وعده ما: 16 آذر ساعت 16

دانشجویان دانشگاه گیلان تصمیم گرفتند که ساعت 10 مقابل ساختمان مرکزی دانشگاه تجمع کنند و همانطور که میدانیم دانشجویان دانشگاه های دیگر و مردم سبز اندیش اجازه ورود به دانشگاه رو به هیچ وجه ندارند برای همین عده ای از دوستان دانشجوی سایر دانشگاه ها و دانشکده ها تصمیم گرفتند که 16 آذر ساعت 16 مقابل دانشگاه علوم پایه واقع در منظریه تجمع کنند و اعتراض خودشون رو نشون بدند.

۱۳۸۸ مهر ۲۷, دوشنبه

خاطره مسعود بهنود از دکتر احمد زیدآبادی در زندان و شیوه برخورد احمد با بازجوها

خاطره مسعود بهنود از دکتر احمد زیدآبادی در زندان و شیوه برخورد احمد با بازجوها
<Photo 1من توی دادگاه و در آخرين دفاع گفتم که روزنامهنگاری را کنار میگذارم. توی دادگاه ما هرکدام ناچار بودیم یک تکنیکی بهکار ببریم. نبوی نه این که فقط توی دادگاهش بگوید، از همان روز اولی که آمد زندان همینطور عمل کرد. نبوی دو روز بعد از من دستگیر شد، زیدآبادی سه روز. همهی ما را تقریبا با هم گرفتند. نبوی از اولین جلسهی بازجویی به این طالبزاده بازجو میگفت که «ببینید آقا شما بیتالمال را دارید هدر میدهید. شما من را گرفتهاید که آخر سر بگویم غلط کردم. خب باشد، اين که چيزی نيست اصلا گه خوردم که نوشتم. حالا چرا این قدر بیتالمال حرام میکنید و به ما غذا میدهید که بخوریم. کو، ضبط کجاست؟ بیاورید تا من بگویم شما ضبط کنید و برویم. امضا کنیم و برویم.» از اول بنای قضیه را بر این گذاشته بود. و ديديد که دادگاهش را هم جوک کرده بود جوکی بزرگ که همه در آن شرکت جدی داشتند. هر کس راهی را برای خلاص شدن انتخاب میکند و تاکتیکی دارد.
احمد زیدآبادی واقعا آدم بسیار شریفی است. حاضر نبود که در سرسوزنی خلاف بگويد حتی به بازجو. با لهجهی غلیظ کرمانی میگفت که ما مخالفیم و قانون گفته است که ما میتوانیم انتقاد کنیم و شاید ما حاضر باشیم به رهبری توهین بکنیم و مجازاتش را بکشیم. من تقریبا وسط نبوی و زيد آبادی بودم. شب آخر که زندان بودیم، معمول است که وقتی دوره تمام میشود یا میخواهند از زندان بیرونت کنند سعی میکنند با خاطرهی خوشی از زندان بیرون بروی. به همین دلیل معمولا آدم بدها میروند و آدم خوبها میآیند برای بازجویی مثلا. و ما را سه نفری می بردند بازجویی. دایما این اتفاق میافتاد که نبوی از این طرف میرفت و احمد سفت می گرفت و من هم افتاده بودم وسط این دو. به عنوان مثال یک بار این بازجو - که البته اسم این جلسات هم بازجویی نبود، میگفتند گفت و گو میکنیم - به من گفت که « آقای بهنود شما آدم باتجربهای هستید، ما نمیخواهیم آزادی نباشد ولی طوری که ما میخواهیم اين است که امنیت در خطر نیفتد.» من گفتم که «خب، بله من به این موضوع فکر نکردهام، باید یک راهحلهایی پیدا کرد.» نبوی گفت «آقا من بگویم. کسی دعوا ندارد با رژیم که. شماها دارید این کارها را میکنید، یک گروه درست کنید هر روز صبح بیاید توی روزنامه بنشیند و بگوید این باشد، این نباشد. زمان شاه هم همچو چیزی بوده است. بعد نه دیگر کسی را بگیرید، نه ما را بدبخت کنید». این بازجو هم میگفت «البته آقای نبوی میفرمایند، ولی این کار خیلی اجراپذیر نیست.» بعد بازجو به من گفت «نظر شما چیست؟» من هم گفتم: «به نظر میآید شما دولت را خیلی قبول ندارید. به همین جهت یک شورایی درست بکنید که خط قرمزها را تعیین بکند و این شورا را هم ببرید بالاتر از دولت. چون اگر قرار باشد توی وزارت ارشاد باشد، شما آن را قبول ندارید. بنابراین مثلا زیر نظر رهبری باشد و این شورا با مدیرهای مطبوعات تماس بگیرد و بگوید خط قرمزها اینهاست. به نوعی در همهی دنیا هم معمول است. یک NCA هم در آمریکا هست که مواظب است کسی از خط قرمزها رد نشود. توی داستانهایی مثل واترگیت این جلو میآید. شما هم یک شورای عالی تشکیل بدهید و برای این که خیلی جنجالی نشود، برود بالاتر از جناح ها قرار بگیرد. بالاتر از رهبر هم که ندارید. برود آنجا قرار بگیرد و به روزنامهها هم توصیههایی بکند و بیشتر روزنامهها هم تا آنجایی که من میدانم، دعوایی ندارند.» نبوی هم نگاه میکرد ببیند نظر این بازجو چیست تا اگر مثلا ناراحت است، او بیاید و یک خرده فتیله را بکشد پایین. این آقای بازجو هم گفت: «بله، پیشنهاد عاقلانهای است و امیدوارم به گوش مسوولان برسد.»
و از زیدآبادی پرسید که «خوب نظر شما چیست؟» زیدآبادی هم گفت که «البته فلانی استاد هستند ولی من خیلی موافق نیستم. چون اگر این دستگاه برود زیر نظر رهبر، ما شاید بخواهیم از رهبر انتقاد کنیم، حتی شاید کسی بخواهد به ایشان توهین کند و هزينهاش را هم بپردازد آن وقت نمی شود که.» ناگهان نبوی گفت: «الهی خدا تو را بکشد، ما را گرفتند، آخر لامصب، تو زندان هستیم الان اين چيزا چی است که کی می گویی.»
زیدآبادی واقعا خیلی اذیت شد. برای من غمانگیزترین صحنههای عالم که حتی بیشتر از دادگاه خودم مرا اذیت کرد، دادگاه زیدآبادی بود. خیلی زجر کشید. زمانی که ما در بند عمومی بودیم، او را انداخته بودند در قرنطینه. من و نبوی را اینقدر اذیت نکردند. بعدش هم ما آزاد شده بودیم و او هنوز مانده بود در زندان. و بعد هم فرستادنش زندان ۵۹ سپاه. خیلی سخت اذیت میشد. وقتی دادگاهش برگزار میشد من به دلیل علاقهی شخصی به احمد رفتم به دادگاه. وقتی آمد توی دادگاه من بغلش کردم. گفت که «مسعود جان کاری بکن که من برنگردم ۵۹.» احمد اذيت شده بود. من خیلی برایم غمانگیز بود. در نتیجه دادگاهی را که همه فکر میکردند مثل دادگاه گنجی خیلی جنجالی بشود مثل بقيه دادگاهها شد. دادستان آمد و یک مشت حرفها زد و احمد نتوانست آن چه را میخواست بگويد. مرتضوی به وکيل ما قول داده بودند که او را به ۵۹ برنگردانند. خیلی برایم غمانگیز بود. وقتی میدیدم که احمد دارد سکوت میکند. بدتر بود برایم از موقعی که خودم سکوت کردم. خب، آدمها از من انتظاری نداشتند ، ولی احمد همهی این درد را کشیده بود. بله، هرکسی بالاخره روشی دارد. من روشی که انتخاب کردم این بود بالاخره که یک جوری نارضایی خودم را از این وضع اعلام کنم. بنابراین توی دادگاه در آخرین دفاع گفتم من بعد از ۳۵ سال روزنامهنگاری اگر در ممالک راقیه بودم لابد که باید مراسم خداحافظی برايم میگرفتند، ولی خب من در جهان سوم به دنیا آمدم و مقدر این بوده که مراسم من اینجا باشد. ولی به هر حال من تصمیم گرفتهام که دیگر روزنامهنویسی نکنم. توی زندان که بودیم، وقتی این موضوع به فکرم رسید، آن را روی کاغذ آوردم و از طریق مهران عبدالباقی و بچهها فرستادم برای اکبر گنجی و احمد زيد. اکبر هم شروع کرده بود به جیغ و داد و فریاد که الگو دست ماها نده، بچههای جوان چه میشوند و از این حرفها. زیدآبادی یک نامهای برای من نوشت که الان هم با خودم آوردهام خارج و پیش خودم دارم، چون خیلی برای من دلچسب است. زیدآبادی نوشته بود که «فارغ از این که اقتدارگراها چه استفادهای از این کار تو میکند، من دارم به تراژدی زندگی یک آدم میانهرو فکر میکنم. کشور ما یک آدمی حتی به اعتدال تو را هم رساند به اینجا.»

منظور این که واکنش طبیعی من به این قضیه این بود و کسی هم فشار نیاورده بود. خیلی ناراحت بودم. میدانید میگویند که آدمی دو چیز دارد که قدرش را نمیداند، یکی فراموشی و یک هم مرگ. اگر مرگ نبود و الان قرار بود هیتلر و جد هفتم ما بودند و مجبور بودیم به اینها سر بزنیم، خیلی بدبختی بود و مثلا رضاشاه و مظفرالدینشاه هم بودند، مثلا توی خیابان بغلی، واقعا که خیلی گرفتاری بود. فراموشی هم چیز خوبی است. اگر فاجعههایی که برای آدمی پیش میآید را فراموش نکند، لابد باعث میشود که آدم زندگی سالم نکند. آره، من هم بعد از یکی دو ماه به کل فراموش کردم، مثل همهی دردهای دیگر. البته من خیلی هم به در و دیوار نمیزدم. سید نبوی شروع کرده بود گاهی وقتها شیطانی کردن. من گاهی وقتها به او تلفن میکردم، میگفتم: «بند پنج داریم ها. باز دوباره یک چیزی میگویی میاندازندت زندان و این دفعه بگویی غلط کردم، کسی باور نمیکند ها.» میگفت: «مگر چهام شده؟ مگر چهکار کردم؟» میگفتم «آخر این که نوشتهای تند است. این چه است که نوشتی؟» پرهیز من را برای نوشتن احمد ستاری و عيسی سحرخيز شکستند. وقتی روزنامهی بنیان درست شد، من توی پیام امروز یک چیزهای مختصری مینوشتم. ولی در بنیان بیشتر در مورد سیاست خارجی مینوشتم، در دو سه شماره. سر و صدا کرد. مثل قضیهی سفر دیکچنی به ایران. بعد هم مرتضوی آقای اشرفی را خواست و به او گفت که «هم بنیان را میبندیم و هم بهنود را میگیریم.» اشرفی هم گفته بود که «راجع به سیاست خارجی مینویسد، چیزی نیست که.» مرتضوی هم گفته بود: «او خودش میداند، و به همین دلیل هم با گفتن آن حرف از زندان آمد بیرون.» آقای اشرفی هم آمد به من ماجرا را گفت، من هم گفتم تصمیم را شماها میگیرید. بعد هم بالاخره اتفاق افتاد و بنیان را بستند و این آخرین نشریهای بود که در آن نوشتم. البته یاسنو موقعی که من بیرون بودم، پیغام دادند که هفتگی یک مقاله بفرست. فکر کنم سومی یا دومی بود که مرتضوی نعیمیپور را خواسته بود که مثل بنیان تعطیل میشوید. بعد هم با من تماس گرفتند و قضیه را گفتند تعارف کردند . گفتم که مثل این که باید از خیرش بگذرید. بچههای شرق هم تا حالا یکی دو تا مطلب از نوشتههای من از سایت بیبیسی برداشتهاند چاپ کردهاند، نه این که مستقلا من چیزی برایشان بفرستم. ولی تا الان جلوی کتابهایم را نگرفتهاند. البته برای چاپ کتاب آخری من را یک کمی اذیت کردند. هفت هشت دفعه هی بردند و آوردند برای تقطیع و اصلاح. من اینها را میشناسم، احتمالا داشتند چک میکردند، ولی خوب بالاخره اجازهی چاپ دادند. احتمالا تا دو سه هفته دیگر چاپ میشود. مجموعه مقالاتی است با عنوان پس از ۱۱ سپتامبر.
منبع

رای دادگاه انگلیسی علیه مرد جنجالی شبکه های ماهواره ای فارسی

رای دادگاه انگلیسی علیه مرد جنجالی شبکه های ماهواره ای فارسی
این گزارش می افزاید، در این پرونده موارد متنوعی بیان شده است که شامل اپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران، پول شویی برخی افراد، اقدامات غیر قانونی برای ادامه تحصیل در انگلستان و موارد دیگری می باشد....
یکی از افراد فعال و جنجالی در شبکه های ماهواره ای فارسی که همواره سوژه های اتهامی داغی از  افراد مختلف در درون حاکمیت ساخته و پرداخته کرده و حتی در مواردی اپوزوسیون خارج از کشور نیز از اتهامات او در امان نمی مانند اینبار به جرم اتهام زنی به دیگران به دادگاه فراخوانده شده است.

به گزارش خبرنگار "تابناک" ، علیرضا نوری زاده با شکایت تعدادی از افراد که وی آنها را به اقدامات مختلفی متهم کرده است، به دادگاه عالی انگلستان که در تاریخ دوم اکتبر امسال تشکیل شده فراخوانده شد.

بنابر این گزارش، این دادگاه در تاریخ 9 اکتبر  برای اتهاماتی که در روزنامه فارسی زبان کیهان چاپ لندن توسط نوری زاده علیه تعدادی از افراد بیان شده است رای صادر کرده است.

گفته می شود، نوری زاده ابتدا برای جلوگیری از ادامه بررسی پرونده توسط دادگاه عالی انگلستان در مورد زدن اتهامات به افراد گوناگون خواهان رقم نیم میلیون پوند برای هزینه های امنیتی خود و همچنین تامین غرامت در صورت اثبات نشدن شکایت ها علیه خود شده بود ، اما دادگاه عالی انگلستان با رد درخواست اولیه ایشان فقط با رقم275 هزار پوند موافقت کرده است که شاکیان برای ادامه بررسی دادگاه این مبلغ را پرداختند.

این گزارش می افزاید، در این پرونده موارد متنوعی بیان شده است که شامل اپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران، پول شویی برخی افراد، اقدامات غیر قانونی برای ادامه تحصیل در انگلستان و موارد دیگری می باشد.

این روزنامه نگار ایرانی که مقیم انگلستان است و در شهر لندن زندگی می کند اکنون با رای صادره دادگاه عالی انگلستان باید مدارک مستدل و مستندی برای ادعاهای خود ارائه دهد و گرنه با رای قطعی دادگاه یادشده مواجه خواهد شد.

مقایسه عکس خامنه ای در سفر به چالوس و 10 روز بعد دیدار با رییس جمهور سنگال

مقایسه عکس خامنه ای در سفر به چالوس و 10 روز بعد دیدار با رییس جمهور سنگال


برای بزرگنمایی تصاویر روی آنها کلیک کنید.
در پی شک و تردیدهایی که در مورد زمان دیدار رییس جمهور سنگال با خامنه ای رهبر ایران دارد، تصمیم گرفتم آخرین عکس ایشان که در سفر به چالوس و نوشهر به تاریخ 15 مهر انجام شد (تصاویر سمت راست)و عکسهایی که گفته می شود متعلق به ده روز بعد یعنی 25 مهر است (تصاویر سمت چپ)انجام دهم. تصاویر را می توانید از وبسایت رسمی رهبری دریافت کنید.
براشت شخصی بنده این است که با استناد به تاریخ ذکر شده دیدارها و عکسهای آن به فاصله 10 روز ریش ایشان بسیار بلندتر شده است. با توجه به میانگین رشد مو در روز، (بطور ميانگين سرعت رشد فقط نيم اينچ (1.3 سانتي متر) در ماه است.) این رشد در تصویر بیشتر از 4 میلیمتر به نظر می رسد. [منبع]
به طول موهای سبیل، طول بلندی ریش زیر چانه و روی گونه ها و حتی رنگ آنها دقت کنید، شما چه نتیجه ای می گیرید؟ آیا این تغییر و رشد در عرض ده روز طبیعی است؟

به عکس زیر که بازهم از وبسایت رسمی ایشان است توجه کنید :




پیام تسلیت مهندس موسوی به مناسبت حادثه تلخ تروریستی روز گذشته

پیام تسلیت مهندس موسوی به مناسبت حادثه تلخ تروریستی روز گذشته
پارلمان‌نیوز: در پی اقدام تروریستی روزگذشته در استان سیستان و بلوچستان که منجر به شهادت بیش از 40نفر از فرماندهان سپاه، معمتدان محلی و مردم شد، مهندس میرحسین موسوی در پیامی این واقعه تلخ را تسلیت گفت.

به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلمان‌نیوز»، متن این پیام بدین شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

خبر شهادت تعدادی از فرماندهان سپاه پاسداران و دیگر افراد بیگناه در حادثه تروریستی سیستان و بلوچستان مردم ما را متاثر کرده است. خشونت لجام گسیخته‌ای که تعصب و قشری‌گری در مرزهای شرقی کشور ما بر انگیخته است جا دارد این تامل را در ما برانگیزد که بذرهایی از این نوع در هر کجا و هر زمان که کاشته شوند به فاصله چند سال چه بحران های ریشه‌داری را شکل می‌دهند و چگونه مجال زندگی را بر انسان‌ها تنگ می‌کنند.

 وظیفه ملی همه ایرانیان از هر قشر و قومیتی است که اجازه صدور بحران‌هایی که هنوز به خارج از مرزهای ما تعلق دارند را به خاک خود ندهند. امنیت، وحدت و تمامیت ارضی کشور ودیعه‌ای بزرگ است که همه ما در زمینه حراست از آن در برابر نسل‌های آینده مسئولیت داریم.

اینجانب ضمن محکوم کردن حادثه تروریستی اخیر برای شهیدان آن رحمت و مغفرت و برای بازماندگانشان صبر و اجر از خداوند مسئلت می‌کنم.

اطلاعیه گروه ریگی «جندالله» در خصوص انفجار انتحاری بلوچستان

اطلاعیه گروه ریگی «جندالله» در خصوص انفجار انتحاری بلوچستان
به نام خدا
بدینوسیله جنبش مقاومت مردمی ایران به اطلاع عموم مردم بلوچستان و ایران می رساند که امروز یک شنبه 26 مهر 1388 یکی از دلیر مردان سرزمین شهادت و مقاومت بلوچستان با نام عبدالواحد محمدی سراوانی با اجرای عملیات استشهادی در شهر سرباز دهها تن از فرماندهان سپاه پاسداران و فرماندهان بسیج و مسئولان وزارت اطلاعات را به درک واصل کرد و خود به درجه والای شهادت نائل گردید.
در این عملیات افتخار آفرین بزرگترین فرماندهان سپاه در سطح کشور و استان از جمله : نورعلي شوشتري جانشين فرمانده نيروي زميني سپاه پاسداران انقلاب و فرمانده قرارگاه قدس، پاسدار محمدزاده فرمانده سپاه بلوچستان، فرمانده سپاه ايرانشهر و فرمانده سپاه سرباز و فرمانده تيپ اميرالمومنين و چندین تن دیگربه هلاکت رسیدند.
این عملیات در حقیقت پاسخی به جنایات بی وقفه رژیم در بلوچستان می باشد که با شدت علیه مردم مظلوم و بی دفاع بلوچ ادامه دارد و هر روز قربانی جدیدی از مردمان این دیار می گیرد.
طی یک سال گذشته صدها تن از جوانان این سرزمین بدون هیچ جرم و گناهی فقط به خاطر بلوچ بودن و سنی بودن تیرباران و اعدام شدند و یا زیر شکنجه ها جان خود را از دست داده اند و تنها همین شهرستان سرباز شاهد از دست دادن دهها جوان بی گناه بوده است.
دو عالم از منطقه سرباز با نامهای مولوی خلیل الله زارعی و حافظ صلاح الدین سیدی مظلومانه و فقط به خاطر دفاع از مردم اعدام شدند و دو جوان مظلوم دیگر با نامهای طارق و اسد وفائی بدون هیچ گناهی به دار آویخته شدند و دهها جنایت دیگر که راهی جز مبارزه و مقاومت پیش مردم بلوچ نگذاشته است.
سه تن از جوانان مظلوم و بی گناه بلوچ با نامهای ذبیح الله ناروئی و حاجی نوتی زهی و غلام رسول شاهوزئی بدون هیچ جرم و گناهی پس از عملیات استشهادی زاهدان به دار زده شدند و بعد از دو هفته 13 تن دیگر از جوانان بلوچ و سنی مذهب بدون هیچ جرمی و فقط به خاطر حق گوئی و دفاع از مردم اعدام شدند.
جنایات رژیم در بلوچستان روند صعودی داشته است و اعدام ها و کشتارها و قتل ها و شکنجه ها و تحقیرها و تبعیض ها با شدت تمام علیه مردم بلوچ ادامه داشته است و کوچکترین اعتراضهای مدنی با شدیدترین سرکوبها مواجه بوده اند و مردم ازکوچکترین انتقادی می ترسند که شاید یک انتقاد زندگی آنان را خاتمه دهد و مرگ را برایشان به ارمغان بیاورد.
عملیات امروز شاید مرهمی باشد بر درد ها و آلامی که سالهاست مردم این دیار با آن دست و پنجه نرم می کنند و جوان شهید عبدالواحد محمدی سراوانی با عملیات امروز سرور و شادمانی را برای ملت بلوچ و بویژه برای مادران وپدرانی که فرزندان خود را بر چوبه دار دیده اند به ارمغان آورد و به همه نوید آزادی و پیروزی داد.
این عملیات همچنین هشداری است به سپاه پاسداران که دست از توطئه و دسیسه علیه مردم بلوچ بردارد در غیر این صورت با عملیاتهای شدیدتری مواجه خواهد شد.
از زمانیکه امنیت منطقه به سپاه سپرده شده است سپاه سعی در ایجاد تنش و اختلاف بین طوایف بلوچ نموده است و با برگزاری همایش و جلسه اقوام هدف ایجاد اختلاف را دنبال نموده است و جنبش قبلا بارها به سپاه هشدار داد که دست از چنین اعمالی بردارد اما سپاه همچنان به اختلاف اندازی بین طوایف ادامه می داد وسعی می کرد که خاطرات دهه شست را در بلوچستان زنده نموده و طوایف بلوچ را به جان همدیگر بیاندازد.
و جلسه ای که امروز در سرباز برگزار می شد در راستای همین هدف اختلاف اندازی بین طوایف بلوچ بود و برخی از سرداران مزدور سپاه را در این مهم یاری رسانده اند و قبلا هم هر یک از ارگانهای نظامی با حمایت از یک طایفه ، طوایف بلوچ را در برابر هم قرار داده اند و موجب کشتار مردم شده اند و بر سیاست کثیف اختلاف بیانداز و حکومت کن عمل کرده اند.
جنبش مقاومت همیشه تلاش نموده است که با هشدار از وقوع جنگ و خونریزی جلوگیری نماید اما رژیم به جای توجه به هشدار به جنایت روی آورده است و مردم بی گناه را هدف عداوت و کینه و بغض خود قرار داده است و شاید الان هم رژیم چنین کند اما بداند هر چه بیشتر جنایت کند به همان اندازه با عملیاتهای شدید مقاومت مواجه خواهد شد و بهتر است به جای جنایت و کشتار و اعدام ، عقلانی تر به موضوع بلوچستان بنگرد و بداند که این مردم هرگز از مرگ نمی هراسند.
این عملیات آسیب پذیری و ضعف و ناتوانی رژیم را بیش از پیش به نمایش گذاشت و همچنین اقتدار و شجاعت و دلاوری مردمان بلوچ را ثابت نمود و رژیم بداند که با مردمانی مومن و غیور و سلحشور و مبارز روبرو است و این مردم تا آخرین قطره خون خود برای بدست آوردن عزت و آزادی خواهند جنگید.
در آخر از همه مردم ایران می خواهیم از مبارزات مردم بلوچستان حمایت کرده و جنایات رژیم ضد بشری ولایت فقیه را در این ناحیه از ایران افشاء نموده و روحیه انسان دوستی و وحدت طلبی خود را اظهار نمایند.

ریگی

13 کشته و مجروح در انفجاری درحوالی خیابان ولی عصر (تکميلی)

13 کشته و مجروح در انفجاری درحوالی خیابان ولی عصر (تکميلی)
 انفجار یک دستگاه هوابرش در یک ساختمان نیمه کاره در نزدیکی خیابان ولیعصر تهران یک کشته و 12 مصدوم برجای گذاشت.
به گزارش ایسنا، صدای انفجار مهیبی در حدود ساعت 21:15 دقیقه اهالی خیابان رودسر در حوالی خیابان ولیعصر را به وحشت انداخت.
دکتر معتمدی، مدیر کشیک اورژانس تهران در این رابطه گفت: پس از اعلام این حادثه با اورژانس، چهار دستگاه آمبولانس به محل مورد نظر اعزام شد که 12 مصدوم پس از انجام اقدامات اولیه درمانی به بیمارستان فیروزگر منتقل شدند. این در حالیست که یک تن نیز پیش از حضور عوامل اورژانس جان باخته بود.
درویش‌زاده، مدیر منطقه یک عملیات سازمان آتش نشانی تهران نیز گفت: در پی این حادثه ایستگاه‌های 18و 46 و گروه امداد نجات ایستگاه 14 به محل مورد نظر اعزام شدند.
وی افزود: در زمان حادثه 16 کارگر ساختمانی در محل حادثه مشغول به کار بودند که 15 تن آنها تبعه افغان و یک تن دیگر ایران بود که بر اثر این انفجار 12 تن از آن‌ها مجروح شدند البته تنها 4 نفر از آن‌ها دچار شکستگی شده و به هشت نفر دیگر شوک وارد شده بود.
درویش‌زاده تصریح کرد: در این حادثه یک تن از کارگران که ایرانی بود جان خود را از دست داد.
وی با بیان اینکه وقوع حادثه بر اثر بوجود آمدن مشکل فنی در دستگاه هوابرش اتفاق افتاده است، افزود: دستگاه اکسیژن دچار پارگی بوده که به نظر می‌رسد به علت رسیدن دست روغنی به گاز و کشیدن شعله داخل سیلندر این انفجار رخ داده است.
درویش‌زاده اظهار کرد: شدت انفجار به حدی بود که شیشه‌های ساختمان در ضلع شمالی این ساختمان نیمه‌کاره شکسته شد.

تصادف مرگبار اتوبوس دانشجویان در جاده شیراز ـ اصفهان

تصادف مرگبار اتوبوس دانشجویان در جاده شیراز ـ اصفهان



یکی از خوانندگان با ارسال عکس بالا: تصادف مرگبار در جاده شیراز به مرودشت و کشته شدن حدود بیست نفر(تصادف دو اتوبوس با هم که یکی از اتوبوسها سرویس دانشجویان بود)
***

سایت تابناک: در حادثه رانندگي صبح امروز بین دو دستگاه اتوبوس در مسير اصفهان به شيراز در کيلومتر 10 جاده شيراز ـ اصفهان در نقطه چشمه بيدي تعدادی از دانشجویان جان خود را از دست دادند.

خروج یک دستگاه اتوبوس ـ که از کرج به سمت شیراز در حال حرکت بود ـ از مسیر خود و سپس تخریب گارد ریل توسط این اتوبوس و ورودش به مسیر مخالف منجر به برخورد با اتوبوس حامل دانشجویان دانشگاه علوم تحقیقات فارس که از شیراز به سمت مرودشت در حال حرکت بود شد، که متاسفانه در اثر این برخورد 7 نفر از هموطنانمان در این حادثه جان خود را از دست دادند.

بر پایه این گزارش، بنا بر اعلام مرکز فوريتهاي پزشکي دانشگاه علوم پزشکي شيراز و همچنین گزارش های مردمی، بر اثر اين حادثه تاکنون سه تن از دانشجویان و راننده اتوبوس حامل آنها و همچنین سه تن از سرنشینان اتوبوس مقابل کشته شده و 37 نفر مصدوم این حادثه نیز به بيمارستانهاي شيراز انتقال داده شده اند.

مرکز اورژانس شيراز هم اعلام کرد: با توجه به اين که تعدادي از مصدومان توسط مردم و گروههاي امدادي ديگر به بيمارستانها انتقال داده شدند، احتمال افزايش آمار مصدومان وجود دارد.همچنین آخرین گزارش ها از شیراز حاکی از وخیم بودن حال دو تن از دانشجویان در این حادثه دارد.

گفتنی است که، دانشگاه علوم تحقیقات استان فارس در فاصله 70 کیلومتری شمال شرق شیراز و درجاده سد درودزن قرار دارد که هر روز چند دستگاه اتوبوس وابسته به بخش خصوصی کار جابجائی دانشجویان به شیراز و برعکس را انجام می دهند.

بر اساس آخرین گزارش ها تعداد کشته شدگان حادثه رانندگی صبح امروز محور شیرازـ اصفهان به 5 نفر افزایش یافت و مصدومین نیز 41 نفر اعلام شد که در بیمارستان های شهید رجایی و نمازی شیراز بستری شده اند.البته مسئولین اورژانس فارس گفته اند که به دلیل وخامت حال برخی از مصدومان احتمال افزایش تعداد کشته های این حادثه وجود دارد.


منبع: ایران پرس نیوز