وعده ما: 16 آذر ساعت 16

دانشجویان دانشگاه گیلان تصمیم گرفتند که ساعت 10 مقابل ساختمان مرکزی دانشگاه تجمع کنند و همانطور که میدانیم دانشجویان دانشگاه های دیگر و مردم سبز اندیش اجازه ورود به دانشگاه رو به هیچ وجه ندارند برای همین عده ای از دوستان دانشجوی سایر دانشگاه ها و دانشکده ها تصمیم گرفتند که 16 آذر ساعت 16 مقابل دانشگاه علوم پایه واقع در منظریه تجمع کنند و اعتراض خودشون رو نشون بدند.

۱۳۸۸ آذر ۸, یکشنبه

دیدار میرحسین و رهنورد با خانواده تاج زاده (+ تصویر)، نوروز

غروب روز عید قربان خانواده سید مصطفی تاج‌زاده میزبان میرحسین موسوی نخست وزیر محبوب امام و همسرش دكتر زهرا رهنورد بودند.

به گزارش نوروز، در این ملاقات میرحسین موسوی سابقه آشنایی خود با مصطفی تاج زاده را مربوط به سال‌های اول انقلاب دانست و گفت: ایشان در آن زمان رابط سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با حزب جمهوری اسلامی بود.
mirhossein-rahnavard-tajzadeh.jpg
وی با بیان‌این‌كه تاج زاده انسانی وارسته، پاك و متعهد است كه هرگز اهل معامله و زدوبند نبوده و نیست، از دربند بودن بهترین، بااخلاق‌ترین و منزه‌ترین یاران انقلاب ابراز تاسف كرد.
موسوی گفت: این عزیزان از این دوره عمر با بركت خود نیز نهایت بهره را خواهند برد، اما این‌گونه رفتارها لطمه‌ای جبران‌ناپذیر به نظام جمهوری اسلامی است كه برای استقرار آن زحمات فراوانی كشیده شده است. این رفتارها موجب نارضایی دوست‌داران امام و انقلاب است.
فخرالسادات محتشمی‌پور، همسر سیدمصطفی تاج‌زاده نیز در این دیدار از مهندس موسوی به عنوان نخست وزیر امام و كاندیدای محبوب مردم ایران یاد كرد و از حضور وی و همسرش تشكر كرد.
وی با تبریك عید قربان، به موسوی و همسرش ابراز امیدواری كرد كه در روز عید غدیر با آزادی تاج‌زاده، به‌همراه او توفیق میزبانی ایشان و همه علاقه‌مندان به راه امام و یاوران اصلاحات را داشته باشد.
محتشمی‌پور در بخش دیگری از سخنانش از برخوردها و بی‌اخلاقی‌های صورت گرفته از آغاز بازداشت‌ها تاكنون، خصوصا در ارتباط با زنان بازداشت شده اظهار تاسف عمیق كرد و گفت: دلسوزان نظام باید به ما بگویند كه چه كسی پاسخگوی حقی است كه از عزیزان ما و خانواده‌های زندانیان سیاسی ضایع شده است و رفتارهای غیرقانونی كه با جوانان و زنان دربند صرفا به خاطر منتقد و معترض بودن آنان می‌شود با كدام منطق قابل توجیه است.
محتشمی‌پور با اشاره به رفتارهای معترضانه بزرگانی چون آیت‌الله جوادی آملی و اظهارنظرهای مدبرانه و دلسوزانه بسیاری از اهل حوزه و دانشگاه ابراز امیدواری كرد كه این سخنان تاثیر لازم را در متنبه شدن خاطیان داشته باشد.
وی گفت: ما خانواده‌های زندانیان سیاسی اطلاع‌رسانی و افشاگری شیوه‌ها و رویه‌های زشت و غیراخلاقی اتخاذ شده علیه اصلاح‌طلبان منتقد را بر خود واجب می‌دانیم و به‌عنوان فرزندان انقلاب اجازه نمی‌دهیم این‌گونه اعمال به‌نام اسلام در كشور اسلامی‌مان انجام شود.
محتشمی‌پور آزادی شاپور كاظمی برادر دكتر رهنورد را تبریك گفت و همچنین از مهندس موسوی خواست كه علی‌رغم موانع و سخت‌گیری‌های موجود امكان دیدار و گفت‌وگوی خود با گروه‌های مختلف جامعه را فراهم كند.
در این دیدار همچنین دكتر رهنورد با ابراز تاسف از رفتارهای غیراخلاقی با زندانیان به‌ویژه زنان بازداشت شده، روحیه بالای خانواده‌های آنان را ستود.
وی همچنین با آرزوی آزادی فوری همه زندانیان سیاسی برای صبوری و استواری هر چه بیشتر خانواده تاج‌زاده و دیگر خانواده‌ها دعا كرد.

کمک مالی احمدی‌نژاد به يک طنزپرداز فرانسوی ضديهود، راديو بين‌المللی فرانسه

ناصر اعتمادی - طنزپرداز فرانسوی دييودونه مابالا مابالا که شهرتش را بيشتر مديون يهودی ستيزی اش است در يک کنفرانس مطبوعاتی در پاريس گفت که در جريان سفر اخيرش به تهران با محمود احمدی نژاد رئيس جمهوری ايران ملاقات کرده و از دولت اين کشور بودجۀ هنگفتی نيز به منظور "مبارزۀ فرهنگی" با صهيونيسم دريافت کرده است.
دييودونه توضيحی در مورد مبلغ اين کمک ها نداده، ولی گفته است آنقدر پول گرفته است که بتواند به ياری آنها هزينۀ توليد فيلم هايی در سطح فيلم های هاليود را بپردازد که باز به گفتۀ دييودونه "بازوی مسلح فرهنگ صهيونيستی" به شمار می روند.
اين طنزپرداز فرانسوی گفته است قصد دارد به زودی با همين پول ها دو فيلم در مورد برده داری و جنگ الجزاير بسازد تا از سياه پوستان تصويری متفاوت از تصوير سينماگر آمريکايی، اسپيلبرگ، ارايه کند.
دييودونه بارها به خاطر اظهارات تحريک آميز و يهودی ستيزانه اش توسط مراجع قضايی فرانسه تحت پی گرد قرار گرفته و بعضاً محکوم نيز شده است. از جمله اظهارات تحريک آميز او توصيف قتل عام يهوديان در جريان جنگ دوم جهانی توسط رژيم نازی به عنوان "يادمانی مستهجن" يا پرنوگرافيک بوده است.
دييودونه در جريان کنفراس خبری اش در پاريس همچنين گفت که احمدی نژاد در ايران محبوبتر از نيکلا سرکوزی در فرانسه است. طنزپرداز فرانسوی رئيس جمهوری ايران را "مقاومی بزرگ" توصيف کرد که هدف هجوم رسانه ها قرار گرفته است. او حتا مدعی شد که تظاهرات مردم معترض ايران عليه نتيجۀ رسمی انتخابات رياست جمهوری اين کشور طنين "تبليغات صهيونيستی" است.
دييودونه برای ملاقات با کلوتيلد رايس نيز که به اتهام جاسوسی در ايران ممنوع الخروج اعلام شده به سفارت فرانسه، محل اقامت وی، رفته، هر چند موفق به ملاقات با وی نشده است. طنزپرداز فرانسوی در مورد اين دانشگاهی جوان فرانسوی گفته است : "اگر هدف کلوتيلد رايس خدمت به صهيونيسم است، در اين صورت جايش در زندان ايران است."
دييودونه پايه گذار حزب ضدصهيونيستی در فرانسه است و اين حزب در آخرين انتخابات پارلمان اروپا ١٫٣٠٪ آرای رأی دهندگان حوزۀ انتخاباتی پاريس را به دست آورد.

نامه سرگشاده ژيلا بنی‌يعقوب به دادستان تهران: اجازه ندهيد بهمن را از سلول انفرادی به دادگاه ببرند، تا آزادی روزنامه نگاران زندانی

تا آزادی روزنامه نگاران زندانی: ژيلابنی يعقوب ،روزنامه نگار در نامه ای که خطاب به داستان تهران ،جعفری دولت آبادی نوشته از او درخواست کرده است که همسرش بهمن احمدی امويی را از سلول انفرادی خارج کند تا بتواند در شرايطی انسانی در دادگاهی که به زودی برای او برگزار می شود ،به دفاع از خود بپردازد.
متن اين نامه به اين شرح است :
قای دادستان تهران
در ملاقاتی که چندی پيش با شما داشتم با خوشرويی زياد با من گفت و گو کرديد .گلايه هايم را از آنچه در اين مدت بر همسرم ،بهمن احمدی امويی رفته بود،شنيديد.حتی وقتی گفتم که " آقای دادستان گاهی فقط يک درصد احتمال بدهيد که حق با زندانی و يا خانواده اش باشد و نه با بازجوهای پرونده ،لبخندی زديد و گفتيد :"بله !احتمال دارد وبه همين دليل هم فقط حرفهای آنها را نمی شنويم و حرفهای شما را نيز گوش می دهيم ."
آقای دادستان در همان جلسه به شما گفتم که همسرم چند ماه است که در بلاتکليفی کامل به سر می برد و حتی پرونده ثبت شده ای در دادگاه انقلاب ندارد و شما همان موقع گوشی تلفن را برداشتيد و دستور رداديد هرچه زودتر پرونده اش در مسير قانونی قرار گيرد.
برای شما توضيح دادم که بهمن و خيلی ديگر از زندانی های حوادث پس از انتخابات روزهای طولانی را در زندان انفرادی گذرانده اند و به يادتان آوردم که حتی براساس قوانين داخلی ايران انفرادی به خودی خود به عنوان آزار و شکنجه متهم شناخته شده و به همين دليل غيرقانونی است.گفتيد از وقتی شما دادستان شده ايد تمام تلاش تان را در اين باره به کار بسته ايد و تقريبا همه زندانی های حوادث پس از انتخابات را از انفرادی خارج کرده ايد.گفتيد همه تلاش تان را می کنيد که حقوق شهروندی همه متهمان مراعات شود و محاکمه شان در شرايطی انسانی و مناسب برگزار شود.
آقای دادستان !بهمن پس از تحمل ۶۵ روز انفرادی دربند ۲۰۹ اوين به بند عمومی منتقل شد اما ده روز پيش او را به خاطر اعتراض به وضع نامناسب بند ۳۵۰ دوباره به سلول انفرادی تبعيد و حق تماس تلفنی و ملاقات را از او سلب کرده اند.بنا ندارم که در اين نامه به شرايط نامناسب و گاه غير قابل تحمل اين بند بپردازم .نمی خواهم از شديد بودن مجازاتی که برای همسرم به خاطر اعتراض به شرايط نامناسب زندان در نظر گرفته اند ،بپردازم. حتی نمی خواهم بپرسم چرا شديدترين نوع مجازات را در اين مورد برای بهمن در نظر گرفته اند؟من فقط می خواهم به ياد شما بياورم که جلسه محاکمه او به زودی در دادگاه انقلاب برگزار خواهد شد و اين کمترين حق يک متهم است که بتواند در روزهای قبل از محاکمه اش خود را برای دفاع آماده کند.شما اين حق را برای او قائليد يا نه؟ آيا اين حق را برای او قائل هستيد که در چنين روزهايی بتواند با وکيل و خانواده اش تماس و ملاقات داشته باشد يا نه ؟شايد که نيازمند آماده کردن مستندانی برای دفاع از خود باشد ،شايد که نيازمند مشورت گرفتن باشد و اصلا شايد فقط و فقط نيازمند روحيه گرفتن باشد تا در يک شرايط روحی مناسب تر در دادگاه حاضر شود.
آقای دادستان !اما همه اين حقوق اکنون از او گرفته شده است ،او حق ندارد از امکان تلفن و ملاقات با خانواده و وکيلش استفاده کند . ما حتی نمی دانيم که آيا او از زمان برگزاری جلسه محاکمه اش با خبر است يا نه؟همه اين مسائل من و ديگر اعضای خانواده بهمن را به شدت نگران کرده است.
آقای دادستان !اگر تنبيه بهمن را به خاطر اعتراضی که به شرايط نامناسب رفاهی و بهداشتی بند کرده ،ضروری می دانيد ، شايد بتوانيد اجرای بخشی از اين تنبيه را به روزهای پس از دادگاهش منتقل کنيد. اجازه بدهيد در چنين روزهايی با بودن در سلول عمومی و حق استفاده از تلفن و ملاقات خودش را برای دادگاهی که به زودی برگزار می شود ،آماده کند.
آقای دادستان !اجازه ندهيد که بهمن احمدی امويی را از سلول انفرادی به دادگاه ببرند.اين اتفاق بی شک با گفته های شما در رعايت اصول شهروندی متهم مغاير است.

فرمانده سپاه تهران: در حوادث انتخاباتی، ۱۲ مدعی عضویت در بسیج بازداشت شده اند

۱۳۸۸/۰۹/۰۸

سرتیپ پاسدار حسین همدانی، فرمانده سپاه تهران بزرگ از بازداشت برخی از «افراد نفوذی» که در درگیری های پس از انتخابات ریاست چمهوری ایران، به عنوان بسیجی وارد عمل شده بودند، خبر داده است.

آقای همدانی بدون اشاره به جزئیات بیشتر به خبرگزاری مهر گفته است که در ایام درگیری های پس از انتخابات «تعداد ۱۲ نفر که با کاور بسیج در قالب بسیجی خود را معرفی کرده بودند، دستگیر شده اند که پرونده آنها در مراجع قضایی در حال پیگیری است».

این مقام ارشد سپاه پاسداران اضافه کرده است که افراد بازداشت شده هیچگونه سابقه فعالیتی در بسیج ندارند، اما خود را به عنوان بسیجی معرفی کرده اند.

در جریان رویدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران، نیروی بسیج نقش عمده ای در سرکوب معترضان ایفا کرد و تصاویری هم از شلیک مستقیم نیروهای بسیج به سوی مردم در راهپیمایی های مسالمت آمیز پس از انتخابات در شبکه های مختلف خبری منتشر شد.

شرکت بسیج در برخورد سازمان یافته نیروهای دولتی با معترضان به نتایج انتخابات در سطحی بود که چندی پیش فرمانده کل سپاه پاسداران، سرلشکر پاسدار جعفری اعلام کرد که رهبر جمهوری اسلامی از بسیج و سپاه به دلیل نقش برجسته آنها در سرکوب تظاهرات معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری در ایران تشکر کرده است.

آقای جعفری در اظهارات دیگری برخورد نیروهای بسیج و سپاه با معترضان به نتایج انتخابات را تعیین کننده خوانده و گفته بود که «با حضور گسترده نیروها، ناآرامی های اخیر که با وابستگی به بیگانه و برنامه ریزی های گسترده انجام می شد، ظرف مدت یک هفته خنثی و اوضاع به کنترل ما درآمد».

علاوه بر این عبدالله عراقی، فرمانده پیشین سپاه تهران بزرگ، هم با اشاره به اینکه از ۲۵ خردادماه تا ۲۵ مردادماه مسئوليت امنیت پایتخت برعهده سپاه و نيروهای بسيجی بود، مسئولیت شلیک مستقیم به سوی مردم از پایگاه ۱۱۷ مقداد در میدان آزادی در روز ۲۵ خرداد را پذیرفته بود و اذعان کرده بود که بسیجیان به دنبال تأکید وی به فردی که از دکل مخابرات در مقابل این پایگاه بالا رفته بود شلیک کرده اند.

با این حال اکنون جانشین آقای عراقی در سپاه تهران در پاسخ به سؤالی در خصوص تیراندازیهای صورت گرفته در جریانات پس از انتخابات و اینکه گفته می شود، برخی از این تیراندازیها از پایگاه های بسیج بوده، گفته است: «آنچه که مسلم است برخی افراد در قالب عوامل نفوذی در این خصوص دخیل بوده اند که پرونده آنها در محاکم قضایی در حال بررسی است».

به گفته فرمانده کنونی سپاه تهران بزرگ، بررسی های صورت گرفته نشان می دهد که «افراد نفوذی نه بسیجی و نه طرفدار کاندیداهای مطرح در انتخابات ریاست جمهوری بوده اند، بلکه همان افردای بوده اند که پرونده آنها در دادگاه انقلاب درحال بررسی است».

آقای همدانی همچنین در پاسخ به این سؤال که آیا با بسیجیان متخلف در حوادث پس از انتخابات برخورد صورت گرفته است، گفته است که «در این ایام اگر فردی در قالب سازمان بسیج دست به تخلفی زده باشد و فرمانده وی نیز او را کنترل نکرده باشد، هم فرمانده و هم شخص متخلف بازخواست خواهند شد».

حضور نیروهای بسیجی در سرکوب اعتراضها به نتایج انتخابات اخیر مورد انتقاد شدید سازمان های مدافع حقوق بشر و شخصیت های اصلاحطلب قرار گرفته است و در تازه ترین واکنش ها میرحسین موسوی در بیانیه ای به مناسبت سالروز تأسیس بسیج، از این نیروی نظامی خواسته است که خود را در برابر مردم قرار ندهد و تصریح کرده است که «جیره خوار دولت بودن» و سرکوب مردم با فلسفه وجودی بسیج در تعارض است.

در زمینه حضور نیروهای بسیج در برخورد با اعتراض های پس از انتخابات، مقامات جمهوری اسلامی از جمله محمدعلی جعفری و محمود احمدی نژاد، در اظهار نظره ایی متعدد مدعی هستند که بیشتر کشته شدگان در وقایع پس از انتخابات از نیروهای بسیجی هستند، گرچه آمار ارائه شده از سوی این مسئولان متناقض است.

این در حالی است که در اظهارات هیچیک از مراجع رسمی جمهوری اسلامی تاکنون به اسامی بسیجیانی که گفته می شود در وقایع اخیر کشته شده اند، اشاره نشده است.

آقای ابطحی! تا دیر نشده بت اعتراف سازان را بشکن

پیش نامه:

این نامه یک نوشته کاملا معمولی است به یک سیاستمداری که در زندان مجبور به اعتراف شد ملتی پشت او ایستاد و اینک که خارج از زندان است نیز ملتی پشت او ایستاده است. آن آقای ابطحی متفاوت و بزرگواری که ما می شناسیم از این نامه به دل نمی گیرد پس لطفا دوستدارانش هم به دل نگیرند و بگذاریم گاهی وقت ها گلایه هایمان به سیاستمداران مان، زبان بروز یابند تا به کینه های نهفته در جامعه تبدیل نشوند. با زبان فاخر می شود حتی از خدا هم طلبکار بود تا چه رسد به سیاستمدارانی که ملت این روزها بی هیچ منتی، عزیزانشان را به دلیل اعتماد به این جمع از دست داده اند و باز در میدان اعتراض و مبارزه پشت همین سیاستمداران ایستاده اند. چنانچه مادر داغدار شهید سهراب عزیز با دسته گلی به دیدار بهزاد نبوی می رود و دیده تر او بیناد هرچه سکوت مصلحت اندیشانه را بر می اندازد. پشت هم را خالی نکنیم اما تکیه گاه های کاه گلی و سست برای هم نباشیم.

اگر کامنتی هم دوستان می گذارند لطفا «دیپلماسی مبتنی بر زبان فاخر » را هم رعایت کنند .

از اعتراف تا انتظار

آقای ابطحی عزیز! به سکوت تان عادت نداریم…

اجازه بدهید تا به زندان برنگشته اید مخاطبِ نامه ام باشید؛ شما که این روزها میهمان عزیز جمعی غریب در خانه شده اید می دانم که نق زدن به کسی که عزیز جمعی می شود دشوار است؛ اما به دشواری پنهان کردن علامت سوال از چشم ها و نشان دادن برق چشمی از سر ابهام نیست، به دشواری برگزاری جشن آزادی با خروار خروار خیال دربند نیست… نمی شود ما سور آزادی عزیزان دربندمان را به سفره بنشینیم و تنها کمی آنسو تر، از جوانی به نام سهراب تنها یک قاب باقی مانده باشد و زنی تکیده که زیر قاب نشسته است و زار می زند. نمی شود ما عزیز دربندمان را گل باران کنیم و آنگاه تنها کمی آنسوتر، گل های سر مزار دختری به نام ندا را لگد مال کنند و هوار مادرش هوای دل ملتی را ابری کند که به سنگ قبر عزیزش هم رحم نکرده اند. انگار نمی چسبد این شادمانی، وقتی مادر روستایی دانشجوی جوانی به نام کیانوش در به در دنبال قاتل فرزند شهیدش می گردد. خنده های ما زود یخ می کند وقتی مادر زندانی کم شهرت تری چون آقای داوری از شهرستان بجنورد به تهران می آید و می گوید یا مرا هم بیندازید زندان یا حداقل بگویید آیا پسرم هنوز زنده است؟ ممکن است به نق زدنی عبث تعبیر شود اما لیست غم های ما دراز تر از عمر بازجویان و آن دسته از بسیجیانی است که قرار را زیر پا گذاشته اند و به جای دفاع از ملت به رویشان گلوله کشیدند وقتی شما نبودید… آری آقای ابطحی اگر ادامه دهیم به انتهای لیست غم هایی که در نبود شما معترضان به یک انتخابات را ویران کرد نخواهیم رسید؛ اما به انتهای توقع این یک ملت دردمند از سیاستمداران شان چرا… مرد با مرام وبلاگستان! مردمی که در بزنگاه های مختلف سیاسی، کلید واژه سیاستمداران هستند با مردمی که ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم به خودش دیده است، فرق بسیار دارند. تا آنجا که میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی نیز بی تعارف، بی آرایش و بی پیرایش، اعلام کرده اند که اگر جنبش اعتراضی در ایران شکل گرفت این مردم بودند که جنبش را رهبری کردند و نه هیچ گروه و رهبری؛ چنان که وقتی مقام رهبری، انتخابات را در سخنرانی اولین نماز جمعه بعد از انتخابات تایید کرد باز هم مردم به خیابان آمدند و همان روز دهها شهید و کشته دادند… نه منّتی در میان بود، نه توقّعی! همین مردم به همان اندازه که سوگوار و عزادار عزیزان از دست رفته خود بودند، با سیاستمداران دربند نیز اعلام همبستگی کردند و پا به پای خانواده های زندانیان به نظاره ی دادگاه های نمایشی نشستند و باز هم بی هیچ توقعی چشم و گوش بر آنچه در بیدادگاه بزرگان شهر برگزار بود بستند و چشم به راه روزهایی نشستند تا دل و دهان زندانیان، جایی بیرون از چاردیوار دادگاه و بازداشتگاه و زندان باز شود و شرح واقعیت را از زبان خودشان و در خانه خودشان بشنوند و باور کنند. راستی خبر داری از ملتی که بی قرار و پریشان، پای برنامه ویژه صدا و سیمای ضرغامی نشست تا هنگامی که شمارا وا داشتند دست بالا ببرید و بر موسوی و خاتمی و کروبی خرده بگیرید، به جای شما و برای شما اشک بریزد… برایت آیا خبر آوردند که چگونه ملتی، همیشه متهم به سستی ایمانی، بر ایمان خود بالید آنگاه که شما را مجبور کردند فصل به فصل اعتراضات مردمی را به دلخواه بازجویان نقد کنید؛ همان ملتی که شما را چون شیران به دام افتاده بر شانه های خود بالا می برد تا مبادا شما را به کلمه و کلامی آنی برنجاند؟ سبزها حوصله می کردند، سفیدها مراقب بودند، همه ظرافت به خرج می دادند… اینها که می نویسم تنها وصف حال جماعت روزنامه نگار و وبلاگ نویس نیست که چند روزی روزنامه ها و وبلاگستان را روی سر بازجویانت آوار کرده بودند تا بیش از این به سید خوش خنده و خوش قلم شان جسارت نکنند؛ حتی جوان ترین عضو خانواده وبلاگستان هم به گمانم خامی نکرد که پس از اعتراف شما، نوک قلم تیز کند و قهرمان خیالی به میدان طلبد! جل الخالق نمی دانم چه رخ داده بود که بسیاری از سبز ها و سفیدها تا به این حد بزرگ اندیش شده بودند. دیگر دنبال قهرمان سازی نبودند و واقع بینانه، اعتراف را هم راهی برای مبارزه دانستند و سرافکنده و سرشکسته نشدند… بر مزار بازجوهای بی نام و نشانی که شما را به اعتراف واداشته بودند می گریستند و آنها را مرده فرض می کردند اما شما را زنده و استوار می دیدند و همپای شما و با شما، بازی وبلاگی اعتراف به راه انداختند تا جنبشی را از هجوم یأس برهانند. مشاور شیخ شجاع روزهای ترس! شیخی که به مشاوره های شما در انتخابات می بالید، ذره ای چین به پیشانی نینداخت آنگاه که مشاورش با صورتی درهم او را هم متهم به اغتشاش می کرد. او گذاشت دل قاضی و بازجویان یک دادگاه رسوا خوش باشد به ایجاد تحولی چنین رسوا تر که در مدت کمتر از یک ماه، آنکه در فیلم تبلیعاتی کروبی حرف اصلی را می زد، اینک ناگهان منقلب شده است و به شیخ می تازد. مهدی کروبی و سید محمد خاتمی هر دو به مشاور و معاون خود بالیدند و از گرد راه نرسیده، میهمانش شدند در روزهای مرخصی؛ تا نشان دهند که سرافکندگی معنا ندارد وقتی اسیری را وادار به واگویه علیه همراهانش می کنند. آقای ابطحی ! اینها تنها تصویر ساده ای است از آنچه بر جامعه و همراهان شما رفت آنگاه که شما دربند بودید و هر آنچه می گفتید را هیچ کس باور نکرد. آنگاه که همکارانم یکی یکی به زندان رفتند و یکی یکی درست عین خودتان در برنامه ویژه ی اعتراف نشستند، شما همراه و پناه خوبی بودید و برای همین هیچ کس از شما به دل نگرفت وقتی یک بار نام “پشیمان” را برای وبلاگ نویسان معترف.به کار بردید حتما یادتان هست همان وبلاگ نویسان پشیمان بعدها که آزاد شدند یکی یکی به خلوت شما آمدند و علت واقعی پشیمانی در زندان و اعتراف در تلویزیون بزرگان را برای شما گفتند؛ گفتند آنچه که در تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی ایران بر زبان شان جاری شده بود ساختگی بود و حاصل فشارهایی که تاب و تحمل اش دشوار بود. آنها گفتند و شما یاریگر شدید و اولین کسی بودید که در وبلاگ خواندنی تان نوشتید که این اعترافات بی اعتبار است؛ امروز چه؟ می دانم طرح این سوال هم شاید اختلاف افکنی تعبیر شود، یا جمعی دیگر ممکن است خرده بگیرند که از خانه دور مانده ای و انتظار عبث داری که قهرمان به میدان می طلبی… اما… نمی شود آقای ابطحی! که هیچ نگفت وقتی چشم های یک ملت دردمند خیره به صفحه شما مانده است تا نشانی بیابد از بی نام و نشان هایی که به نام شما از روزهای خوش اوین مطلب می نوشتند و حال همه ما را ناخوش می کردند. نبودید که ببینید چه موجی از مهر در گرفت آنگاه که موج بی مهری بازجویان برخاست و دادگاهی ساخت که متهمان اش یک به یک به صف می شدند و با صورتی زار و نزار بر علیه خودشان اعتراف می کردند. نبودید که ببینید حتی رقیبان انتخاباتی تان هم به حلقه رفیقان پیوستند و رندانه بر بازی دل آزار دادگاه نمایش شما و دربندان دیگر خندیدند تا مبادا دل بیدادگاهیان از داد ما آباد شود. اما حالا که هستید چه؟ هر آدمی شاید تنها یک بار یک فرصت تاریخی در اختیارش باشد که بتواند بر سرنوشت یک ملت دردمند تنها کمی تاثیر بگذارد. اینجا وقتی می گویم ملت، صحبت از ملتی است که در ایران دیده و شنیده نمی شوند؛ ورنه متاسفانه ملتی که هوادار یک دولت باشد نه اندکند و نه تریبون هایشان اندک. شما برای یک ملت بی تریبون و بی توقع، فقط یک نشانه برجای بگذارید یا حالی از خانواده های شهدا بپرسید. از این نامه هم به دل نگیرید که نامه های بی پرسش و پرستایش هم کم نیستند این روزها…

پاسخ ابطحی به نامه:
خانم علی نژاد ممنونم از متن نوشته قشنگی که مثل همیشه از سر سوز نوشتین و این بار خطاب به من .منم موافقم با دوستانی که معتقدند به اشخاص نباید دل بست. به فکر وانیشه باید دل بست. ۶ سال هر روز نوشتم.نوبتی هم باشه نوبت سکوت ما است.بازم ممنون.دو سه بار تو این هفته البته با آقای خاتمی و کروبی حرف مفصل زدم.خیلی لطف داشتند . منم دوسشون دارم.

حاشیه های نامه:

ما چراکلمات مان را با حوصله انتخاب نمی کنیم که خانه و خلوت کسی را ویران نکنیم؟ ما چرا باید از کلماتمان بوی تند طعنه و تحقیر بیاید؟ ما چه فرقی با کیهان و شریعتمدارانی داریم که در قاموس شان همه آنان که مثل آنها نمی اندیشنمد فاسد و فاحشه و احمق و ابله تلقی می شوند؟
جواب اینها را بدهیم و بعد دست به قلم ببریم.
برای نامه نوشتن به ابطحی و عطریانفر عزیز هزار بار با خودم کلنجار رفتم . هزار بار مردم و زنده شدم تا کلماتی را برگزینم که از آن بوی طعنه و تحقیر نیاید . من با هردو این زندانیان به ظاهر از بند رهیده ساعت ها به گپ و گفت نشسته ام و سالها مدیون نقد و گاه زبان تلخی هر دویشان بوده ام که من و باقی همکارانم را با نقد صریح شان ساخته اند..
هم آقای ابطحی مطلبی بر علیه من در وبلاگش نوشت آنگاه که آقای خاتمی را به دلیل عدم تبریک به برنده ایرانی جایزه صلح نوبل در راهروهای مجلس به پرسشی میهمان کرده بودیم که همان مطلب در روزنامه شرق هم کار شده بود و عجیب آن روزها سخت بود که شرق علیه خبرنگاری مطلب بنویسد آن هم از زبان معاون رییس جمهور. و هم آقای عطریانفر در یک مناظره بعد از مقاله آواز دلفین ها کنایه ای زد که رسانه های راست و محافظه کار هم بازار خبرشان داغ شد. اما من در هر دو مورد نه تنها از ارادت و علاقه ام به این دو عزیز پرتلاش عرصه رسانه (مطبوعاتی و مجازی) کم نشد که به کرات یادم دادند علاقه و ارادت یک سوی ماجرا است و حقیقت سوی دیگر آن. از خود این دو بزرگوار یاد گرفتم که اگر کسی را دوست دارم نقد و نظرم را هم باید بگویم. من از خود این دو عزیز یاد گرفته ام که پرسشگری و نقد را فدای رفاقت و مصلحت نکنم. برای همین نامه ای به نام ابطحی نوشتم و از او سوال کردم که چرا بعد از زندان سکوت کرده است. بی شک برای منی که از خانه و خانواده رانده و دور مانده ام و درغربت موقت خویش تبعید شده ام هم خیلی آسان نیست از دور نشستن و تاختن به عزیزان اما این اوج بی انصافی است که اجازه ندهیم صاحب نامه خود سخن بگوید و ما به جای او زبان به طعنه و تحقیر بگشاییم.
هنوز از انتشار مطلب زمان زیادی نگذشته است که کامنت ها و ایمیل ها و کوتاه نوشته های این سو و آن سو آوار می شود روی سرم که از آن جز بوی تحقیر کردن نمی آید.
مسیح علی نژاد

محمد صادقي، امروز پس از 27 روز موفق به ملاقات با خانواده اش شد

کمیته گزارشگران حقوق بشر - صبح امروز خانواده محمد صادقي درحالي كه در هفتههاي گذشته اجازه ملاقات با او را نيافته بودند، با همراه داشتن نامهاي از سوي دادستاني به زندان اوين مراجعه كردند و به آنها اجازه ملاقات با فرزندشان داده شد.

خانواده صادقي، روحيه وي را خوب توصيف كردهاند. صادقي در اين ملاقات گفته است كه بازجوييها از وي اتمام يافته، با اين حال مشخص نيست كه تا چه زماني در بازداشت موقت باقي بماند. قرار بازداشت صادره شده براي اين عضو شوراي مركزي سازمان ادوار،دو ماه است، با اين وجود، بازپرس شعبه 7 بازپرسي ويژه امنيت، اظهار اميدواري كرده كه با پايان يافتن تحقيقات مقدماتي، امكان تبديل قرار براي وي فراهم شود.

همچنين حسن اسدي، ديگر عضو شوراي مركزي سازمان ادوار نيز امروز توانست براي دومين بار با خانوادهاش ملاقات كند. حال عمومي وي نيز در اين ملاقات خوب بوده و از روحيه مناسبي برخوردار بوده است.

محمد صادقي و حسن اسدي، غروب 12 آبان ماه در منازلشان در تهران بازداشت شدند. آنها پيشتر نير بارها از سوي نهادهاي امنيتي مورد تهديد قرار گرفته بودند. از وضعيت سلمان سيما، عضو شوراي سياستگذاري سازمان دانشآموختگان ايران كه روز 23 آبان ماه بازداشت شده، همچنان اطلاعي در دست نيست. وي در اين مدت از حق تماس تلفني با خانوادهاش نيز محروم بوده است.

۱۳۸۸ آذر ۷, شنبه

سلطانيه: ايران به قطعنامه عمل نخواهد کرد، راديو بين‌المللی فرانسه

يک روز پس از صدور قطعنامۀ شورای حکام عليه ايران، علی اصغر سلطانيه اعلام کرد ايران به قطعنامه عمل نخواهد کرد.
نمايندۀ ايران در آژانس بين المللی انرژی اتمی گفت اين قطعنامه فضای همکاری فعلی ايران با آژانس را مختل می کند و با صدور اين قطعنامه، ايران همکاريهای دواطلبانۀ خود را ديگر ادامه نخواهد داد.
وی که فضای جلسۀ آژانس انرژی اتمی را تا پيش از ارائۀ طرح قطعنامه توسط آلمان عادی توصيف کرد، افزود:" تاکنون هيچ قطعنامه ای عليه ايران از سوی شورای امنيت و يا شورای حکام مانع از ادامۀ فعاليت های صلح آميز ايران نشده است و اين قطعنامۀ اخير نيز تاثيری در برنامۀ هسته ای ايران نخواهد داشت".
علی اصغر سلطانيه از اينکه در اين قطعنامه، همکاری ايران در بارۀ بازديد بازرسان آژانس انرژی اتمی از نيروگاه اتمی " فوردو" در نزديکی قم ناديده گرفته شد، اظهار تاسف کرد. وی همچنين با اشاره به اينکه نه کشور عضو شورای حکام از جمله اندونزی که رياست اين شورا را به عهده دارد، به اين قطعنامه رای ندادند، افزود:" به هنگام بررسی قطعنامه در شورای حکام، يک نوع دو دستگی بين کشورهای حاضر ايجاد شده بود و يک بلوک از ايران حمايت می کردند و بلوک ديگر قطعنامه را دنبال می کردند که اين دودستگی می تواند در دراز مدت برای آژانس خطرناک باشد".
وی صدور قطعنامه عليه ايران را عامل تفرقه در شورای حکام دانست و گفت صدور قطعنامه عليه ايران يک اشتباه تاريخی است و طراحان اين قطعنامه بزودی متوجۀ اشتباه خود خواهند بود.
نمايندۀ ايران در آژانس انرژی اتمی همچنين گفت:" با صدور اين قطعنامه ايران تنها در چارچوب پيمان ان.پی.تی با آژانس همکاری خواهد داشت و کاهش همکاری های دواطلبانه با آژانس را موجب خواهد شد".
علی اصغر سلطانيه به کشورهای غربی توصيه کرد از فشار سياسی بر ايران دست بردارند و گفت:" اگر کشورهای غربی يک مثال داشته باشند که ايران بر اثر فشار سياسی مبادرت به انجام کاری کرده است، اعلام کنند. ما هرگز به فشارها تسليم نمی شويم و دنيا بداند ايران در دنبال کردن فعاليت های صلح آميز هسته ای خو درنگ نمی کند".
همزمان با اين اظهارات، رابرت گيبس، سخنگوی کاخ سفيد صدور اين قطعنامه را نشاندهندۀ يکپارچگی و تصميم جامعۀ بين المللی در قبال برنامۀ هسته ای ايران دانست و گفت صبر جامعۀ جهانی در قبال ايران محدوداست. سخنگوی کاخ سفيد تهران را تنها مسئول عواقب اجرا نکردن تعهدات بين المللی خود دانست.

نبوي: آقايان خود را مدافع نظام مي دانند و ما را ضد نظام!!!+عكس

سلام:چريك پير با اشاره به 800ميليون وثيقه براي مرخصي ده روزه‌اش گفت:«اگر هتل 7ستاره هم مي رفتم اينفدر پول خرح نمي‌شد، آقايان شب قبل آزادي از من خواستند تا امضاء دهم كه فعاليت‌هاي سياسي و مصاحبه‌هاي خود را تا دادگاه تجديدنظر كنار بگذارم.
 خيابان سرو شرقي روز عيد قربان شاهد رفت وآمدهاي ياران انقلاب براي ديدار با بهزاد نبوي يكي از قرباني‌هاي انتخابات 22خرداد بود
به گزارش پايگاه خبري-راهبردي سلام، منزل كوچك بهزاد نبوي آنقدر شلوغ شده بود كه جا براي نشستن نبود از زنگنه و حجتي تا عبدالله نوري و حبيب‌الله پيمان‏ همه بودند و يكي از حضار به طنز گفت كه اي كاش آقاي نبوي با پول‌هاي پتروپارس يك خانه بزرگتر مي خريدند!!!
 بهزاد و نوري
بهزاد نبوي با اينكه لاغر و نحيف شده بود اما لبخند هميشگي اش را همراه داشت و وقتي روبوسي و خوش‌آمدگويي‌هاي‌اش با ميهمان‌ها تمام شد اولين جمله اي كه به عنوان درد دل گفت و سوزي از درون داشت اين بود كه؛«من بگويم در زندان كجا بودم؟ در زندان رژيم ستمشاهي بودم؟چه بگويم؟آن آقايان شده‌اند مدافع نظام، انقلاب و امام و من و امثال من شده‌ايم ضد نظام؟» اينجا بود كه حبيب الله پيمان گفت:«آقاي نبوي مهم اين است كه ملت ايران شما را مجرم نمي‌داند.» و مهندس زنگنه هم به طنز گفت كه؛ نگران جرم بند آوردن ترافيك شما بودم چون فكر كنم 15سالي حبس داشت و بهزاد در پاسخ بيان كرد كه گويي از اين يك جرم تبرئه شده است.

نبوي
چريك پير با اشاره به 800ميليون وثيقه براي مرخصي ده روزه‌اش گفت:«اگر هتل 7ستاره هم مي رفتم اينفدر پول خرح نمي‌شد، آقايان شب قبل آزادي از من خواستند تا امضاء دهم كه فعاليت‌هاي سياسي و مصاحبه‌هاي خود را تا دادگاه تجديدنظر كنار بگذارم و با احزاب و گروه‌ها تماس نگيرم من هم نپذيرفتم وقتي معامله جوش نخورد 10روز مرخصي دادند،»
وي درخصوص اسناد محرمانه‌اي كه مي‌گويند از منزل‌اش كشف شده گفت:«مثلا گزارشي را كه يكي از مديران تاسيسات دريايي در دوران مسوليتم درباره پيشرفت كار به من داده بود را اسناد محرمانه مي دانند، خب من بايد آن را چه كار مي كردم؟بايد گزارشي كه آن شخص داده بود به شخص من، به چه سازمان يا نهادي تحويل مي‌دادم؟، يا برگه خبري كه خودم كنار آن نوشته بودم محرمانه را و به تعدادي از دوستان براي مطالعه داده بودم را مي گويند اسناد محرمانه؛ گفتم اين محرمانه نيست من خودم كنارش نوشته‌ام محرمانه!!! براي اينكه به هركسي ندهند.»

بهزاد
در اين ديدار كه اعضاي شوراي سياستگذاري سايت سلام نيز حضور داشتند بهزاد نبوي  از صادر شدن احكام دستگيري آنها در 19خرداد خبر داد و گفت:« 19خرداد يعني چند روز قبل از انتخابات 22خرداد و به دستور يك نهاد امنيتي احكام دستگيري را صادر كرده بودند و مثلا حضور بيست دقيقه‌اي من در راهپيمايي 25خرداد جرم من بود.»
نبوي در حالي در تمام طول اين ديد وبازديدها لبخند بر لب داشت كه طي روزهاي آينده بايد قلب خود را كه براي جمهوري اسلامي و اصلاحات مي تپد بار ديگر به دست جراحان بسپارد.
عبدالله نوري، حجتي، خسرو تهراني، حبيب الله پيمان، مرضيه مرتاضي لنگرودي، مادر سهراب اعرابي، حجه الاسلام مقدم، مرتضي مبلغ و تعدادي ديگر از فعالين سياسي و اصحاب رسانه حضور داشتند.

۱۳۸۸ آذر ۵, پنجشنبه

نام گذاری خیابانی در ایتالیا به نام 18 تیر و واکنش شهرداری تهران


هیجده تیر
هفت تیر 7tir.com 
  :   ديروز در جلسه شوراي شهر تهران که تصميم گرفته شد نام خيابان “قلعه مرغي” تهران به نام “شهيدان حسني” تغيير داده ‏شود، مهدي چمران، رييس شوراي شهر در بخشي از جلسه با اشاره به اقدام اخير شهردار رم در مورد پيشنهاد نامگذاري ‏يكي از خيابان‌هاي اين شهر به نام “18 تير”، به وي هشدار داد و خطاب به شهردار رم گفت:”اگر تحت تاثير برخي القائات ‏قرار بگيريد، مجبور به تغيير نام خيابان «ايتاليا» مي‌شويم.”‏
رييس شوراي شهر تهران در تذكري، تصريح كرد:”پيشنهادات و ‏اعتراضاتي از سوي برخي سازمان‌ها و دانشجويان نسبت به اقدام شهردار رم، مبني بر احتمال نامگذاري يكي از خيابان‌هاي ‏اين شهر به نام «18 تير»، شده است و ما اين اعتراض و پيشنهادات را به كميسيون نامگذاري شورا ارائه كرده‌ايم.”

تهديد چمران به مقابله به مثل در شرايطي صورت مي گيرد که در آستانه سفر محمود احمدي نژاد به شهر رم در پانزدهم ‏خردادماه، “امانوئله اوتولنگي”، روزنامه نگار ايتاليايي در سرمقاله روزنامه “ايل ريفورميستا” از مسوولان شهر رم ‏خواست خياباني در شهر رم را به نام جنبش دانشجويي ايران بنامند. در اين مقاله او از شهردار رم خواست که خياباني به ‏نام “علي نيکونسبتي” مسئول روابط عمومي دفتر تحکيم وحدت که  سال گذشته را  در زندان و زیر شکنجه گذراند نام گذاري  کنند . ‏
اما علي نيکو نسبتي که در آخر ارديبهشت از سوي دادگاه به ۵ ماه حبس و ده ضربه شلاق محکوم شده بود در نامه اي که ‏در روزنامه ايل ريفورميستا انتشار يافت پيشنهاد کرد بجاي نام او، نام “۱۸ تير” را براي اين خيابان برگزينند.‏
شوراي مرکزي دفتر تحکيم وحدت نيز در نامه اي از اين پيشنهاد و توجه به جنبش هاي مدني ‏بخصوص جنبش دانشجويي از سوي آن روزنامه قدرداني کرد و با يادي از سه دانشجوي دربند اميرکبير، برخوردهاي ‏صورت گرفته با دانشجويان در سالهاي اخير را يادآور شد و ضمن اشاره به تلاش حاکمان و حاميان دولت در روزهاي ‏گذشته براي وارونه جلوه دادن حمله وحشيانه به کوي دانشگاه ذکر کرد که ۱۸ تير يادآور تلاشهاي دانشجويان بي نام و ‏نشاني است که در ايران با تحمل هزينه هاي فراوان براي آرمانهايشان که همانا صلح، رعايت حقوق بشر و دموکراسي در ‏ايران و جهان است تلاش مي کنند.‏
پس از اين بود که نهايتا جاني آلمانو، شهردار رم با اين موضوع موافقت کرد. در بيانيه اي که از سوي نهاد اطلاع رساني ‏شهرداري پايتخت ايتاليا به نقل از شهردار رم در اواخر خرداد انتشار يافت، اعلام شد:”طرح نام گذاري خياباني در نزديکي ‏سفارت ايران در رم با عنوان ۹ ژوئيه يا ۱۸ تير بسيار جالب به نظر مي آيد و شخصا از آن حمايت مي کنم. اين اقدام مي ‏تواند به نماد حمايت ما از خواست هاي دموکراتيک دانشجويان ايراني و اعتراض ما به هرگونه عدم احترام به ديگران و ‏عقايدشان تبديل شود.”‏
جاني آلمانو بنابر آنچه در اين بيانيه آمده اين طرح را پس از بررسي هاي مقدماتي به شوراي شهر ارسال خواهد کرد تا پس ‏از تصويب از سوي اين نهاد به اجرا درآيد. در اين ارتباط راديو فردا گزارش داد که يکي از همکاران جاني آلمانو گفته ‏است:”شهردار در نظر دارد ۹ ژوئيه آينده، يعني کمتر از يکماه ديگر، درصورتي که مشکلي پيش نيايد، مراسم نامگذاري ‏اين خيابان را برگزار کند.”‏
پيش از اين يکبار انتخاب نام خيابان ۱۸ تير براي خيابان کارگر شمالي پيشنهاد شده بود که البته در سالهاي حکومت خاتمي ‏هم به نتيجه نرسيد.‏
‎جنگ خيابان ها‎
ناميدن خيابان ها در اعتراض به نحوه حکومت برخي دولت ها پديده جديدي در ايران و ديگر کشورهاي دنيا نيست. چنانکه ‏در دهه هشتاد ميلادي رونالد ريگان رييس جمهور آمريکا در اعتراض به سياست‌هاي شوروي سابق نام ميداني در واشنگتن ‏را به نام “آندره ساخاروف” (منتقد سرشناس روس) ناميد و البته اين موضوع در ايران هم بارها روي داده است. ‏
از “ميدان ايران” در شهر بوينس آيرس آرژانتين و “ميدان آرژانتين” در شمال تهران اگر بگذريم برخي کشورها هم در ‏رابطه اي متقابل نام رهبران دو کشور را رد و بدل مي کردند که از آن جمله مي توان به خيابان گاندي در تهران و خيابان ‏امام خميني در شهر حيدرآباد اشاره کرد. ‏
با اين حال اين نام گذاري ها هميشه اينگونه مسالمت آميز و “براي نزديکي” ملت ها و رهبرها نبوده بلکه گاه بهانه اي براي ‏اختلاف دو حکومت هم شده است. نمونه آن رابطه ايران و مصر است. مقامات تهران که از پناه دهي رييس جمهور مصر ‏وقت مصر به شاه سابق ايران گله مند بودند نام قاتل او ـ خالد اسلامبولي ـ را بر خياباني در تهران گذاشتند و البته مصري ها ‏هم نام خيابان پهلوي را همچنان حفظ کردند. و به اين ترتيب، آنچنان که نويسنده روزنامه اعتماد ملي نوشته است “جنگ ‏خيابان ها” پي گرفته شد. ‏
پيش از اين دولت ايران در اعتراض به سياست هاي انگلستان در ايران، خيابان مجاور سفارت اين کشور در تهران را که ‏قبل از انقلاب وينستون چرچيل نام داشت، به نام مبارز ايرلندي كه با استعمار بريتانيا مبارزه مي‌كرد بابي ساندز ناميد. ‏
اعتماد ملي همچنين نوشته است: “قرار بود نام ميدان آرژانتين هم در واكنش به بازداشت هادي سليمان‌پور سفير سابق ايران ‏در آرژانتين در 30 مرداد 82 در ارتباط با پرونده آميا (انفجار مركز يهوديان آرژانتين) تغيير يابد و مهدي چمران رئيس ‏شوراي شهر تهران گفته بود:برخي پيشنهاد كرده‌اند ميدان آرژانتين به نام شهيد حكيم نام‌گذاري شود… با توجه به اقدامات ‏غيرعادلا‌نه و جهت‌داري كه آرژانتين انجام داد و توهين دولت اين كشور به ايران، ضرورتي ندارد كه ميداني به نام ‏آرژانتين داشته باشيم.”‏
حال که  ايتاليا  نيز از جمله کشورهايي است که بر محدود کردن رابطه خود با ايران تاکيد دارد، اينک شهردار رم سعي دارد ‏با ناميدن خيابان جنب سفارت ايران در رم به نام “9 ژوئيه” (18 تير) عملا اعتراض دولت را به جمهوري اسلامي اعلام ‏کند.‏
‎شهيد آنيلي‎
غير از رييس شوراي شهر تهران، محمدباقر قاليباف شهردار تهران هم در روزهاي اخير به انتخاب نام خيابان 18 تير ‏واکنش نشان داده است. شهردار تهران هشدار داد اگر مقامات شهر رم، تصميم خود را در نام‌گذاري يك خيابان به نام ‏‏”خيابان 18 تير” عملي كنند نام‌هاي ايتاليايي را از خيابان‌هاي تهران حذف و اقدام آنها را تلا‌في مي‌كنيم. قاليباف شهردار ‏تهران هم احتمال داده خياباني در پايتخت به نام “شهيد ادواردو (مهدي) آنيلي” نام‌گذاري مي‌شود.‏
مهدي آنيلي يا ادواردو آنيلي مسلمان و شيعه، تنها پسر و وارث سناتور و ميلياردر ايتاليايي جيوواني آنيلي بود که در سال ‏‏۱۳۷۹ خودکشی کرد .  او تحصيلات مقدماتي را در ‏ايتاليا و سپس در کالج آتلانتيک انگلستان گذراند. پس از آن در رشته اديان و فلسفه شرق از دانشگاه پرينستون آمريکا با ‏درجه دکترا فارغ التحصيل شد.‏
پدرش سناتور جيوواني آنيلي ثروتمند ايتاليايي و مالک کارخانجات اتومبيل سازي فيات، فراري، لامبورگيني، لانچيا، ‏آلفارمو، ايويکو، به همراه چندين کارخانه توليد قطعات صنعتي، چند بانک خصوصي، شرکتهاي طراحي مد و لباس، ‏روزنامه هاي پرتيراژ لاستامپا و کوريره دلاسرا، باشگاه اتومبيل راني فراري و باشگاه فوتبال يوونتوس بود. افزون بر اينها ‏چندين شرکت ساختمان سازي، راه سازي، توليد لوازم پزشکي و بالگرد سازي هم وجود دارد که خانواده آنيلي جزء ‏سهامداران اصلي آنها هستند. ‏
اين جوان ايتاليايي که بعد از مسلمان شدن اسم هشام العزير بر او گذاشته مي شود بعد ها پس از شنيدن يكي از مصاحبه‌هاي ‏محمدحسن قديري‌ابيانه (رايزن مطبوعاتي سفارت ايران در ايتاليا بين سال‌هاي 58 تا 61) در تلويزيون ايتاليا با تشيع آشنا ‏مي شود و شيعه را بر مي گزيند و نام “مهدي” را نيز فخرالدين حجازي بر او گذاشت . او چندين بار به تهران سفر و با آيت ‏الله خميني ديدار كرده بود. مرگ مشكوك او كه دادگاه ايتاليا آن را خودكشي خواند از آنيلي چهره پرابهامي ساخته و برخي ‏در جمهوري اسلامي دست موساد را نيز در درگذشت او دخيل مي‌دانند و از وي به نام “شهيد آنيلي” ياد مي‌كنند.

احضار ده ها نفر از دانشجویان دانشگاه تهران به کمیته انضباطی

در آستانه 16 آذر روز دانشجو، ده ها نفر از دانشجویان دانشگاه تهران به کمیته انضباطی این دانشگاه احضار شده‌اند.


به گزارش موج سبز آزادی به نقل از فعالان دانشجویی، ده ها نفر از دانشجویان دانشگاه تهران به بهانه‌ی شرکت در تجمع 13 آبان به کمیته انظباطی احضار شده‌اند. در برگه‌های احضاریه، که برای تمامی دانشجویان به یک شکل و چند اتهام مشترک صادر شده است دلیل احضار گزارشات و مستندات مبنی بر شرکت در بلوا و آشوب، عدم رعایت مقررات دانشگاه و توهین به شعائر و مقدسات اسلامی عنوان شده است.

به برخی از دانشجویان احضار شده که برای پیگیری به کمیته انضباطی رفته بودند، اعلام شده که دلیل احضار گزارشات رسیده از طرف بسیج دانشجویی بوده است.

به نظر می‌رسد که در آستانه 16 آذر، روز دانشجو برخوردهای سرکوب‌گرانه حامیان دولت کودتا با دانشجویان شدت بیشتری گرفته است.

موسوی به عیادت بهزاد نبوی رفت

مير حسين موسوي و زهرا رهنورد از جمله چهره هاي سياسي بودند كه امروز براي عيادت نبوي به بيمارستان خاتم الانبيا رفتند.
بهزاد نبوي عضو ارشد سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي هم‌اكنون در بيمارستان خاتم‌الانبياء تحت درمان پزشكان معالج قرار دارد.

به گزارش خبرنگار ايلنا، در پي بروز برخي شايعات در خصوص بهزاد نبوي و آزادي وي صالح نيكبخت در گفت‌وگو باخبرنگار ايلنا گفت: بامداد امروز با تبديل قرار بازداشت به وثيقه موافقت شد و قانونا نبوي آزاد مي‌باشد و امروز نيز گروه كثيري از مردم و دوستان وي براي عيادت از او به بيمارستان خاتم‌الانبياء آمدند.

وكيل نبوي در خصوص علت ماندن موكلش در بيمارستان خاطر نشان كرد: پزشكان معالج نبوي براي موكلم يك عمل جراحي در اوايل هفته آينده تجويز كردند و طبق نظر پزشكان وي از بيمارستان خارج نشده تا در اين مركز درماني تمهيدات لازم براي جراحي او صورت گيرد و به همين دليل در بيمارستان خاتم‌الانبياء مانده است و هر گونه اظهارنظر ديگر در خصوص علت ماندن وي در بيمارستان خلاف واقع است.

صالح نيكبخت درباره ميزان وثيقه نبوي نيز گفت: ميزان وثيقه براي آزادي نبوي 8ميليارد ريال است.

گفتني است بهزاد نبوي از اعضاي ارشد سازمان مجاهدين انقلاب و وزير صنايع سنگين دولت ميرحسين موسوي است كه در كارنامه فعاليت‌هاي اجرايي خود حضور در مجلس و رئيس سازمان بسيج اقتصادي را دارد.

وي در تاريخ 26 خرداد ماه بازداشت شد.

مير حسين موسوي و زهرا رهنورد از جمله چهره هاي سياسي بودند كه امروز براي عيادت نبوي به بيمارستان خاتم الانبيا رفتند.

دادگاه عبدالله رمضان‌زاده نهم آذر برگزار می‌شود


دادگاه عبدالله رمضان‌زاده، از بازداشت‌شدگان حوادث بعد از انتخابات، دوشنبه 9 آذر، به ریاست قاضی صلواتی برگزار می‌شود.

خبرگزاری هرانا ـ حقوق زندانیان: همسر عبدالله رمضان زاده در مورد آخرین وضعیت همسرش گفت: پس از مطالعه پرونده رمضان‌زاده توسط وکیل وی و صحبت با قاضی صلواتی قرار شده 9 آذر دادگاه برگزار شود.

به گزارش نوروز، همسر سخنگوی دولت خاتمی در مورد آخرین وضعیت همسرش گفت: پنجشنبه هفته گذشته طبق قرار، با ایشان ملاقاتی داشتیم که حال جسمی‌شان خوب بود، اما نگران به تعویق افتادن دادگاه بود و تاکید داشت تکلیف دادگاه هرچه زودتر معلوم شود تا از بلاتکلیفی خارج شود.

خانم کریم زاده افزود: مطالعه پرونده رمضان‌زاده توسط وکیل وی به دلیل سنگین بودن آن، 2 ، 3 هفته به طول انجامید و پس از اتمام آن، پس از صحبت با قاضی صلواتی قرار شده 9 آذر دادگاه برگزار شود.

همسر عبدالله رمضان زاده در پاسخ به این سوال که سخنگوی دولت اصلاحات تا چه حد از اخبار بیرون مطلع است، اظهار داشت: تا حدی اطلاع دارد، زیرا آقای ابطحی که به اینترنت دسترسی داشتند، ایشان را در جریان می‌گذاشتند.

خانم کریم زاده در پایان خاطرنشان کرد: آقای رمضان‌زاده همیشه می‌گوید مدافع جمهوری اسلامی هستم، اما مخالف احمدی‌نژادم و از این موضع برنخواهم گشت.

گفتنی است، عبدالله رمضان‌زاده دبیر هیئت دولت اصلاحات و از اعضای شاخص حزب مشارکت است که از یک روز پس از اعلام نتایج انتخابات دستگیر و در موقع دستگیری در خیابان سرباز علیرغم حضور فرزندش مورد ضرب وشتم ماموران قرار گرفت. وی در طول بازداشت خود 110 روز را در سلول انفرادی گذراند.

هشدار آیت‌الله خامنه‌ای به رسانه‌ها در ایران



شش سال زندان برای بهزاد نبوی همراه با مرخصی 10 روزه



شاهپور کاظمی آزاد شد



مهندس شاهپور کاظمی برادر زهرا رهنورد بعد از پنج ماه بازداشت ساعاتی پیش آزاد شد.
مهندس شاهپور کاظمی که در روزهای نخست بعد از انتخابات بازداشت شده بود با قرار وثیقه صبح امروز از زندان اوین آزاد شد. او بیش از ۵ ماه در بازداشت به سر می برد.
به گزارش کلمه، اقدام علیه امنیت ملی، ازجمله اتهامات کاظمی بود. روزنامه دولتی ایران و خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، ایرنا، نیز برادر همسر میرحسین موسوی را به آن‌چه که «هدایت آشوب‌های اخیر» خوانده‌اند، متهم کرده بودند .
این اتهامات در حالی به او وارد شده که او هیچ گونه فعالیت سیاسی و انتخاباتی نداشته و گفته می شود بازداشت او تنها به منظور تحت فشار قرار دادن مهندس میرحسین موسوی و همسرش زهرا رهنورد انجام شده است.

بهزاد نبوی در سی سی یو بستری است!



بهزاد نبوی، چریک پیر اصلاحات زیر بار امضای تعهد مبنی بر دست کشیدن از فعالیت های سیاسی نرفت.
به گزارش نوروز، عصر روز گذشته پس از آنکه نبوی شروط مسئولان مبنی بر اینکه فعالیت سیاسی و ارتباط خود با سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را قطع کند تا آزاد شود، را نپذیرفت، دوباره از بیمارستان به سلول انفرادی منتقل شد.
بهزاد نبوی پس از انتقال به زندان و سلول انفرادی تحت بازجویی قرار گرفت، اما این فعال سیاسی با سابقه کشورمان حاضر به پذیرش شروط آزادی نشد.
نبوی ساعت یک نیمه شب دیشب، مجددا به بیمارستان منتقل و با قید وثیقه 800 میلیون تومانی آزاد شد.
به گزارش نوروز، پزشکان بیمارستان خاتم الانبیا به دلیل فشارهای عصبی وارده بر چریک پیر به او اجازه مرخصی از بیمارستان ندادند. وی هم اکنون در بخش سی سی یو بیمارستان خاتم الانبیا بستری است و قرار است روز یکشنبه تحت عمل جراحی قلب قرار بگیرد.
پزشکان به دلیل فشارهای عصبی وارد شده بر این فعال سیاسی در شرایطی که قرار است روز یکشنبه مجددا تحت عمل جراحی قلب قرار گیرد، از وی خواسته اند تا استراحت کرده و هیجان و فشار عصبی به او وارد نشود. بنا به توصیه پزشکان بهتر است تا پیش از عمل جراحی چریک پیر دوستداران وی به ملاقات او نروند.
این فعال سیاسی اصلاح طلب 3 سال قبل نیز تحت عمل جراحی باز قلب قرار گرفته بود.

















حمله نیروهای " به اصطلاح " بسیج به محل اقامت آقای کروبی در شهر قم!



روز گذشته و درپی درگذشت آیتالله قاضی، نماینده امام (ره) در استان لرستان، آقای مهدی کروبی، به شهر قم سفر کردهبود. آقای کروبی در این سفر ضمن بازدید و دلجویی از بازماندگان آن مرحوم، با آیتالله محفوظی هم دیدار جداگانهای داشت. در ایندیدار، آقای کروبی و آیتالله محفوظی درباره حوادث پساز انتخابات و مشکلات اقتصادی که مردم با آنها دستبه گریبان هستند، بحث و تبادلنظر نمودند.

آقای کروبی پساز این دیدارها، بهمحل اقامت خود در شهر قم بازگشتند. درطول اینسفر نیروهای امنیتی و انتظامی شهر قم، همکاری خوبی با تیم همراه و محافظان آقای کروبی داشتند. اما در ساعت یک بامداد، بیشاز ۶۰ نفر موتورسوار، تحت لوای نیروهای بسیجی که متاسفانه به قدرتهای نامرئی متکی و مواجب خود را از آن قدرتها تامین مینمایند، جلوی درب محل اقامت آقای کروبی تجمع کردند.

بهگزارش خبرنگار تغییر، تجمعکنندگان، تا پاسی از شب گذشته، به فحاشی و سردادن شعارهایی نظیر مرگبر منافق، مرگبر ضدولایت فقیه، به دفاع از ولایت فقیه پرداختند. این حرکات موجب ترس و وحشت مردم عادی و همسایگان شدهبود. اما سرانجام بهدلیل سوز و سرمای زیاد و با دخالت نیروهای انتظامی و امنیتی، تجمعکنندگان، مجبور به ترک محل شدند.

این حرکات درحالی انجام میشود که در سیامین سالگرد تاسیس بسیج، باید به مسئولان این سازمان یادآور شد که آیا هدف از تاسیس بسیج، دفاع از امنیت و آسایش مردم بود یا اینگونه عربدهکشیها و ترساندن مردم بیگناه در نیمههای شب، درقبال اخذ پول و امکانات دولتی و ملی که متعلق به همه مردم است؟ و آیا این حرکات، با ابتداییترین مسایل شرعی و حقوقی شهرنشینی همخوانی دارد؟

شش سال زندان برای بهزاد نبوی همراه با مرخصی 10 روزه

خبرگزاری هرانا ـ واحد زندانیان: به گزارش خبرگزاري فارس، براساس حكم صادره بهزاد نبوي از متهمان حوادث پس از انتخابات ، پس از محاكمه و صدور حكم در دادگاه بدوي به 5 سال حبس تعزيري به دليل اقدام عليه امنيت ملي و يكسال حبس تعزيري به خاطر فعاليت تبليغي عليه نظام محكوم شد.
گفتني است، پرونده بهزاد نبوي درباره نگهداري اسناد طبقه بندي شده همچنان مفتوح است.
بر اساس اين گزارش، پس از ابلاغ حكم نبوي توسط رئيس شعبه 15 دادگاه انقلاب، با مرخصي وي از زندان به مدت 10 روز موافقت شد و نامبرده امشب با توديع وثيقه 800 ميليون توماني به مرخصي رفت.
بهزاد نبوی از 26 خرداد بازداشت و به زندان اوین منتقل شده بود.

۱۳۸۸ آذر ۴, چهارشنبه

بیانیه شماره ۱۵ میرحسین موسوی به مناسبت سیامین سالگرد تاسیس بسیج مستضعفان

مهندس میر حسین موسوی به مناسبت فرا رسیدن سی امین سالگرد تاسیس بسیج مستضعفان بیانیه ای را صادر کرد. نخست وزیر محبوب امام در این بیانیه به اهداف تاسیس نهاد بسیج مستضعفان و مقایسه ای بین عملکرد این نهاد در سالهای اولیه انقلاب وماههای اخیر پرداخته است

به گزارش کلمه متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:ا

بسم الله الرحمن الرحیم

پنجم آذرماه سالروز تاسیس بسیج مستضعفان از سوی امام خمینی و فرصتی است تا این نهاد موثر در تاریخ انقلاب اسلامی در معرض نگاهی دوباره قرار گیرد. بسیج چه بود و چه هست و چه باید باشد؟ بسیج را چه چیز ساخت و چه چیز نامدار کرد و قهرمان تمامی سلیقهها و گرایشها در دورهای از تاریخ معاصر این سرزمین قرار داد؟ آن سابقه درخشان و دستاورد بزرگ که بسیج نامیده شد با بودجههای کلان و سلاحهای گران به دست نیآمد. سازماندهی برتر نبود که از بسیج اسطوره ساخت و قدرت نظامی نبود که تواناییهای بسیج را شکل داد، بلکه نیتهایی پاک و عمیق این بنای بلند را برافراشت و اسوههایی را پرورش داد که هنوز هرگاه از آنان نام برده میشود گویندگان و شنوندگان، یاران پیامبر (ص) را به یاد میآورند.ا

علاوه بر این، بسیج در تاریخ انقلاب نماد و نهاد شجاعت و ایستادگی ملت ماست. سی سال پیش از این امام بسیج مستضعفان را در مقابله با احتمال حمله نظامی ابرقدرت]ها به وجود آورد و این موثرترین اقدام ممکن برای پیشگیری از آن خطر بود. در این سه دهه هیچ سلاحی وجود نداشت که قدرتهای بزرگ و کوچک مخربتر از آن را در اختیار نداشته باشند و تنها چیزی که آنان را از گزند رساندن به این خاک منصرف و یا پشیمان میکرد ملاحظه شجاعت مردمی بود که از قدرت قدرتمندان نمیترسیدند و در دفاع از آرمانها و حقوق خود کوتاهی نمیورزیدند. بسیج قابی بود که این چهره از ملت ما را به نمایش میگذاشت.ا

و بسیج جلوهگاهی بود برای ظهور یکپارچگی اقشار و سلیقههای گوناگون مردم ما. زمانی که پدر دلسوز ما این نهال را غرس میکرد گفت: «کشوری که بیست میلیون جوان دارد، باید بیست میلیون بسیجی داشته باشد». چنین هدفی چگونه میتوانست تحقق بیابد اگر بسیج به یک سلیقه یا نحله یا فرقه یا قشر تعلق پیدا میکرد؟ بلکه مقصود او از ارتش بیست میلیونی ایجاد آن ظرفی و رنگی بود که بتواند تمام، یا لااقل اکثریت عظیمی از رنگهای جامعه را در خود جمع کند؛ شبیهترین چیز به پرچمهای سالار شهیدان (ع) که هر ساله در کشور ما بلند میشود و همه اقشار مردم ما، حتی برخی از اقلیت های دینی را گرد خویش میآورد.ا

اگر بسیج به یکی از بزرگترین دستاوردهای تاریخی ملت ما تبدیل شد به خاطر توجه به چنین رمزهایی بود، والا از صرف یک نام چنین هنرهایی ساخته نیست؛ هنر تبدیل انسانهایی عادی به لشکر مخلص خدا، هنر پایدار ماندن و پیروز شدن با دستانی خالی و هنر محور و مایه وحدت و سربلندی یک ملت تاریخی و بزرگ قرار گرفتن.ا

اینک نیز داستان همین است. نوعی از نامها و نشانهها، نوعی از کلمات و ظواهر، نوعی از لحنها و لهجهها، نوعی از جملات و طلسمها…. نیستند که مدرسههای عشق و انسانهای بزرگ میسازند. تمامی بسیجیان نامدار و گمنامی که ایمان و ایران به آنان افتخار میکند به صرف ادای چند حرف در میادین سابقین قهرمان نشدند. آنان در بوته قرار گرفتند. و در این جهان کیست که در بوتههای فتنه آزموده نشود؟

احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون

آیا مردم گمان کردند همین که بگویند ایمان آوردیم به حال خود رها میشوند و در فتنهها آزموده نخواهند شد؟

و لقد فتنا الذین من قبلهم و لیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین

به تحقیق کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم و خداوند خواهد دانست کسانی را که راست گفتند و خواهد دانست آنانی را که دروغگویانند.


اینک نوبت به وارثان باقریها و باکریها رسیده است. نسل جدیدی که بسیجی نامیده میشود امروز در بوته تاریکترین شبههها و فتنهها قرار دارد. آیا این نسل جدید نیز شبیه به کسانی هستند که جنگ جمل را در رکاب امیرمومنان (ع) مبارزه کردند؟ یا این قیاسها واهی است و کسانی که اینگونه قیاس میکنند بسیج را ماشینی سرکوبگر میخواهند برای زدن و گرفتن و آزار و حتی قتل انسانهایی که تنها جرمشان دعوت به دادگری است؟ چه کسانی جواب این سوال را میدانند؟ هویت آن سازمانی که اینک بسیج مستضعفان نامیده میشود به راستی چیست؟ دستگاهی بینیت که بفرموده چشمانش را میبندد و دست و پای خواهران و برادرانش را میشکند، یا نهادی مجهز به عمیقترین بصیرتها که میتواند در ظلمانیترین شبهای فتنه راه را از بیراهه تشخیص دهد؟ شب فتنه روز کسانی است که در پاسخ به این پرسشها مردد ماندهاند

اذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن. پاسخ پیامبر (ص) را به تمامی این تردیدها بشنوید که وقتی فتنه همچون پارههای شب تاریک شما را فرا گرفت باید به قرآن رو کنید. قرآن شفیعی است که اگر به سود کسی شفاعت کند از او پذیرفته خواهد شد و چون به رغم کسی شهادت دهد تصدیق میشود؛ کتابی که هرکس آن را پیشوا و پیشارو بگذارد به بهشت میرود و کسانی را که به آن پشت کنند به سوی دوزخ میراند؛ کتابی که به سوی بهترین راه هدایت میکند؛ کتابی که به روشنی و صراحت ما را فرمان میدهد تا با راستگویان باشیم.


یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین

ای کسانی که ایمان آوردهاید از خدا پروا کنید و با راستگویان باشید

ولی اگر معلوم بود کدام گروه راستگو هستند که شب فتنه به پایان میرسید. در عین حال این قدر معلوم است که راستگویان دروغ نمیگویند. کسانی که در مبارزه سیاسی اصلیترین شیوهشان دروغ گفتن است حتما راستگو نیستند؛ تقوا در همدستی با آنان و ایمان سازگار با پیرویشان نیست. آیا در این چند ماهه هیچ دروغی نشنیدهاید؟ ای جماعت مومنان! تقوا کنید و با راستگویان باشید.

بسیج چه بود و چه خواهد بود و چه باید باشد؟


بسیجی که امام میخواست در مقابل ملت قرار نمیگرفت، بلکه در کنار مردم و پشتسر آنان بود؛ بسیجی که فراتر از جناحها عمل کند و بازوان بلندش همه اقشار را در بر بگیرد؛ بسیجی که از دوستی مردم لذت ببرد؛ بسیجی که به دنبال رفاقت و محبت و یگانگی مردم باشد؛ بسیجی که بدون توجه به اختلافات سلیقهای خود با دیگران حافظ عرض و ناموسشان باشد، که آنان یا برادر او در دینند و یا نظیر او در آفرینش؛ بسیجی که حرمت حریمهای خصوصی مردم راحفظ کند. امام بسیج را به عنوان ابزاری برای قدرت حاکمان نمیخواست، بلکه نهادی برای قدرت مردم میدید تا حاکمیت آنان بر سرنوشتشان تضمین نماید. قرار بود رفتار و اندیشه بسیجی در مردم اثر کند، نه آن که قدرت بسیج بر سر مردم فرود آید. قرار نبود بسیج جیرهخوار دولت شود و به ازای دستگیر کردن مردم در اجتماعات پاداش سرانه بگیرد. افسوس بر بسیج اگر تا حد یک حزب سیاسی تنزل کند؛ این آن چیزی نیست که امام ما برای بسیجیان میخواست. قرار نبود بسیج به دستگاهی تبدیل شود که اختیار انتخاب و آزادی رای را از مردم بستاند.



برادران بسیجی من! کدام عیب و کاستی در آرزوهای امام برای بسیج وجود داشت که از آنها کناره گرفته شود؟ و چرا باید چهرهای که با زحمات گذشتگان شما پدید آمد به کدورتها آلوده گردد؟ شما خود با مردمید و از مردمید. مفاهیمی که فطرت مردم آنها را میپسندد چرا باید در نزد برخی از دوستان بسیجی ما نفرت ایجاد کند؟ کدام زشتی در نامهایی چون آزادی وجود دارد که وقتی بر زبان میآید قلب بعضی از آنان را مشمئز میکند، گویی که نام بزرگترین گناهان باشد؟ حال آن که هنوز بزرگترین میعادگاهها در اکثر شهرهای ما به نام آزادی خوانده میشوند. مگر نمیگوییم عنوانهایی چون حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق اقلیتها، و امثالشان محملهایی است تا قدرتها ریاکارانه خویشتن را به آنها الصاق کنند و سیمایشان را زیبا جلوه دهند؟ چرا آنهایی که قاعدتا باید صاحبان اصلی و اصیل چنین آرمانهایی باشند از آنها فاصله میگیرند؟ مگر میخواهند مکتبشان کریه جلوه کند؟ چرا این مفاهیم را لعن میکنیم و ملاک بیدینی قرار میدهیم؟ دینی که چونان یک بوته گل دلخواه برای بشر ارمغان آورده شد، از بس که آموزههایش ملایم و موافق با فطرت بود. مبادا آن را تبدیل به یک بوته خار کنیم تا هرکس با هر گوشه از آن تماس میگیرد زخمی شود؛ زخمهایی از نوع آنچه جوانان ما در خیابانها میبینند

بسیج نیز سی سال پیش از این همچون یک بوته گل و یک پارچه نور متولد شد. آیا اگر کسی رجعت به آن عهد نورانی و نخستین را بخواهد به انقلاب پشت کرده است و دست به براندازی نظام زده است؟ آیا اگر کسی بازگشت به نسخه اصیل انقلاب اسلامی را طلب کند، آیا اگر کسی خواستار آن اسلام ناب محمدی که امام منادی و معرف آن بود باشد و از خرافهپرستیها و قشریگریهایی که با نام دین به مردم فروخته میشود بیزاری بجوید، آیا اگر کسی اجرای بدونتنازل قانون اساسی را دنبال کند، آیا اگر کسی از وفاداری به عهدهای ایمانی و انسانی بپرسد جز به دادگری فراخوانده است؟ آیا چنین کسانی باید در خیابانها کتک بخورند، در زندانها شکنجه ببینند و به حبسهای طولانیمدت محکوم شوند؟ آیا اسلام و قرآن اجازه میدهد مردمی که با مسالمت حاکمانشان را به عدالت امر میکنند کشته شوند؟


و یقتلون الذین یامرون بالقسط من الناس فبشرهم بعذاب الیم

و مردمی را که به دادگری امر میکنند به قتل میرسانند، پس آنان را به عذابی دردناک بشارت ده


بسیج چه بود و چه خواهد بود اگر به مسیری که پیشرویش گذاشته شده است ادامه دهد؟ آن نیرویی که یک زمان نماینده شجاعت ملت ما بود آیا اینک به کار گرفته شود تا ایرانیان را بترساند؟ کاملا پیداست که آخرین و تازهترین راهبرد اقلیت اقتدارطلب ایجاد هراس در مردم است. آیا لباسهای مخوف میپوشند و در خیابانهای شهر آرایشهای نظامی به خود میگیرند تا هموطنانشان را مرعوب کنند؟ یا مردم را میترسانند چون خود میترسند؟ یا فرزندان انقلاب را به هفت سال و ده سال و پانزده سال زندان محکوم میکنند تا به خود تسلی داده باشند؟ و فکر نمیکنند که با این رفتارهای کوتهبینانه چگونه امنیت ملی کشور را در معرض خطر قرار میدهند.

کافی است مردم بترسند تا پای قدرتها به مرزهای این بوم باز شود. کافی است سمعه شجاعت این ملت خدشهدار گردد و بیگانه در دلاوری و استواری آنان تردید کند تا خواب های سی ساله تعبیر شود. به دو کشور همسایه ما که اینک در اشغال خارجی قرار دارد نگاه کنید. در هر دو آنها نخست مردم ترسانده شدند و ترسیدند. ظاهرا قدرتها با شعار آزادیبخشی به این دو کشور قدم گذاشتند، در عینحال که وقتی ابوغریبها را به راه میانداختند طمع خویش را در چهرههای وحشتزده مردم پنهان نکردند. آنها با صراحتی که بیشتر از آن ممکن نبود به مردم این دو کشور میگفتند شما همانهایی هستید که از صدام و طالبان وحشت داشتید، پس اینک حق آن است که از سلاحهای رعب انگیزتر ما بیشتر بترسید. حتی تروریستهای افراطی هنوز به آن امید که بتوانند همچون خونخواران پیش از خود بر هراس مردم این کشورها حکومت کنند آنان را بیرحمانه میکشند. قربانیان ددمنشیهای صدام و طالبان هنوز دارند تاوان ترس خود را میپردازند، کما این که ملت ما هنوز امنیت و آرامش خویش را مرهون شجاعت و استحکامی است که در طول سی سال گذشته به نمایش گذاشت.


حال کسانی در داخل کشور میخواهند این سرمایه را از ما بگیرند. در مقابل نمایشهای آنان مردم یا نمیترسند، که نمیترسند، و این آخرین حربه هم از آنان سلب میشود، و یا خدای ناکرده میترسند. در آن صورت آیا اسباببازیهای جنگی از تمامیت این کشور حفاظت خواهدکرد؟



بسیج در تاریخ معاصر ما نه فقط یک نام، بلکه یک عملکرد بود که هرگز از آن بینیاز نمیشویم؛ تا جایی که اگر معدودی از متصدیان این عملکرد ماموریتهای خود را فراموش کنند لازم است ما مردم خود آنها را بر عهده بگیریم. ضرورتی، حتی به مراتب مهمتر از آرمانهای جنبش سبز ما را مجبور میکند که اجازه ندهیم کسی در ترسیدن ما طمع کند.


و بدانیم که بالاتر از سیاهی رنگی نیست. ترساندن آخرین تیر ترکش است. مخالفانتان اشتباه کردند و در مقابل مسالمت و مقاومت شما آن را به کار بردند تا اگرکارگر نشود چاره دیگری نداشته باشند. چاره راستین آنها هم خود شمایید، روزی که از مخالفان خود بپرسید آیا پرچمهای رنگارنگ شما نیز به معنای اصرار بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی است، و اگر آری گفتند آنها را بپذیرید. آن روز وقتی است که همه با هم سبز میشویم


میر حسین موسوی

۱۳۸۸/۰۹/۰۴

ایجاد ناامنی؛سیاست جدید نیروی انتظامی و سپاه (نگاهی به ابعاد سیاسی پرونده تجاوز جنسی در 13 آبان)

کاری از گروه تحلیلگران انقلاب سبز
لینک : دانلود تحلیل

یکی از فرماندهان نیروی انتظامی در خصوص تصاویر منتشر شده از خشونت پلیس در روز 13 آبان با صراحت گفت که این تصاویر متعلق به روز 13 آبان نبوده اند. هرچند وی مشخص نکرد که آیا چنین برخوردهایی در روزهای عادی با شهرواندان و عابران صورت میگیرد یا این که در تجمعات قبلی چنین اتفاقاتی رخ داده است.

بسیاری با این تصور که فرمانده پلیس دروغ میگوید، از کنار چنین اظهار نظرهایی عبور میکنند، اما در پس آن رفتار و این اظهار نظر، طرح و برنامه ای جامع و خطرناک وجود دارد که بخشی از فرایند سرکوب جامعه مدنی و مایوس کردن شهروندان است. دلیل اثبات این مدعا، موارد متعدد دیگری از قصور یا تقصیر پلیس است، که به عنوان مثال میتوان از موارد زیر یاد کرد: قتل ندا آقا سلطان، اعلام آمارهای متهدد و متناقض از سوی مقامات حکومتی در خصوص تعداد جان باختگان حوادث پس از انتخابات، موارد مستند و متعدد تخریب اموال شهروندان توسط پلیس، پرونده کهریزک و پزشک مظلوم آن، و در نهایت، پرونده دو مورد تجاوز گروهی و معنا دار به دو زن متاهل در مکانی عمومی و در عصر روز 13 آبان.

* سیاسی شدن پلیس

حکومت تنها مجموعه یا نهاد در جامعه است که حق دارد به صورت مشروع از نیروی زور و خشونت استفاده کند. شهروندان، انجمن ها، یا احزاب نمیتوانند مجرمان و متخلفان را به صورت خودسرانه بازداشت یا محاکمه کنند. بنابراین دولت منبع اصلی و شاید انحصاری حفظ امنیت شهروندان است و به علت همین انحصار، یکی از راه هایی که دولت و نیروهای انتظامی میتوانند مرتکب جرم شوند، این است که از نیروی زور، اسلحه، تجهیزات شنود و زندانها و بازداشتگاه ها به صورت غیر قانونی و برای تحقق اهداف شخصی یا سیاسی استفاده کنند یا این که بی دلیل از اسلحه و خشونت استفاده کنند. اما مسئله به همین جا ختم نمیشود، چرا که دولت، هم در مورد کاربرد خشونت مسئول است و هم در مورد عدم کاربرد خشونت؛ بنابراین، وقتی دولت یا نیروهای انتظامی شاهد جرم یا جنایتی باشند و برای مقابله با آن اقدام نکنند، به لحاظ حقوقی مجرم هستند؛ اگر چنین قصوری طبق دستور یا برنامه از پیش طراحی شده باشد، میتوان فرماندهی این نیروها را تروریست دانست.

در ماه های اخیر شاهد بودیم که دولت حاکم بر ایران، با صرف هزینه فراوان و با استفاده از انواع وسایل سرکوب، تلاش کرد تا شهروندان را به پذیرش نتایج انتخابات وادار کند. اما وقتی هدف دولت از طریق به کار بردن حداکثر زور و خشونت برآورده نشد، اکنون روش دیگری برای وارد کردن فشار بر شهروندان اتخاذ شده است: حاکمیت که به خاطر فشار افکار عمومی و رسانه های خرد، قادر به کاربرد وسیع خشونت و کشتار مردم نیست، سعی دارد از طریق میدان دادن به عوامل ناامنی، به ارعاب شهروندان بپردازد. اکنون پلیس نه تنها به جرائم رسیدگی نمیکند، بلکه خود با متجاوزین همراه میشود و در روز روشن و در کنار خیابان به صورت دسته جمعی به یک شهروند تجاوز میکنند و پس از چند ساعت از بازداشتگاه آزاد میشوند.

بنابراین نفس تجاوز گروهی و علنی آن هم در روز 13 آبان و آزاد شدن متجاوزان از زندان، بیانگر پیامی است که دولت کودتا به شهروندان میدهد: اگر در تظاهرات شرکت کنید، اگر نتیجه رسمی انتخابات را باور نکنید، از جان، مال و ناموس تان محافظت نمیکنیم! از این نظر تخلفات و ناامنی هایی که اخیرا به صورت متعدد اتفاق می افتد، ناشی از ناتوانی یا کمبود نیرو و تجهیزات پلیس نیست، بلکه در واقع نشانه نیت و عمل مجرمانه نیروهای انتظامی و امنیتی است که به جای انجام وظایف خود، به سازمانی سیاسی ـ تروریستی برای تحقق اراده سیاسی دولت کودتا و ترساندن مردم تبدیل شده است. به همین دلیل، وقتی فرمانده پلیس میگوید پزشک بازداشتگاه، از ترس

بازداشت خودکشی کرده است، یک فرافکنی یا دروغ ساده نیست، بلکه پیامی روشن برای ملت است: بازداشتگاه جمهوری اسلامی چنان جای وحشتناکی است که هر کس بداند در آن چه میگذرد، قبل از ورود به آن خودکشی میکند، پوراندرزجانی میدانست چه جایی است چون پزشک آنجا بود، پس شهروندان عاقل و دوراندیش، اگر جان خود را دوست دارند، نباید کاری بکنند که (حتی به عنوان شاهد) یک وقت به بازداشتگاه و دادگاه های دولت مهرورز احضار شوند.

روزگاری گفته میشد که دنبال سیاست رفتن موجب دردسر میشود و مردم و به خصوص جوانان را دعوت به محافظه کاری میکردند. اما وقتی پلیس، سیاسی میشود، شهروندان هرقدر هم که محافظه کار یا غیر سیاسی یا بی تفاوت باشند، تضمینی برای این که فرزندشان به سربازی برود و قربانی جنایات کهریزک نشود، وجود ندارد. دیگر برای بانوان (چه معترض و چه غیر سیاسی) تضمینی وجود ندارد که برای خرید از خانه بیرون بروند و با همکاری پلیس مورد تجاوز قرار نگیرند. بسیج و لباس شخصی ها بدون توجه به عقیده سیاسی، به سر و سینه شهروندانی که در بالکن منزل شان تظاهراتی را تماشا میکنند، شلیک میکنند و اگر شهروندی، دست بر قضا و به صورت اتفاقی شاهد یکی از این جنایات باشد، وصیت نامه اش توسط فرمانده نیروی انتظامی نوشته میشود و پس از "خودکشی شدن" اجازه کالبد شکافی به خانواده اش داده نمیشود.

به طور خلاصه میتوان گفت که در حال حاضر، نیروهای انتظامی و امنیتی برای تحقق هدف سیاسی دولت، سه اقدام زیر را به صورت همزمان انجام میدهند:

1. نیروی انتظامی و سپاه، در خیابان و در بازداشتگاه ها، انواع جنایات را نسبت به شهروندان انجام میدهند.
2. نیروی انتظامی، برخلاف مسئولیت خود، به جرائم شهروندان متخلف رسیدگی نمیکند.
3. شاهدان جنایات پلیس و سپاه، با روشهای مافیایی و تروریستی ساکت یا کشته میشوند.

تداوم این روند در میان مدت، از یک طرف میتواند باعث مایوس شدن هوادارن جنبش سبز شود و از طرف دیگر، این احتمال وجود دارد که شهروندان بیطرف یا غیر سیاسی آسیب دیده از جنایات نیروی انتظامی و دولت، در نتیجه جنگ روانی رژیم، جنبش سبز را عامل مصیبتها و جنایات بدانند و از آن متنفر و منزجر شوند؛ کسانی که وقایع چند ماه اخیر را دنبال کرده اند، به خوبی میدانند که اکنون قضات و بازجویان پرونده تجاوزات روز 13 آبان، به قربانیان میگویند که علت تجاوز به شما، کم کاری پلیس نبوده بلکه «اغتشاش» سبزها باعث شد که دو پلیس و چهار نفر اوباش به شما تجاوز کنند! مطمئنا رسانه های نظامی هم به زودی موسوی و کروبی یا استکبار را به عنوان طراح و مسبب اصلی تجاوز جنسی در قیامدشت و لواسان، معرفی خواهند کرد! ممکن است عده ای این برداشت را، توهم آمیز، بدبینانه یا ناشی از تفکر توطئه بدانند، اما وقتی یک سری عوامل شناخته شده در دولت، بسیج، سپاه، نیروی انتظامی و قوه قضائیه، آشکارا مرتکب شنیع ترین جنایات علیه بشریت میشوند و مورد تقدیر و ارتقای درجه قرار میگیرند، تبهکاران و اراذل غیر حکومتی چه برداشتی خواهند داشت؟

وقتی آقای به اصطلاح "رئیس جمهور" مهرورز، به جای پیگیری قتل ندا آقا سلطان، تصویر مروه الشربینی را به گردن می آویزد و دور دنیا میگردد، وقتی تکلیف متهمان سه مورد قتل در کهریزک روشن نمیشود، تبهکاران و خلافکاران چه پیامی دریافت میکنند؟ بنابراین حتی اگر این افزایش ناامنی ها، اتفاقی یا از سر قصور و کم کاری هم بوده باشد، برای سبزها بهتر است که از یک سوراخ، 63 بار گزیده نشوند و برای مقابله با همه طرح ها و سناریوهای احتمالی، آماده و هشیار باشند و دیگر به مانند دفعات قبل غافلگیر نشوند، چرا که قدرت بی مسئولیت، جنون خطرناکی است که دیگر جایی برای خوشبین بودن و امید به وجود حد و مرزی برای وقاحت گروه حاکم باقی نمیگذارد؛ هر چند بدبین یا واقع بین بودن هم به معنای وحشت کردن یا خشونت ورزیدن نیست.

* خطوط کلی سناریوی جدید نیروهای انتظامی و امنیتی

ناامنی ها و تجاوزات اخیر، به خصوص در روز 13 آبان، بخشی از یک سناریوی جدید و تروریستی است که از سوی خطرناک ترین عناصر فعال در دخمه های سپاه و بیت رهبری طراحی شده است. طبق این سناریو، پس از یک رشته ناامنی و اعمال منافی عفت و اخلاق، رسانه های حامی کودتا به مردم القا میکنند که هرچند بحث تقلب یا عدم تقلب در انتخابات مهم است و حق شهروندان است که در مورد آن پرسش کنند، اما اکنون در وضعیت "حساس" فعلی، اول باید فکری برای بازگرداندن امنیت کرد، و جرم و جنایت را کاهش داد و امنیت را برقرار کرد. قسمت خطرناک و پرده آخر این سناریو، بازگرداندن نظم و امنیت به وسیله عناصری مثل احمدی مقدم و رادان، آن هم طی سلسله نمایش های فرو کردن آفتابه در دهان و ضرب و شتم افرادی تحت عنوان اراذل در ملا عام و آئین های شلاق و اعدام و قطع اعضای بدن شهروندان است.

هدف کودتاچیان این است که ابتدا با کم کاری عمدی، باعث افزایش ناامنی و ارعاب مردم شوند و سپس، تحت عنوان نجات مردم و بازگرداندن امنیت با خشونتی ویرانگر به صحنه برگردند.

طبیعی است که این هشدار به معنی توقف فعالیت های مدنی و مشروع جنبش سبز نیست، بلکه اطلاع رسانی در مورد سناریوی جدید نظامیان و هشداری است برای آمادگی جهت مقابله با این سناریو؛ سبزها باید هشیار و آماده باشند؛ نیروی انتظامی به ابزاری در دست کودتاچیان تبدیل شده است و دولت غیر مسئول، برای حفظ خود از هیج عمل ضد انسانی و غیر قانونی رویگردان نیست. دیگر نمیتوان از مسئولان انتظار انجام وظیفه و ایجاد و حفظ نظم و امنیت را داشت یا ابلهانه تصور کرد که قیود اخلاقی و دینی کودتاچیان را در نقطه ای متوقف خواهد کرد. با شروع فاز جدید و ضد امنیتی حکومت، جنبش سبز خواه ناخواه وارد مرحله جدیدی از حرکت خود میشود و باید ضمن اطلاع رسانی و روشنگری، در چارچوب مبارزات مدنی، اقدامات جدیدی برای خنثی کردن چنین طرح هایی انجام دهد.

هشدار درباره گسترش خشونت متقابل در جامعه


پس از گذشت نزديك به پنج ماه از انتخابات ریاست جمهوری، تداوم اعتراضات عمومی به شیوه رفتار امنیتی و پلیسی نظام نشان دهنده عمق جنبش اعتراضی سبز مردم ایران است. بااینکه تمامیت خواهان اعتبارات بسیار سنگینی از بودجه کشور را برای کنترل، سرکوب و خاموش كردن جنبش هزینه کرده‌اند، حضور گسترده معترضان در گردهمایی‌هاي رسمی و عمومی در روزهای قدس و 13 آبان این واقعیت را آشکار ساخت که این جنبش را نمی‌توان با شیوه‌های پلیسی و امنیتی خاموش ساخت.
تلاش حاکمان در اعمال خشونت بیشتر و صرف هزینه‌های کلان برای برخورد با جنبش، به ویژه در روز 13 آبان سال جاری، نشان دهنده احساس ضعف حاکمان از يك سو و ناتوانی آنان از درک عمق و گستردگی جنبش، از سوي ديگراست. اما اعمال سیاست خشونت و سرکوب هزینه سنگيني را برای حاکمان در پی داشته است. كه برای ادامه چنين سياستي باید بتواند آن را توجیه کند.  بنابراین، تمایل درونی حاكمان رادیکالیزه کردن جنبش است. تجربه نشان داده است كه  اگر پاسخ مردم به خشونت حکومت به صورت واکنشی و احساسی و درقالب رفتار تلافی جویانه و تقابلی صورت گیرد، نه تنها مردم موفق به عقب‌راندن نظامیان نخواهند شد، بلکه اين گونه رويارويي توجیه اعمال زور به عنوان یک «حق قانونی» را برای حکومت آسان خواهد ساخت.
نقش و ماموریت عامل تحریک ( پرووکاسیون) در مبارزات سیاسی کاملا شناخته شده‌است. حاکمان نظامی و شبه نظامی با نفوذ در صف‌های معترضان و تحریک احساسات مردمی فضایی را به وجود می‌آورند که «اقدام متقابل خشونت آمیز» از نظر مردم عقلانی و درست جلوه کند، درحالی که نظاميان، به دلیل برتری ابزاری و اطلاعاتی، قطعا پیروز میدان خشونت خواهند بود. از سوي دیگر، رادیکالیزه و تند شدن جنبش از فراگیری و گسترش آن کاسته، امکان حضور میلیونی را از مردم سلب خواهد کرد. در نتیجه، جنبشی که در آن همه اقشار مردم، اعم از زنان و مردان، سالمندان و نوجوانان به صورت جمعی و خانوادگی شرکت می‌كرده‌اند، تبدیل به درگیری‌های خشونت آمیز شهری خواهد شد که تنها عده اندکی از مردم تمایل حضور در آن را خواهند داشت.
نهضت آزادی ایران معتقد است که جنبش سبز تنها در چارچوب مبارزات مسالمت آمیز و اصلاح طلبانه پیروز خواهد شد. اندیشه «عدم خشونت» برای جنبش تنها یک تاکتیک مقطعی نبوده، بلکه از
ابتدای تشکیل جنبش به عنوان استراتژی اصلی آن مطرح بوده است. ما بر اين باوريم که مقاومت مدنی مردم در قالب های اصلاح طلبانه ضامن بقا و ماندگاری جنبش سبز مردم ایران خواهد بود.
نهضت آزادی ایران، ضمن آنکه در شرایط دشوار کنونی خود را در کنار مردم  و شریک دردهاي آنان در صدمات پرشمار روحی و جسمی می‌داند، از تمامی مردم، بويژه جوانان و دانشجویان، صمیمانه می‌خواهد كه در دام خشونتی که از سوی حاکمان نظامی پهن شده‌است نیفتند و با خویشتن‌داری و انتخاب ابتکارات گوناگون و حساب شده تداوم جنبش ضد استبدادی و ضد استکباری را تضمین كنند.
متاسفانه، برخی از گروه‌های اپوزیسیون خارج از کشورـ که درک واقع بینانه‌ای از شرایط درونی کشور ندارند ـ خواسته یا ناخواسته، با دامن‌زدن به فضای احساسی، به تشویق دانشجویان برای اقدامات خشونت آمیز و تلافی جویانه در روز 16 آذر پرداخته، انتقام‌گیری از سرکوب 13 آبان را با روش‌های مشابه تجویز می‌کنند. در برنامه‌ریزی برای 16 آذر، باید توجه داشت که روزهاي قدس و 13 آبان فرصتی ملی برای مشارکت گسترده همگان بود، در حالی که 16 آذر روز دانشجو است.
 نهضت آزادی ایران دلسوزانه توجه عموم مردم را به اندیشه نفي خشونت و صلح جویانه بودن جنبش سبز، در کنار مبانی دموکراسی خواهانه آن، جلب کرده، يادآور می‌شود كه صلح و دموكراسي هيچگاه از درون کینه‌ورزی، انتقام جویی و تجویز خشونت بر نمی‌آید. نخستين هدف جنبش اصلاح طلبی، در شرایط کنونی، وادار ساختن حاکمیت به تمکین از قانون است. در صورت تداوم اعتراضات مسالمت آمیز قانونی، با توجه به بحرانی که در درون حاکمیت پديد آمده است، احتمال پذیرش این خواست از سوي حاکمیت و تسلیم شدن آن به راه حل سیاسی وجود خواهد داشت. اما، اگر مطالبات مردم از این سطح فراتر رود یا واکنش‌های خشونت آمیز بر جنبش تحمیل شود، موجب انسجام دروني حاکمیت به نفع نیروهای سرکوبگر خواهد شد و تشديد سرکوب استمرار جنبش را در سطح کنونی متوقف ‌خواهد ساخت. براین پایه، به دانشجویان عزیز توصیه می‌شود كه، برای خنثی کردن طرح خشونت‌طلبان، در روز 16 آذر به بزرگداشت این روز تاریخی در قالب برنامه‌ای مسالمت آمیز و آرام تنها در محوطه دانشگاه‌ها بپردازند تا بهانه‌ای به دست بدخواهان  برای تحمیل خشونت در داخل دانشگاه‌ها داده نشود.
همچنین، بار دیگر، به حاکمان نظامی و سیاسی اكيداً توصیه می‌شود که مدیریت سیاسی را جایگزین مدیریت امنیتی و نظامی فعلی کرده، با پذیرش وجود بحران و به رسمیت شناختن جنبش سبز، پل‌های پشت سرشان را برای یافتن راه حل‌های مسالمت‌آمیز برای خروج از بن بست سیاسی خراب نکنند. سرکوب خشونت آمیز جنبش باعث از بین بردن آن نمی‌شود، بلکه به معناي پاک کردن صورت مسئله است و حتي اگر نمود بیرونی جنبش را کمرنگ کند،  بدون شک بر عمق مطالبات آن خواهد افزود، مطالباتی که اگر امروز تامین نشود، در آینده به شکلی جدی‌تر مطرح خواهد شد. منافع و مصالح ملی و حفظ کیان کشور در گرو این است که  برون رفت از بحران کنونی با تدبیر سیاسی، مرحله به مرحله و بتدریج صورت گیرد. روزی که در پس حوادث و اتفاقات ناگهانی و بروز جنبش‌های مختلف، نیروی عظیم اجتماعی برای تغییرات اساسی آزاد شود، دیگر زمان برای پذیرش خطاها و اشتباهات دیر خواهد بود.
نهضت آزادی ایران

خانواده دانشجویان دانشگاه علامه مقابل دادگاه انقلاب تجمع کردند/ مهرداد بزرگ، علیرضا موسوی و نیکفر در بند 209


خانواده‌های دانشجویان بازداشتی دانشگاه علامه طباطبایی به خاطر بی‌خبری از فرزندان خود، امروز در مقابل دادگاه انقلاب تجمع کردند.

به گزارش واحد اندیشه و بیان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، امروز پس از 5 روز بی‌خبری خانواده این دانشجویان مقابل دادگاه تجمع کرده و خواهان  کسب خبر از فرزندانشان شدند.

در روزهای گذشته ، در مراجعه‌ی این خانواده‌ها هیچ نهادی بازداشت این دانشجویان را نمی‌پذیرفت. پس از اصرار خانواده‌ها بیگی بازپرس شعبه 3 قول تماس تلفنی را به خانواده‌ها داد که چند ساعت قبل علیرضا موسوی در تماسی که داشت اطلاع داد در بند 209 همرا با مهرداد بزرگ و محمد نیکفر  است و حال عمومی آنان خوب است. از وضعیت بقیه دانشجویان تا این لحظه خبری گزارش نشده است.

پنج شنبه هفته‌ی گذشته، شش دانشجویی دانشگاه علامه و شش تن از فعالین دانش‌جویی لیبرال بازداشت و به محل نامعلومی برده شده بودند.  حمید قهوه چیان، علیرضاموسوی، احمد میرطاهری، علیرضا زرگر، امیرکاظم پور و یاسر معصومی از بازداشتی‌های دانشگاه علامه بودند.

اسامی دانشجویان لیبرال عبارت است از: سورنا هاشمی، البرز زاهدی، سینا شکوهی، فرزان رئوفی، احسان دولتشاه و مهرداد بزرگ.

صدور حكم دادگاه 3 دانشجوي دانشگاه فردوسي مشهد



حكم دادگاه سه دانشجوي دانشگاه فردوسي مشهد صادر شد.

به گزارش خبرنامه اميركبير حميدرضا اميرخاني، مهدي خسروي و امين رياحي طي حكمي از سوي دادگاه انقلاب به اتهام تبليغ عليه نظام از طريق همكاري با گروه هاي معاند خارج كشور به پرداخت جريمه نقدي محكوم شدند.

گفتني است اين سه دانشجو سال گذشته را به دليل چاپ مطالب انتقادي در نشريه محاوره در محروميت از تحصيل و خوابگاه به سر بردند و در اين مدت از ورود آن ها به دانشگاه جلوگيري مي شد.

با بازداشت حميد نيكخواه دانشجوي دانشگاه علامه: تعداد بازداشتي هاي دانشگاه علامه به 10 نفر رسيد



حمد نيكخواه دانشجوي رشته ي فلسفه ي  دانشگاه علامه كه به تازگي به  يك ترم محروميت از تحصيل محكوم شده بود بازداشت شده است.

به گزارش خبرنامه اميركبير پس از 3 روز بي اطلاعي  مشخص شده است كه وي نيز در جريان دستگيري 6 دانشجوي ديگر دانشگاه علامه دستگير شده است.

به اين ترتيب تعداد دانشجويان بازداشتي دانشگاه علامه به 10 تن رسيده است.

اخبار دانشگاه‏ها - احضار 150 دانشجوی دانشگاه‌های آزاد در اهواز و نجف‌آباد به کمیته انضباطی

در آستانه 16 آذر روز دانشجو نزدیک به 100 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اهواز و 50 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجف آباد به کمیته انظباطی احضار شده‌اند.

به گزارش موج سبز آزادی به نقل از فعالان دانشجویی، احضار‌های صورت گرفته به دنبال اعتراضات دانشجویی دانشگاه آزاد اهواز و تجمع دانشجویان این دانشگاه در روز 13 آبان که منجر به تعطیل شدن این دانشگاه شد و برای وارد‌‌کردن فشار بیشتر و تهدید دانشجویان صورت گرفته است. دانشجویان احضار شده اغلب به اخراج و تعلیق‌های بلند مدت تهدید شده‌اند و برای برخی از آن‌ها احکام انظباطی شدیدی نیز صادر شده است.
در همین حال بیش از 50 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی در نجف‌آباد نیز به بهانه حضور در تجمع روز 13 آبان به کمیته انظباطی این دانشگاه احضار شده‌اند.
به نظر می‌رسد که در آستانه 16 آذر - روز دانشجو و با افزایش فعالیت‌های دانشجویان برای گرامی‌داشت این روز سبز، حامیان کودتا در حال احضار، تهدید و بازداشت بسیاری از فعالان دانشجویی در شهرهای مختلف کشور هستند تا به خیال خود از این راه بتوانند برنامه‌های سبز مردم در روز 16 آذر را کنترل کنند.

اخبار دانشگاه‏ها - ده نفر از دانشجويان دانشگاه خواجه‏نصير به کميته انضباطی احضار شدند


در پی اعتراضات روزهای اخير دانشجويان دانشگاه خواجه نصير نسبت به تداوم بازداشت غيرقانونی "علی پرويز" و "سهيل محمدی" دیروز ده نفر از دانشجويان دانشگاه خواجه نصير به کميته انضباطی احضار شدند.

به گزارش موج سبز آزادی به نقل از فعالان دانشجویی، ‎از این دانشجویان خواسته شده است تا برای ارائه توضیحاتی پیرامون اتهاماتی نظیر شرکت در تجمعات اعتراضی، تحریک سایر دانشجویان به شرکت در تجمع، مشارکت در اعتصاب غذا، بر‏هم‏زدن نظم دانشگاه و فعالیت‏های سیاسی در انجمن دانشگاه در کمیته حاضر شوند.
این در حالی‏است که منابع آگاه از صدور احکام سنگین انضباطی پیش از حضور این دانشجویان در کمیته و دفاع در برابر اتهامات وارده خبر می‏دهند. بر اساس تهدیدهای صورت‏گرفته احتمال می‏رود که تعداد دیگری از دانشجویان نیز در روزهای آینده به کمیته انضباطی این دانشگاه احضار خواهند شد.
گفتنی است با گذشت 22 روز از بازداشت "علی پرویز" وضعیت پرونده وی هم‏چنان نامشخص است. از طرف دیگر با وجود تعیین قرار وثیقه برای "سهیل محمدی" هنوز دستور تامین مبلغ وثیقه به خانواده وی ابلاغ نشده است.

اخبار دانشگاه‏ها - تحصن و اعتصاب غذا در دانشگاه بين‏المللی قزوين ادامه دارد


تحصن و اعتصاب غذای دانشجویان دانشگاه بين‏المللی قزوين در اعتراض به ادامه بازداشت سه نفر از دانشجویان این دانشگاه همچنان ادامه دارد.

به گزارش موج سبز آزادی به نقل از فعالان دانشجویی، درحالی که سه نفر از دانشجویان دانشگاه بین‏المللی امام‏خمینی قزوین به نام‏های فرهاد فتحی، پيام حيدر قزويني و سعيد سكاكيان از صبح روز دوم آذر ماه دستگیر شده و همچنان دربند هستند، تحصن دانشجویان این دانشگاه در اعتراض به این حرکت از ظهر همان روز شکل گرفته و هنوز ادامه دارد.
دانشجویان متحصن با وجود سردی شدید هوا شب گذشته را نیز در مسجد دانشگاه بین‏المللی قزوین به صبح رساندند.

گزارش کامل همایش "‌سبزها و جامعه" در دانشگاه تهران‌: جامعه‌شناسان، از جنبش سبز می‌گویند

پس از برگزاری همایش "سبزها و دین" در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران که به همت انجمن اسلامی این دانشکده سه شنبه هفته گذشته برگزار شد، امروز، سوم آذر پانل دوم این سمینار در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران برگزار شد.

سخنرانی 10 جامعه‌شناس برجسته ایرانی در این دو هفته و تحلیل مهمترین مسائل جامعه ایران توسط آنان، نشان می‌دهد که جامعه‌شناسان به سخن درآمده‌اند و به صورت علمی در حال تئوری‌پردازی در باب ابعاد مختلف جنبش سبز اعم از دین و جامعه و ... هستند.
برگزاری این همایش‌ها و سخنرانی اساتید و جامعه‌شناسانی چون حسین سراج‌زاده، حمیدرضا جلایی‌پور، سعید معید‌فر، ناصر فکوهی، سارا شریعتی، جوادغلامرضا کاشی، عمادالدین باقی، محمد امین قانعی‌راد، حسن محدثی و عباس کاظمی، نشان داد که جامعه‌شناسی ایرانی علی‌رغم همه حملاتی که در این چند ماهه از سوی بنیادگرایان و حامیان کودتا روانه این علم مدرن شده زنده است و حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. مقامات دولتی امروز کم کم باید حس کنند که خواه‌ناخواه جامعه‌شناسی ایرانی را باید جدی بگیرند و حرف‌های آن را بشنوند. امری که زودتر از مقامات، دانشجویان فهمیدند و استقبال گسترده آنها از این مراسم نشان دهنده این فهم است. به گزارش موج سبز آزادی گزارش کامل همایش "‌سبزها و جامعه" به این شرح است:
دکتر جلایی پور‌: رهبری جنبش سبز، یک رهبری نجیب است، در فضای بی حیایی سیاسی
دکتر جلایی‌پور سخنران اول این مراسم بود. وی گفت‌: اولین خصیصه جامعه ایران بعد از انتخابات این است که دولت در ایران با چهار معضل روبروست که به ترتیب این معضلات تبدیل به بحران می شود، دومین خصیصه ظهور و شکل گیری یک جنبش فراگیر اجتماعی، مدنی، مسالمت آمیز و پیش برنده است. در ارتباط با خصیصه اول باید گفت که اولین معضل عدم مشروعیت سیاسی است. در دولت هایی که مشروع باشند، اکثریت مردم حکمرانی دولت را بدون ترس قبول می کنند و خودشان در ساختن دولت سهیم می شوند."
از این نظر، دولت در ایران مشروع نیست، قبلا هم با مشکل مشروعیت رو برو بوده است ولی این مساله بعد از انتخابات شدیدتر شده است. دو نشانه برای مشکل مشروعیت وجود دارد که اولین نشانه اینکه دولت های مشروع از برگزاری انتخابات آزاد و سالم نمی ترسند و دومین نشانه اینکه نیروهای نخبه جامعه باید به طور اکثریت از یک دولت مشروع حمایت کنند و در ایران بر این اساس نیز دولت با مشکل مشروعیت روبروست.
دومین معضل، معضل کارایی است. همه می دانند که دولت در ایران حجیم ترین و وسیع ترین نهاد موجود است. دولت کارا باید سازمان ها را به سمت اهداف خودش ببرد و شاخص های عمده اقتصادی و اجماعی که به زندگی اکثر مردم مربوط است را کنترل کند. شاخصهایی چون بیکاری و رکود. دولت هایی که نتوانند این شاخص ها را پایین بیاورند با معضل کارایی روبرو هستند. ماشین دولت باید مشکلات ناشی از آسیب های اجتماعی مثل اعتیاد و جرم و جنایت و حاشیه نشینی را از بین ببرد. ماشین دولت به طور کلی باید یکی از موتورهای پیش برنده توسعه اقتصادی و اجتماعی باشد.
معضل سوم معضل مشارکت سیاسی است. در همه کشورها دولت عنصری است که مشارکت سیاسی مردم را سازمان یافته کرده و سامان می دهد. هیچ کشور توسعه یافته ای وجود ندارد که دولت زمینه مشارکت مردم اش را در سیاست، اجتماع و اقتصاد فراهم نکرده باشد. در حالی که اکنون تمام اقشار متوسط که وسیع هم هستند نسبت به نهاد دولت در ایران بی اعتماد و حتی معترض اند.
معضل چهارم معضل روابط خارجی است. هیچ کشوری نمی تواند توسعه را در خود انجام دهد. باید با تمام دنیا همکاری و بده بستان داشت. در کشورهایی که توسعه یافته هستند در فرودگاه شهرهای بزرگ شان افراد کشورهای زیادی رفت و آمد می کنند که خود نشانه ای از توسعه یافتگی است. اگر این رفت و آمد نباشد شاخص های توسعه کم میشوند. دولت فعلی در روابط خارجی با معضل روبروست و نتوانسته است که با دنیا آنطور که باید روابط برقرار کند. در زمان آقای هاشمی، دولت شروع به تشنج زدایی کرد و در زمان آقای خاتمی دولت اعتماد سازی را اصل قرار داد.
در حالی که این فرایندها اکنون متوقف شده است. کشورهایی نظیر برزیل و هند که اکنون در توسعه یافتگی کارنامه قابل ارائه ای دارند به صورت مرتب تیتر جنجالی روزنامه و خبرگزاری های بزرگ دنیا نیستند، ولی ما با این مشکل روبرو هستیم. ایران امروز بی دلیل تیتر اول دنیا است و تهدید های حقوقی علیه کشور ادامه دارد و متوقف نشده است. ایران با نامطمئن ترین دولت منطقه یعنی روسیه رابطه دارد که هیچ کدام از قول هایی که داده است را عملی نکرده است.
ویژگی دوم جامعه ایران به راه افتادن یک جنبش فراگیر اجتماعی و مسالمت آمیز است. این چیزی که در جامعه ایران به راه افتاده است با اغتشاش تفاوت دارد و معنای اصطلاحی آن social movment است. این شورش نیست، بلکه جنبشی است که باید به آن توجه کرد. ادعای اکثر جامعه شناسان این است که این جنبش نشانه توانایی جامعه ایران است و شورش و اعتراض کورنیست.
در این جنبش چهار ویزگی تراکم نارضایتی ، گفتمان آن و تشکل هایی که این نارضایتی را پیگیری می کنند و عده ای هم که این وضع را پیگیری می کنند وجود دارند. این جنبش خوشبختانه دارای یک رهبری اخلاقی در این زمان بی حیایی سیاسی در ایران است. بی حیایی سیاسی یعنی اینکه در کشوری که سی سال قبل انقلاب کرده است و هم اکنون انقلابیون آن زنده هستند، همان انقلابیون مورد بی مهری دولت قرار می گیرند. بی حیایی سیاسی یعنی اینکه میلیون ها نفر از مردم را آشوبگر خواندند. باتوم را را باید علیه کسی بکار برد که آگاهانه سعی در به هم زدن نظم ملی دارد نه بر علیه فرهیختگان و این یعنی بی حیایی سیاسی.
افراد آشوبگر و به اصطلاح لات را باید زندانی کرد نه فرهیختگان یک کشور را. روزنامه حکومتی در ایران فهیم ترین شخصیت انقلاب را یعنی مهندس موسوی را خائن معرفی کرده است. کسی که امام خمینی کوچکترین حرفی بر علیه ایشان نزد و هر چه گفت تشویق ایشان بود. همه این انقلاب مرهون خون شهید بهشتی است و بی حیایی سیاسی یعنی دستگیری فرزند شهید بهشتی. بی حیایی سیاسی یعنی هجوم به دعای کمیل و زندانی کردن کسانی که به دعا رفتند که هنوز هم آزاد نشدند و دادستان تهران هم از این هجوم اظهار بی اطلاعی می کند و بی حیایی سیاسی یعنی حادثه کهریزیک و احکام چند ساله ای که به زندانیان فرهیخته می دهند. اما در مقابل رهبر جنبش سبز یک فرد با اخلاق است که اصلا بی حیایی سیاسی نمی کند.
هدف جنبش هم یک هدف حداقلی است یعنی بدنبال تغییر قانون اساسی نیستند . دنبال تغییر نظام نیستند . ولی به دنبال تضمین قانون اساسی است. در قانون اساسی همه مردم و به اصطلاح آنها خس و خاشاک حقوق تعیین شده است و این باید به رسمیت شناخته شود. این جنبش به دنبال آرمان های تحقق نیافته انقلاب اسلامی است. این جنبش به ویژگی های جامعه اطلاعاتی آگاه است و از آن بهره برداری می کند . این جنبش ضد ضربه است یعنی پس از 5 ماه معلوم شده است که مولفه های اصلی اش را نمی شود از بین برد. مهمترین مولفه در جنبش شبکه های اجتماعی است که برای جنبش کار می کنند.
شبکه های جنبش سبز احزاب سیاسی نیستند که همه را تعطیل کرده اند و حتی شخصیت های مهم نیستند که انها را هم محدود کردند و لذا شبکه های اجتماعی در ایران متکی به افراد آگاه و خانواده ها هستند و در جامعه شناسی این شبکه ها می توانند تبدیل به فرقه و جزیره های دور از هم شوند ولی به خاطر ارتباطات این ها با هم رابطه دارند و تبدیل به یک جامعه قوی در زیر این جامعه شدند و بر عکس احزاب و افراد مهم کاری با این جنبش نمیتوانند انجام دهند. دومین ویژگی این جنبش رهبر است که رهبری معنوی دارد و به خاطر این روحانی بودن، مردم می دانند که باید چکار کنند. این رهبران را نمی توانند دستگیر کنند چون وضع بدتر می شود و بهترین کار این است که با انها مذاکره کنند که البته نمی کنند.
سومین عنصر جنبش اهداف واقع بینانه است. هدف این جنبش حداقلی است. حال اگر کسی بپرسد چرا آنچه ذکر شد برای این دولت معضل است پایخ این است که باید امکان نظرسنجی و گردش اطلاعات و بحث و گفتگو شود تا همه اینها را فهمید ولی حالا که نیست من فقط علائم را می گویم. استقبال کم از دولت در سفرهای استانی و همچنین روز سیزده آبان از آن نشانه ها است. دولت کارایی ندارد. آسیب های اجتماعی روز به روز بیشتر می شود. در جامعه امروز مصرف مواد مخدر از مواد طبیعی به سمت مواد افیونی و کشنده می رود و این علامتی برای عدم کارایی است.
نماد توسعه یافتگی در زمان رفسنجانی این بود که سدها زیادی ساخته شد و در زمان خاتمی این بود که عسلویه ساخته شد ولی نماد توسعه یافتگی این دولت چیست؟ این دولت به جای کار فقط حرف میزند. در این دولت حتی کار مترو با مشکل روبروست. در روابط خارجی هم همه انرزی دیپلماتهای ما در امریکای لاتین و کشورهای دو رفته است. در حالی که منافع ملی در ارتباط با کشورهای همسایه و همچنین کشورهای صنعتی نهفته است. اگر مشروعیت بخواهند باید به اقای موسوی اجازه دهند که یک ربع صحبت کند. خودشان هرچه می خواهند بگویند ولی به دیگران هم اجازه دهند.
به عقده من این جنبش مثل ماه است یعنی میرود و میاید و همه به آن اعتقاد دارند و کسی نمی تواند ان را انکار کند. من با توجه به اینکه دولت در ایران مشروع نیست و در ایران هم جنبش شکل گرفته است نتیجه می گیرم که در ایران یک مثلث وجود دارد که یک ضلع دولت است که در ان معضلات دارند تبدیل به بحران میشوند ضلع دیگر یک جنبش اجتماعی است که ضد ضربه است. باید به ان پاسخ داد. در ضلع دیگر هم افراد بدبختی هستند که چشمشان به یک دولت کارا است.
این مثلث وضعیت جامعه سیاسی دولت ماست. در این وضعیت این است که بیاییم مطالبات این جنبش را تحلیل کنیم. ولی به جای ان همه ابعاد جامعه را نظامی می کنند و تهمت و افترا می زنند و دولت در صورت ادامه این کار یعنی خرج انرژی بجای دشمن خارجی در مورد مردم خویش باعث می شود که دولت با سوظن مردم روبرو شود و بدین ترتیب همه ضرر می کنند. این جنبش با همه مشکلات و موانع به راه خود ادامه می دهد تا مطالبات حداقلی اش پاسخ بیابد و این چیز مهمی است که این جنبش دارد و این اریابی من است.
دکتر سراج زاده‌: اصلاحگری همواره پاسخی معقول و به هنگام به ضرورت های اجتماعی و تاریخی است
دکتر سراج زاده در سخنانی با عنوان "اصلاحگری و ماندگاری" گفت: تحلیل رویدادهای سیاسی اخیر از منظر مسائل اجتماعی" به این شرح است: از روزهای پر التهاب انتخابات در خرداد ماه تا به امروز جامعه ایران شاهد رویدادهابی بوده است که در دهه های اخیر کم سابقه یا بی سابقه بوده است. پیش از انتخابات، گردهم آیی های بزرگ انتخاباتی، مباحث داغ تلویزیونی، کارناوال های پرشکوه و نسبتا آرام روزانه و شبانه انتخاباتی همراه با نوعی احساس رهایی و سرخوشی، اقبال کم سابقه دانشگاهیان به رقابت های انتخاباتی، و ... همگی حکایت از یک بسیج عمومی کم سابقه انتخاباتی داشت. و پس از انتخابات، اعتراض گسترده به نتایج اعلام شده با حضور متوالی و مکرر و انبوه گروه هایی از مردم در خیابان و پشت بام و تداوم آن در مناسبت های خاص از یک سو و بسیج همه ظرفیت های انتظامی و اطلاعاتی و تبلیغاتی حکومت برای کنترل، مهار و سرکوب این اعتراض ها از سوی دیگر حکایت از شکل گیری یک جنبش اجتماعی - سیاسی پردامنه دارد.
این پدیده ها در سپهر سیاست جریان دارد و در بادی امر پدیده هایی سیاسی به حساب می آیند. با وجود این، رویدادهای سیاسی را می توان با ارجاع به زمینه ها و شرایط اجتماعی تبیین حامعه شناختی کرد. در این صورت، ناآرامی های و جنبش های سیاسی دیگر مسائلی صرفا سیاسی و نتیجه رقابت معطوف به قدرت نیروهای داخلی و خارجی نیستند بلکه مسائلی اجتماعی هستند که بازنما و معرف تضادهای اجتماعی سیاسی و فرهنگی و عدم تعادل های ساختار سیاسی اجتماعی می باشند. طبیعتا چنین رویکردی به ناآرامی های سیاسی، عرصه را برای تحلیل های همه جانبه تر آنها مهیا می کند و زمینه را برای ارائه راه حل های اجتماعی و نه صرفا سیاسی هموار می کند. در این بحث تلاش می شود تا رویدادهای سیاسی بعد از انتخابات به عنوان یک مسئله اجتماعی معرفی شود و بر اساس رویکردهای بی سازمانی اجتماعی و تضاد ارزشی تحلیل شود.
فرض رویکر بی سازمانی اجتماعی این است که جامعه به طور معمول دارای نوعی سازمان یافتگی است و اجزا و عناصر آن در یک هماهنگی و تعادل نسبی و پویا هستند. هر نوع تغییری در یک بخش یا بخش هایی از نظام اجتماعی تعادل و هماهنگی را از بین می برد و این ناهماهنگی منشاء بروز مسائل و مشکلاتی می شود که تنها با ایجاد تغییرات مناسب در اجزای دیگر قابل حل هستند. این تغییرات اگر به هنگام صورت نگیرند زمینه ساز بحران در نظام اجتماعی و سیاسی و نهایتا فروپاشی خواهند بود.
در عین حال، بر اساس رویکرد تضادی، جامعه متشکل از گروه های اجتماعی متفاوتی است که دارای علایق و منافع مختلف و متضادی هستند. هر تغییر و تحول اجتماعی عملا در راستای منافع و ارزش های گروه هایی خاص و برعلیه منافع و ارزش های گروه هایی دیگر است. در نتیجه جامعه همواره صحنه تعامل، رقابت و ستیز گروه های مختلفی است که هم عامل برخی تغیییرات اجتماعی و به هم خوردن تعادل های پیشین هستند و هم در مقابل برخی تغییرات ایستادگی می کنند. رویدادها و تحولات اجتماعی و سیاسی نتیجه این تعامل ها رقابت ها و ستیزهاست.
پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 را می توان نتیجه بی توجهی نظام سیاسی پیشین به تغییرات بنیادین اقتصادی-اجتماعی و عدم ارائه پاسخ مناسب و به هنگام اصلاحی به عدم تعادل های ایجاد شده در جامعه و در نظام جهانی دانست. این پیروزی سرآغاز یک تعادل جدید برای استقرار آرمان های تاریخی مردم ایران بود. در طی سه دهه گذشته تحولات اجتماعی گسترده و ژرف مثل افزایش نسبت شهرنشینی، گسترش آموزش عمومی و تحصیلات دانشگاهی، گسترش حضور زنان در عرصه اقتصاد و اجتماع، دسترسی گسترده به رسانه های مدرن، مشکلات مزمن اقتصادی مثل نرخ تورم و بیکاری دورقمی، افول ایدئولوژی های انقلابی در سطح داخلی و خارجی، و ... ناسازه ها و عدم تعادل های جدیدی در جامعه ایران ایجاد کرده است که رویدادها و صف آرایی های سیاسی دهه 70 به این سو را می توان نتیجه این تحولات دانست. در درون نظام سیاسی برآمده از انقلاب، اصلاح گرایی و اصول گرایی یا بنیاد گرایی دو پاسخ متفاوت به این تحولات هستند.
آنچه که در سپهر سیاست و سپهر عمومی در ایران امروز جریان دارد و معادله جنبش اصلاحی و ضدجنبش را ایجاد کرده است بازنمای عدم تعادل های ایجاد شده و صف آرایی های دو جریان فوق است. اگر از منظر رویکرد بی سازمانی اجتماعی به موضوع بنگریم، اصلاحگری همواره پاسخی معقول و به هنگام به ضرورت های اجتماعی و تاریخی است. در نتیجه اصلاحگران در پی ایجاد تغییرات لازم در جهت رسیدن به یک تعادل و هماهنگی جدید در نظام اجتماعی سیاسی و حفط کارآیی، وجاهت، و ماندگاری نظام هستند. از طرف دیگر، از منظر تضاد ارزشی، اصلاحگری بازنمای تفکری عقلانی برای عقب نشینی های به هنگام و فدا کردن ارزش ها و منافع کهتر برای حفط ارزش ها و منافع برتر است.
این راه ماندگاری نظام سیاسی برخاسته از انقلاب را تضمین می کند و پویایی لازم برای سازگاری با شرایط جدید را در آن ایجاد می نماید. عدم تعادل های ایجاد شده گسترده تر و عمیق تر از آن است که نظام سیاسی بتواند نا آرامی های سیاسی برآمده از آنها را با توسل به قدرت تمام عیار به صورت موثر و بلند مدت مهار کند. مکن است بتوان این جنبش را با توسل به زور مهار کرد و اوضاع را به ظاهر متعادل نشان داد اما این تعادل به دلیل پاسخ ندادن به مطالبات اجتماعی و سیاسی ناشی از تحولات فوق الذکر ناپایدار و شکننده خواهد بود و حکومت را فاقد کارایی و وجاهت اخلاقی و مردمی خواهد ساخت. از این رو پاسخ اصلاحگرایان پاسخ موثرتری برای ماندگاری نظام سیاسی و مصلحت جامعه ایران است.
دکتر سعید معبدفر‌: عده ای می خواهند ارزش‌هایشان را بر همه جامعه تحمیل کنند
دکتر سعید معبد‌فر، در سخنان خود با عنوان "شكاف‌هاي اجتماعي و جنبش سبز" اظهار داشت: از نقطه نظر جامعه شناسي، مسائل اجتماعي عموما به شرايطي در يك جامعه اطلاق مي‌شود كه از حالتي عادي خارج شده باشد يا در عملكرد معمول جامعه اختلالي جدي ايجاد شده باشد. امروز به نظر مي‌رسد هم از نظر موافقان وضع موجود و هم از نظر مخالفان، ما در رابطه با جنبش سبز در چنين شرايطي قرار داريم. اما در تحليل علل بروز چنين شرايطي در جامعه اختلافي جدي وجود دارد.
عده‌اي با تاسي به رويكرد نظم و انسجام اجتماعي، ارزشها و هنجارهاي خودساخته را به جامعه تعميم داده و با فرض آنكه مردم ايران ملتي يكپارچه هستند و در اين ارزشها و هنجارها اختلافي ندارند، وضعيت بوجود آمده را ناشي از توطئه بيگانگان، و مسببين و هواداران را يا عامل خارجي و يا فريب‌خورده فرض مي‌كنند كه مي‌خواهند در نظم و انسجام اجتماعي اختلال ايجاد كنند. اما عده‌اي ديگر، اين فرض را زير سوال برده و با رويكردي تضادي، اصل تنوع و تكثر جامعه ايراني را در نظر مي‌گيرند.
بر اساس اين فرض جامعه ايراني بجز در مقاطعي كوتاه مانند جنگ و تهديد بين‌المللي، يك جامعه چند فرهنگي و متكثر است. در ايران اقوام و ملل مختلفي از گذشته‌هاي دور همزيست بوده اند. اين تنوع جامعه ايراني امروز از جهات ديگر نيز بيشتر شده است. اگر اين تنوع در گذشته شايد عمدتا محلي و منطقه‌اي بود، امروز حتي از نظر سني، جنسي، طبقاتي، سياسي، فكري و فرهنگي نيز گسترش يافته است و هر كدام ارزشها و هنجارهاي متفاوتي دارند. با اين وصف جامعه ايراني در شرايط معمول، نه يك گروه با ارزشها و هنجاهايي واحد، بلكه متشكل از گروههاي متعدد با ارزشها و هنجارهاي متفاوت است.
عدم توجه به اين ويژگي جامعه ايراني طي سالهاي متمادي موجب شده است تا گروهي كه كنترل اوضاع را در دست دارند با فرض تعميم ارزشهاي خود بر كل جامعه، مانع از تجلي و جريان يافتن ارزشها و هنجارهاي گروههاي كثيري از مردم شوند و در نتيجه آن شكافهاي اجتماعي موجود در مقطع فعلي سر برآورند و با انباشتگي در كنار يكديگر، جنبشي فراگير را موجب شوند.
دکتر ناصر فکوهی‌: این موقعیت، شکننده و پر خطر است
دکتر ناصر فکوهی در صحبت‌های خود با عنوان "تحلیلی بر دلایل «موقعیت کنونی» به مثابه یک آنومی اجتماعی سیستمیک" گفت: انتخابات خرداد 1388 و رویدادهای پیش و پس از آن ، ابتدا در قالب هایی اتوپیایی و سپس در چشم انداز هایی اعتراضی و مطالباتی ، از ابعاد گوناگون (از جمله وبه ویژه بعد ژئوپلتیک منطقه ای ، سیاسی ،نهادی و غیره) قابل درک و تحلیل است. و "موقعیت کنونی " را نیز می توان به صورت های متفاوت تعریف کرد.
اما در این نوشتار رویکرد ما، رویکردی تحلیلی از بعد اجتماعی است که در آن، پدیده ای که اغلب یک "بحران" نامیده شده و در لایه های مقطعی تحلیل شده است، عمدتا به مثابه ی یک" آنومی اجتماعی سیستمیک" در نظر گرفته ایم. این آنومی (در معنایی در آن واحد کارکردی و ساختاری ) هرچند در ابعاد اتوپیایی، مطالباتی و اعتراضی به بیان در آمده ، اما به باور ما بیش از هر چیز در بعد دراز مدت آن و به دلایلی که سیستم اجتماعی کشورمان باز می گردد ، قابل تحلیل بوده و ارزش تحلیل در این زمینه نیز که اغلب کمتر به آن توجه شده، به عقیده ما می تواند در خروج از این موقعیت شکننده ، و پر خطر مفید واقع شود.
در تحلیل ما‌، پیش از هر چیز نفی دیدگاههای مقطعی و تقابلی که وضعیت را به مسائل ایدئولوژیک و سیاه و سفید کردن های ساده انگارانه تقلیل می دهند، مورد تاکید است در حالی که بر عکس سیستمیک و آنومیک بودن به مثابه وضعیت های ریشه دار و پایدار و دراز مدت در نظر گرفته شده اند که فرایند های کلی و جزئی و سازوکار های پیچیده حرکات اجتماعی یا سیاسی بتواند دخالتی در آنها به صورت تعیین کننده داشته باشند، به وجود آورده اند. در یک کلام، تغییر سیستم اجتماعی ایران در طول دو دهه ی اخیر، با افزایش شتاب زده اعتبار متما یز کننده سرمایه های فرهنگی و یا باز تعریف گسترده عرف، زبان و سیستم های شناختی کنشگران، با تغییر اساسی نقش زنان در جامعه و "زنانه شدن" جامعه و گسترش خارق العاده شبکه ای شدن یا سیبرنتیکی شدن جامعه (فراتر از روندی که می توانست "طبیعی" قلمداد شود) ، دلایلی هستند که نوعی "ضرورت" را بدون آنکه از هیچ گونه "جبرگرایی" دفاع کنیم، به مجموعه کنشگران اجتماعی و نهادی تحمیل می کنند.
این ضرورت را می توان در خلاصه ترین شکل آن ضرورت یک الگوی "بازی دموکراتیک" نامید، که ضرورت نزدیک شدن عقلانی، معتدلانه و به دور از هرگونه رادیکالیسم به آن از شدت آنومی کاسته و دور شدن غیر عقلانی، تند روانه و خشونت آمیز از آن بر شدت آنومی می افزاید به باور ما، موقعیت آنومیک کنونی به دلایل در آن واحد درونی، ژئوپلیتیک منطقه ای و جهانی، قابلیت بسیار اندکی برای تبدیل شدن به اشکال گسترده تنش را دارد و تنها می تواند ظرفیت های منفعلانه خشونت و از کار افتادن سیستم های اجتماعی جبران کننده و تعادل دهنده را ایجاد می کند که این امر به شدت در چرخه های دراز مدت، خطرناک و زیان بار است.
بنابراین مهم ترین مسئله در حال حاضر از نظر ما، درک کنشگران اجتماعی، و به ویژه نخبگان و دست اندر کاران از روند پیچیده کنونی (از لحاظ درونی و از لحاظ جهانی ) و تلاش برای یافتن راهکار های کوتاه مدت و راهبردهای دراز مدت برای کاهش رادیکالیسم در جهت تغییر وضعیت یا تحمیل اراده خود به آن در یک جهت و یا اعمال اراده گرایی و خشونت برای بازگشت به موقعیت "تعادل شکننده" پیش از "واقعه ی انتخابات" در جهت دیگر است.