‌بازی‌های جنگی از تمامیت این کشور حفاظت خواهدکرد؟
بسیج در تاریخ معاصر ما نه فقط یک نام، بلکه یک عملکرد بود که هرگز از آن بی‌نیاز نمی‌شویم؛ تا جایی که اگر معدودی از متصدیان این عملکرد ماموریت‌های خود را فراموش کنند لازم است ما مردم خود آنها را بر عهده بگیریم. ضرورتی، حتی به مراتب مهم‌تر از آرمان‌های جنبش سبز ما را مجبور می‌کند که اجازه ندهیم کسی در ترسیدن ما طمع کند.
و بدانیم که بالاتر از سیاهی رنگی نیست. ترساندن آخرین تیر ترکش است. مخالفانتان اشتباه کردند و در مقابل مسالمت و مقاومت شما آن را به کار بردند تا اگرکارگر نشود چاره‌ دیگری نداشته باشند. چاره راستین آنها هم خود شمایید، روزی که از مخالفان خود بپرسید آیا پرچم‌های رنگارنگ شما نیز به معنای اصرار بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی است، و اگر آری گفتند آنها را بپذیرید. آن روز وقتی است که همه با هم سبز می‌شویم.
میر حسین موسوی
۱۳۸۸/۰۹/۰۴

اندر معاني بسيج به مناسبت هفته ي بسيج!!!!

بسیجی ای خواهر ای برادر
بسجی هستی بدان اینها تو هستی:
بسیج یعنی بوی زوخم ولایت .. بسیج یعنی کفر و شماتت
بسیج یعنی برادر بو دار خواهر سبیل دار
بسیج یعنی عطر جوراب ... بسیج یعنی پشگل گاو
بسیج یعنی جرک خایوان ولایت .. بسیج یعنی دستمال توالت
بسیج یعنی مزدور ولایت .. بسیج یعنی یکدانه آلت
بسیج یعنی کوی خون و آتش .. بسج یعنی ظلم و شرارت
بسیج یعنی پول خون ملت .. بسیج یعنی بی غیرت و لا مذهب
بسیج یعنی تک مادر و صد پدر .. بسیج یعنی لای پای مادر
بسیج یعنی پسنی و حقارت .. بسیج یعنی پرده ی بکارت
بسیج یعنی خون به دل ملت .. بسیج یعنی نفرت یعنی جهالت
بسیج پاسدار ناحقان .. بسیج دوستدار قاتلان
بسیج یعنی قاتل یعنی دزد .. بسیج یعنی تجاوز یعنی دریدن
بسیج یعنی خایه مال ولایت .. بسیج یعنی سگ های ولایت
بسیج یعنی خارشتر یعنی بادمجان .. بسیج یعنی ریا و تزویر یعنی دورویی
بسیج یعنی پرچم ناحق ولایت .. بسیج یعنی شکست یعنی فراری
بسیج یعنی تبل توخالی .. بسیج یعنی ابزار پیروزی جنبش سبز
بسیج یعنی بدو جنبش به دنبال .. بسیج یعنی ترس و اشک رهبر
بسیج یعنی بای بای رهبر .. بسیج یعنی فردای آزاد