وعده ما: 16 آذر ساعت 16

دانشجویان دانشگاه گیلان تصمیم گرفتند که ساعت 10 مقابل ساختمان مرکزی دانشگاه تجمع کنند و همانطور که میدانیم دانشجویان دانشگاه های دیگر و مردم سبز اندیش اجازه ورود به دانشگاه رو به هیچ وجه ندارند برای همین عده ای از دوستان دانشجوی سایر دانشگاه ها و دانشکده ها تصمیم گرفتند که 16 آذر ساعت 16 مقابل دانشگاه علوم پایه واقع در منظریه تجمع کنند و اعتراض خودشون رو نشون بدند.

۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه

فرشاد شريفي: عبدالفتاح سلطاني و آرام خاکسار وکالت نفيسه زارع و حجت شريفي را برعهده گرفته اند


فرشاد شريفي، برادر حجت شريفي در خصوص آخرين وضعيت نفيسه زارع کهن و حجت شريفي با بيان اين که اين زوج عصر روز 13 آبان بازداشت شده اند، خاطرنشان کرد: برخي از سايت هاي خبري بازداشت نفيسه و حجت را در راهپيمايي 13 آبان عنوان کرده بودند که اين موضوع تکذيب مي شود. وي ادامه داد: روز يکشنبه به رغم پيگيري فراوان موفق به ديدار با دادستان تهران نشديم و تنها توانستيم با معاون ايشان ملاقات کنيم. شريفي تصريح کرد: تنها اطلاعات ما درباره وضعيت نفيسه و حجت مربوط به تماس تلفني آنها در شب 13 آبان بود که خبر بازداشت خود را دادند. وي با بيان اين که تاکنون موفق به ملاقات با حجت شريفي و نفيسه زارع کهن نشده اند، ادامه داد: معاون دادستان به ما گفته که حجت و نفيسه هر دو در اوين بازداشت هستند. به گفته شريفي عبدالفتاح سلطاني و آرام خاکسار وکالت اين زوج را برعهده دارند. نفيسه زارع کهن خبرنگار روزنامه دنياي اقتصاد به همراه حجت شريفي عضو سازمان ادوار تحکيم وحدت روز 13 آبان بازداشت شدند.


عبدالله مومنی به هشت سال زندان قطعی محکوم شد




كميته گزارشگران حقوق بشر- عبدالله مومنی ،سخنگوی ادوار تحکیم وحدت که به خاطر حوادث پس از انتخابات اکنون در زندان اوین به سر میبرد، به هشت سال حبس تعریزی محکوم شد.

همسر عبدالله مومنی ضمن اعلام این خبر گفت :«دو سال از این حبس مربوط به دادگاه و اتهام قبلی مومنی است که به خاطر اقدام علیه امنیت ملی محکوم و اکنون به او ابلاغ شده است.شش سال دیگر به خاطر شرکت وي در تجمعهای اعتراضی مردم در حوادث پس از انتخابات صادر شده است. این درحالی است که او در هیچ تجمعی حضور نداشته است.»

همسر مومني، میگوید :«وقتی خبر صدور این حکم ناعادلانه را برای عبداالله شنیدم به یکی از مسوولان دادستانی تهران گفتم ،من و فرزندانم رنج زیادی به خاطر شهادت همسرم کشیدهایم اما او پاسخ داد که ربطی به من ندارد .مگر تو به خاطر من شهید دادهای ؟»

همسر مومنی ادامه ميدهد:«گرچه این شخص با لحن تحقیرآمیزی این جمله را به من گفت .اما از طرفی درست میگوید من به خاطر وطن و دینم شهید دادهام و امروز هم نه فقط آمادهام که عبدالله در راه آرمانهایی که مهمترینش زندگی بهتر و سعادتمند برای جوانان مهین است ،فدا شود که آمادهام خودم و سه فرزندم نیز در راه اعتلا و بزرگی ایران شهید شویم و به همسر شهیدم بپیوندیم.»

نامه سرگشاده خانواده زندانی سیاسی، شیرکوه معارفی خطاب به مجامع بین المللی و سازمانهای حقوق بشری


پدر و مادر شیرکوه معارفی: نگذارید فرزند ما را اعدام کنند

نامه سرگشاده خانواده زندانی سیاسی، شیرکوه معارفی خطاب به مجامع بین المللی و
سازمانهای حقوق بشری.

شیرکوه معارفی، در خطر اعدام قرار دارد.
این خبری است که از دو روز پیش بارها و بارها از رسانه های گوناگون پخش شده و نگرانی ما اعضای خانواده معارفی را صد چندان کرده است.
هم چنین بر اساس آخرین خبرهایی که به ما رسیده، ماموران زندان سقز از روز پنج شنبه شیرکوه را به سلول انفرادی بند اجرای احکام منتقل کرده اند. بنا بر این ما از این خبرها و دیگر اخباری که ازباقی ماندن تیم اعدام در سنندج و سفرقریب الوقوع رییس کل دادگستری استان کردستان به شهرستان سقز حکایت دارد چه نتیجه ای می توانیم بگیریم به جر اینکه همه چیز دست به دست هم داده است تا شیرکوه را به چوبه ی دار بسپارند؟
بر همین اساس و نیز بر مبنای آنچه که وکلای زبردست ایرانی بر آن اتفاق نظر دارند، شیرکوه تنها به اتهام هواداری از حزبی که که سالهاست از مبارزه مسلحانه علیه حکومت جمهوری اسلامی دست کشیده و وارد فاز تبلیغاتی و فرهنگی شده، محکوم به محاربه با جمهوری اسلامی شده و حکم اعدام وی نیز در یک دادگاه چند دقیقه ای صادر شده است.
هم چنین تقاضای تجدید نظر در حکم که از سوی وکیل شیرکوه مطرح شد نیز راه به جایی نبرد و بدتراز آن حکم در دیوان عالی کشور ایران هم به تایید رسید!
لذا ما به عنوان اعضای خانواده و نزدیکان شیرکوه معارفی از تمامی مجامع بین المللی و حقوق بشری تقاضا داریم تا ضمن دفاع از حقوق اولیه و ابتدایی یک زندانی سیاسی، نسبت به اعدام شیرکوه با حکومت جمهوری اسلامی وارد مذاکره شده و مسوولان این حکومت را که داعیه مذهبی بودن دارد را متقاعد کنند که این حکم اجرا نشود.
ما اعضای خانواده معارفی بر این باوریم که اگر شیرکوه مرتکب اعمالی شده است که از نظر قوانین جمهوری اسلامی جرم محسوب می شوند نیزبر اساس همان قوانین اسلامی می توان به او فرصت داد، فرصت دوباره زیستن و دوباره بودن را.
و در آخر اینکه اعدام مطابق قوانین مجازات اسلامی در ایران اشد مجازاتی است که دستگاه قضایی برای یک متهم در نظر می گیرد، در حالی که رافت و مهربانی نیزاز بارزترین ویژگی های تمام ادیان آسمانی، به خصوص اسلام به شمار می آید و ما انتظار داریم تا جوانان این آب و خاک بر مبنای همین مهربانی ها مورد قضاوت قرار گیرند. آیا این انتظار توقع زیادی است که یک پدر پیر و مادر دل شکسته دارند؟

1388/8/23
خانواده معارفی
شهرستان بانه – ایران



گزارشی از تجمع اعتراضی خانواده های دستگیر شدگان 13 آبان در مقابل دادگاه انقلاب

بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران خانواده های دستگیر شدگان 13 آبان و سایر خانواده ها صبح امروز در مقابل دادگاه انقلاب نسبت به ادامه بازداشت عزیزانشان تجمع اعتراضی بر پا کردند. آنها خواستار آزادی فوری و بی قید وشرط عزیزان خود هستند.

روز شنبه 23 آبان ماه نزديك به 80 نفر از خانواده بازداشت ها در مقابل دادگاه انقلاب به نشانه اعتراض به بازداشت بدون دليل عزيزانشان تجمع كردند.

در طي روز چهارشنبه تعدادي از بازداشت ها به خصوص خانمها با خانواده خود تماس گرفته اند و در اين تماس 3-2 دقيقه اي گفته اند كه حالشان خوب است و در اوين نگهداري مي شوند و نگران آنها نباشند.این تماسها از پیش مشخص شده و بسیار کوتاه در حضور بازجویان وزارت اطلاعات صورت می گیرد و زندانی سیاسی باید همان چیزهایی که بازجو دیکته می کند را بگوید.

هنوزتعدادي از خانواده ها از وضعيت عزيزانشان اطلاعي ندارند و از خانواده هاي ديگر مي خواستند كه اگر بازداشتي انها مجددا تماس گرفت ازوضعيت و حال عزيزان آنها و اينكه آيا در اوين هستند يا نه سوال كنند.

خانواده ها مي گفتند مطمئنا عزيزانشان تحت فشار و در شرايط مساعدي نيستند چرا كه در حال صحبت کردن صداي آنها مي لرزيد و حالت عصبی داشتند و دائم مي گفتند خوب هستيم اما معلوم نيست كه تا كي اينجا بمانيم .

ماموران سرکوبگر مانع ايستادن خانواده ها در مقابل دادگاه انقلاب مي شدند و سعي مي كردند که آنها را از دادگاه انقلاب دور كنند و به خانواده ها مي گفتند: چه مي خواهيد اگر كارتان تمام شده از اينجا برويد خانواده ها نيز در جواب آنها مي گفتند: ما آزادي عزيزانمان را مي خواهيم و تا آنها آزاد نشوند هر روز مي آييم .

از ایستادن ما هم وحشت داريد با مردم اينگونه رفتار نكنيد هيچ وقت ظلم پايدار نبوده از دوران شاه عبرت بگيريد ساواك هم در مقابل مردم تاب نياورد آخر سر هم دنبال سوراخ موش مي گشت .

لیست جدیدی ازاسامي تعدادي از بازداشت شده ها ی 13 آبان ماه برای ارسال به سازمانهای حقوق بشری و اطلاع عموم انتشار می یابد. با این لیست اسامی دستگیر شدگان که تا به حال انتشار یافته است به 78 نفر می رسد.

1-مهسا بيگلريان 27 ساله در هفت تير بازداشت و به اوين منتقل شده

2- عرشيا حاج نوروزي 20 ساله در هفت تير بازداشت شده

3- محمد مهدي قاسمي 28 ساله در هفت تير بازداشت و از محل نگهداري وي خبري نيست

4- محمد رضا مصطفي پور 29 ساله در مطهري بازداشت و محل نگهداري وي نامشخص

5- نيما عبداللهي 28 ساله در هفت تير بازداشت و به اوين منتقل شده

6- امير توحيدي 22 ساله در هفت تير بازداشت و به اوين منتقل شده

7- حسام علي پور 25 ساله در ولي عصر بازداشت و به اوين منتقل شده

8- امين خدابنده لو 27 ساله در زرتشت بازداشت و به اوين منتقل شده

9- سهراب ابولحسني 30 ساله در زند بازداشت شده

10- ابوالفضل هاشمي 24 ساله در مطهري بازداشت و به اوين منتقل شده

11- آرمان خليل نژاد 21 ساله در ولي عصر بازداشت و به اوين منتقل شده

12- مهدي رمضان زاده 35 ساله در هفت تير بازداشت و به اوين منتقل شده

13- علي عبداللهي پور 29 ساله در جلوي دانشگاه تهران بازداشت و به اوين منتقل شده

14- معين مرادي 24 ساله در هفت تير بازداشت و به اوين منتقل شده

15- فرشاد اطهمي 30 ساله در مطهري بازداشت شده

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، ادامه بازداشت زندانیان سیاسی ، شکنجه وبی اطلاع نگه داشتن خانواده هااز وضعیت و شرایط عزیزانشان را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر ، گزارشگر ویژه شکنجه و دستگیریهای خودسرانه ملل متحد می خواهد برای نجات جان دستگیر شدگان اخیر اقدام فوری نمایند.

فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران

23 آبان 1388 برابر با 14 نوامبر 2009

گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:

کمیساریای عالی حقوق بشر

کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا

سازمان عفو بین الملل

سازمان دیدبان حقوق بشر

پزشک بازداشتگاه کهریزک خودکشی کرد

درحالیکه عاملان و آمران اصلی شهادت جوانان ایرانی بازداشتگاه کهریزک مصون از پیگرد قضایی هستند
پزشک بازداشتگاه کهریزک خودکشی کرد


نوروز: دکتر رامین پورارزجانی، که دوران خدمت سربازی خود را به عنوان پزشک در بازداشتگاه کهریزک سپری می کرد در پی اتفاقاتی که بعد از آشکار شدن وقایع بازداشتگاه کهریزک به وقوع پیوست خودکشی کرده است.

این پزشک وظیفه و دانشجوی ممتازی که با رتبه دو رقمی در کنکور سرتاسری قبول شده بود اولین قربانی برگزاری دادگاهی غیرعلنی است که در پی حوادث این بازداشتگاه مورد سئوال و اتهام قرار گرفته بود.
درحالیکه متهمان اصلی ضرب و شتم وحشیانه زندانیان این بازداشتگاه متعلق به نیروی انتظامی تاکنون مورد سئوال قرار نگرفته اند و حتی قاضی مرتضوی با اعمال فشار بر نمایندگان مجلس ازقرائت گزارش کمیته حقیقت یاب مجلس هشتم جلوگیری می کند، رامین پورارزجانی، پزشک 26 ساله، متهم می شود که در ماجرای شهادت زندانیان کهریزک مرتکب قصور پزشکی شده است و تهدید می گردد که پروانه پزشکی اش لغو و برای 5 سال راهی زندان خواهد شد.
به دنبال آشکار شدن جنایات وحشیانه ای که در بازداشتگاه کهریزک صورت گرفت و حتی به "گوانتاناموی ایرانی" معروف شد، پرونده ای در دادگاه نظامی قظات برای دادستان پیشین تهران و جانشین فرمانده نیروی انتظامی که به صورت مستقیم مسئول حوادث مرتبط با این بازداشتگاه بودند تشکیل می شود و مقامات قضایی هم قول می دهند در سریع ترین زمان ممکن به این پرونده رسیدگی کنند. اما مطابق اکثر پرونده های مربوط به مقامات قضایی و نیروی انتظامی در تمام سال های اخیر نه تنها افراد فوق مورد سئوال و محاکمه قرار نمی گیرند بلکه با امدادهای غیبی اتهامات و متهمان دیگری برای این واقعه تراشیده می شود و پرونده به بیراهه می رود و قربانیان جدیدی برای این پرونده ها دست و پا می شود که آخرین نمونه آن هم یک پزشک وظیفه مسئول در بازداشتگاه کهریزک است.
پیش از این در جریان حوادث کوی دانشگاه و اتفاقاتی که کشور را برای یک هفته در بحران فرو برد یک سرباز نیروی انتظامی تنها به اتهام سرقت ریش تراش مورد مواخده قرار گرفت و تمام افراد مسئول که در گزارش شورای امنیت کشور هم به دخالت آنها در این بحران اشاره شده بود تبرئه شدند.
مشابه این اتفاق قرار بود برای متهمان پرونده قتل های زنجیره ای انجام شود اما اصرار محمد خاتمی بر کندن غده چرکین این وزارتخانه در نهایت منجر به دستگیری سعید امامی شد؛ هرچند او هم در زندان قوه قضائیه با آنچه که خودکشی با داروی نظافت خوانده شد، فرصت این را پیدا نکرد که همدستان خود را به صورت کامل معرفی کند.
در این بین هرچند خودکشی این پزشک و سرباز وظیفه نکته ابهام پرونده متهمان بازداشتگاه کهریزک است، اما نفس خودکشی کسی که درون زندان جنایات وحشیانه علیه زندانیان را به چشم خود دیده است و می تواند هرلحظه نسبت به معرفی عاملان جنایت با دلیل و مدرک اقدام کند، ابهام آمیز به نظر می رسد.
این سئوال جدی هم مطرح است در حالیکه افرادی مثل بهزاد نبوی به دلیل اخلال در ترافیک تهران از طریق شرکت در راه پیمایی به اقدام علیه امنیت کشور متهم می شوند و بیش از 5 ماه در زندان انفرادی قرار می گیرند و حتی در دادگاه ادعانامه های چندین صفحه ای علیه آنان قرار می شود، چطور ممکن است کسانی که مسئول مستقیم شهادت چندین جوان ایرانی هستند به آن اندازه اقتدار داشته باشند که نه تنها از قرائت گزارش کمیته حقیقت یاب مجلس جلوگیری کنند، بلکه خود را نیز از هر اتهامی مبرا بدانند و با اعمال نفوذ از انتشار گزارش های مربوط به رسیدگی به این پرونده نیز جلوگیری نمایند.
افکار عمومی از یاد نخواهد برد بازداشت شدگان سیاسی حوادث اخیر اکثراً یک یا دو روز بعد از انتخابات دستگیر شدند و تا روز برگزاری انتخابات تمام فعالیت های آنان از نظر دولت مستقر هم قانونی بوده است. آنگاه برای این افراد ظرف دو روز اتهامات چندین صفحه ای قرائت می شود و صدا و سیمای دولتی از بیان هر اتهامی علیه آنان دریغ ندارد؛ اما افرادی که مسئول شهادت جوانان کشورمان هستند می توانند پرونده ای را تا آن اندازه به بیراهه ببرند که در نهایت دادگاه مدعی شود دلیل کافی برای متهم کردن و اثبات مجرم بودن این افراد ندارد. رویه ای که طی سالیان اخیر بارها و بارها در دستگاه قضائی کشورمان تکرار شده است و به نظر نمی رسد که اراده ای مبنی بر این راه و روش غیرعادلانه، غیرقانونی و غیرمشروع وجود داشته باشد.

عفو بین الملل خواستار لغو حکم اعدام یک شهروند کرد ایرانی شد





۱۳۸۸/۰۸/۲۳

سازمان عفو بين الملل با روز جمعه انتشار بیانیه ای از جمهوری اسلامی خواسته است، هر چه زودتر حکم اعدام شرکو معارفی، شهروند کرد ایرانی، را که به محاربه متهم شده است، لغو کنند.

این شهروند کرد ایرانی به دلیل عضویت در یک گروه «غیرقانونی» از سوی دادگاهی در استان کردستان به اتهام «محاربه با خدا» به اعدام محکوم شده است.

در بیانیه سازمان حقوق بشری عفو بین الملل که مقر آن در لندن است آمده، شرکو معارفی پنجشنبه گذشته به بند انفرادی در زندان سقز منتقل شده و احتمال میرود حکم اعدام وی به زودی به اجرا گذاشته شود.

عفو بین الملل همچنین میافزاید، یک کرد ایرانی دیگر با نامه حبیب الله لطیفی نیز در معرض خطر اعدام قرار دارد.

مقام های قضایی جمهوری اسلامی چهارشنبه گذشته با نادیده گرفتن اعتراض های جهانی و درخواست های سازمان های طرفدار حقوق بشر يک زندانی سياسی ديگر کرد به نام احسان فتاحيان را در زندان سنندج به اتهام محاربه اعدام کرده بودند.

به دنبال اعدام احسان فتاحیان، شهروند ۲۷ ساله کرد ایرانی، سازمان عفو بين الملل با انتشار بیاینه ای این اقدام مقام های قضایی جمهوری اسلامی را به شدت محکوم کرده بود.

احسان فتاحيان در تيرماه سال ۱۳۸۷ در کامياران دستگير و در دادگاه بدوی به اتهام «عضويت دراحزاب مسلح اپوزيسيون» به ۱۰ سال زندان محکوم شده بود، اما دادگاه تجديدنظر، وی را به اتهام «محاربه»، به اعدام محکوم کرد.

هر چند اتهام عضویت در «احزاب مسلح اپوزیسیون» ناظر بر عضویت احسان فتاحیان در حزب کوموله کردستان است، اما یکی از اعضای خانواده وی به رادیو فردا گفته است، خانواده وی تا پیش از دستگیری اش از عضویت وی در این گروه اطلاع نداشته اند.

در بیانیه روز جمعه عفو بین الملل این گونه اعدام ها به عنوان اقدامی تلافی جویانه در قبال ترور شماری از کارکنان دولتی در استان کردستان در فاصله نهم تا نوزدهم سپتامبر سال جاری ارزیابی شده است.

بر اساس اعلام عفو بين الملل دستکم ۱۰ مرد و يک زن کرد، به اتهام عضویت در سازمان ها و گروه های کرد و حمایت از آنها، در زندان های ايران در انتظار اجرای حکم اعدام هستند.

عفو بین الملل با تأکید بر لزوم لغو احکام صادر شده اعدام در ایران از این اقدام به عنوان گام نخست در راه لغو کامل مجازات اعدام در جمهوری اسلامی نام برده است.

دیدار سوم میرحسین موسوی و مهدی کروبی; انتقاد از برخوردهای خشن با مردم به‌ویژه زنان

غییر : عصر روز گذشته، مهندس میرحسین موسوی به منزل آقای کروبی رفت تا ضمن احوال‌پرسی و دل‌جویی از ایشان بابت حوادث رخ‌داده در روز ۱۳آبان، درباره رفتارهای انجام شده با مردم و به‌خصوص زنان در این روز نیز با هم گفتگویی داشته باشند.
به گزارش سایت تغییر ، درابتدای این دیدار آقای موسوی، ضمن ابراز انزجار از رفتارهای انجام شده توسط نیروهای لباس شخصی، در روز ۱۳‌آبان، با آقای کروبی، گفت: «من از این حمله‌ای که به شما شد بسیار متاثر شدم. اما رفتار شما، نشان‌دهنده اوج روحیه شجاعت و ایستادگی شما و مردم است». آقای کروبی هم در پاسخ ضمن تشکر از این ابراز هم‌دردی، رفتار مردم را بسیار محبت‌آمیز توصیف کرد.
آقای کروبی در ادامه گفت: «من هم اگر خود را جای حکومت بگذارم، اصلا توجیه نمی‌شوم که چرا باید چنین رفتاری با مردم صورت بگیرد. عمری ازمن گذشته، حداقل ۱۵ سال با رژیم پهلوی رسما مبارزه کردم. البته من در این راه، سرباز کوچکی بودم. اما تظاهرات دیدم، راهپیمایی دیدم، زندان و فرار کشیدم. یادم می‌آید حدود سال ۴۱ بود که نهضت آزادی اوج گرفته‌بود. آن‌زمان هم چنین تظاهراتی در تهران و جلوی دانشگاه انجام می‌شد. دانشجویان شعار می‌دادند، پلیس هم می‌آمد و متفرق می‌کرد. چنین برخوردهایی نبود. من اعلام کردم که روز ۱۳آبان می‌آیم. ولی هرجا هم مصاحبه کردم، گفتم که مواظب باشید که طوری رفتار کنید که به کل نظام برنخورد و از روز قبل هم پیغام‌هایی آمد که در مراسم شرکت نکنید. بنا است با شما برخورد شود و صبح روز حرکت هم نامه‌ای ارسال شد از یک سازمان امنیتی، مبنی بر این‌که گروه تروریستی ریگی قصد انجام عملیات انتحاری را دارند بدین جهت به محافظین گفتم هرکس مایل نیست و احساس خطر می‌کند، مرا همراهی نکند. ولی من به‌خاطر عهدی که با مردم مبنی‌بر شرکت در مراسم کرده‌ام، باید حضورپیداکنم.»
آقای کروبی سپس درباره ماجرای حمله به وی و محافظش گفت: «وقتی دیگر رفتن با ماشین امکان‌پذیر نبود، پیاده شدیم و درکنار مردم قرار گرفتیم. در همان‌جا شروع‌کردند به زدن مردم. به‌سمت میدان ۷تیر در حرکت بودیم که ناگهان من دیدم که سر محافظم شکاف برداشته و از آن خون جاری شده‌است. اول فکر کردم که با باتوم به سرش کوبیده‌اند. اما بعد فهمیدم که در اثر شلیک مستقیم گاز اشک‌آور به سمت ما و برخورد آن به‌سر محافظم، این وضعیت پیش آمده‌است. در همین حین دیدم چیزعجیبی در جلوی پایم است. دیدم دارم خفه می‌شوم. انگار تمام صورت، ریش و ابروهایم گرگرفته است. من در جریان انقلاب حداقل ۲۰ بار گاز اشک‌آور خورده‌ام. اما این، گاز اشک‌آور نبود.»
d1
آقای کروبی ضمن غیرمتعارف بودن تعدادی از شعارهایی که مردم می‌دادند، گفت: «یکی از استادان روز بعد این‌جا آمد و گفت از شعارهایی که مردم می‌دادند من بی‌اختیار اشکم درآمد. ببینید این کسانی که مردم را کتک می‌زنند، کار را به کجا رسانده‌اند که مردم را تحریک به شعارهای افراطی می‌کنند. من هم واقعا نمی‌دانم که این چه خدمتی است که این‌ها دارند به رهبری می‌کنند. خب اگر این تظاهرات مسالمت‌آمیز برگزار می‌شد، عده‌ای می‌آمدند و می‌گفتند مرگ بر آمریکا، عده دیگری هم بودند که فریاد الله اکبر می‌دادند و همه‌چیز هم تمام می‌شد.»
وی در ادامه افزود: «من گاهی شک می‌کنم که این‌ها خودشان افرادی را بین جمعیت می‌فرستند تا از این احساس هیجان سو استفاده کنند و مردم را تحریک به رفتارهای خشونت‌آمیز بکنند تا بهانه‌ای برای حمله به مردم پیدا کنند. مردم باید از رفتارهای خشونت‌آمیز بپرهیزند.»
آقای کروبی سپس به حملات کیهان و سایر روزنامه‌های زنجیره‌ای علیه ایشان و آقای موسوی پرداخت و گفت: «من ۵۰سال است که در جریان این انقلاب هستم. روزی که حضرت امام فوت کردند، ۵تا حکم از ایشان داشتنم. شما هم که نخست‌وزیر امام بودید. این روزنامه‌های زنجیره‌ای تهمت و انگ‌ می‌زنند که من و شما از اسلام و انقلاب خارج شده‌ایم. اما با نوشته‌های آن‌ها که ما از اسلام و انقلاب خارج نمی‌شویم. منتها من نمی‌دانم این چه برخوردی است که آن‌ها خودشان را میزان‌الاعمال و امیرالمومنین می‌دانند؟ اگر زمانی که ما روزنامه‌داشتیم، می‌نوشتیم که مثلا آقای عسگراولادی یا مرتضی نبوی ضدانقلاب هستند، حالا این آقایان ضد انقلاب می‌شدند؟»
آقای کروبی درباره نحوه برخورد‌های خشن با زنان هم افزود: «یادم می‌آید در زمان پهلوی وقتی می‌رفتیم یک اداره‌ای یا جایی در صف بودیم، وقتی خانمی وارد می‌شد، متصدی آن‌جا می‌گفت اجازه بدهید اول کار خانم را راه‌بیاندازم. یا توی اتوبوس‌ها که مختلط بود، مردها بلند می‌شدند که خانم‌ها بنشینند. اما حالا درجمهوری اسلامی با زنان به قدری با خشونت رفتار می‌شود که اخبار متواتری از زدن بانوان با باتوم به اطلاع می‌رسد. من واقعا نمی‌فهمم که دستور چنین رفتارهایی علیه مردم، از کجا صادر می‌شود.»
مهندس موسوی نیز در این دیدار، در توصیف حضور مردم در روز ۱۳ آبان گفت: «وقتی صبح آن روز از خانه به سمت فرهنگستان هنر می‌آمدم، دیدم که جلوی دانشگاه تهران، آن‌قدر نیرو چیده‌اند که انگار لشگرکشی شده‌است. با‌خودم گفتم اگر امروز حتی یک‌نفر هم بیرون نیاید، باز هم این نشان‌دهنده قدرت جریان سبز است.»
مهندس موسوی درباره برخورد لباس‌شخصی‌ها با وی گفت: «حدود ساعت ۹ صبح، تعدادی جلوی فرهنگستان جمع شدند و شروع‌کردند به شعاردادن. سپس تعداد زیادی موتورسوار لباس شخصی، جلوی هر دو درب فرهنگستان در خیابان ولی‌عصر و خیابان صبا را سد کردند که مانع خروج من شوند و با بستن درب پارکینگ، کاری کردند که من سعادت نداشته‌باشم که به جمع مردم بپیوندم و در این اجرمعنوی شریک بشوم.»
مهندس موسوی در ادامه افزود: « این افراد می‌خواستند با ممانعت از حضور من در میان مردم، قدرت‌نمایی بکنند، ولی در نهایت این مردم بودند که قدرت‌شان را نشان دادند. این‌ها باید حق مردم را بشناسند. شرکت در این تظاهرات چه ایرادی داشت؟ مردم می‌آمدند و آرام شعارهای‌شان را هم می‌دادند. پخش فیلم‌های این رفتارهای خشونت‌آمیز و حمله به مردم و باتوم‌زدن به سروپای خانم‌ها عاقبت خوشی نخواهد داشت.»
مهندس موسوی اضافه‌کرد: «این جنبش عظیم از ارزش‌های بنیادی دفاع می‌کند. می‌گوید دورغ نگویید و می‌گوید دروغ محکوم است، تقلب محکوم است. کسانی‌که مردم را می‌زنند، فکر نکنند می‌توانند با ترساندن، مردم را خانه‌نشین کنند. اسلام به مردم یاد داده‌است که در راه‌حق از چیزی نترسند. تصور این‌که سرکوب حلال مشکل است، اشتباه است. سرکوب، شورش را از بین می‌برد ولی آن‌چه ما در کشور شاهد آن هستیم، شورش نیست. بلکه درخواست حقوق قانونی است.»
آقای موسوی افزود: «شعارهای ساختارشکنانه، اغلب متاثر از خشونت نیروهای امنیتی است که با ناجوانمردی به پیر و جوان و زن و مرد، حمله می‌کنند. مخصوصا حمله به زنان، اوج شکستن سنت‌های مرسوم جامعه ماست.»
موسوی گفت: «راه‌سبز، سرکوب را محکوم می‌کند و خود هم گرفتار خشونت نخواهد شد. همه مردم متوجه هستند که سلاح ما، شعارهای مسالمت‌آمیز و عقلانی ماست. اگرچه دراین راه دچار خسارت هم بشویم. ما اجرای بدون تنازل قانون اساسی را می‌خواهیم. ما آزادی زندانیان سیاسی را می‌خواهیم. ما تضمین انتخابات‌های سالم را می‌خواهیم. ما تامین آزادی‌های مطبوعات و رسانه‌ها و آزادی عقیده و بیان را می‌خواهیم. اسلام دین منطق است. دین شکستن قلم‌ها و بستن فله‌ای روزنامه‌ها نیست. مردم ما تجربه تاریخی نصب گل به سر تفنگ‌ها را دارند. امروز هم گرچه مورد حمله قرار می‌گیرند، می‌دانند که قدرت عقل و مسالمت، بر قدرت سلاح‌های گوناگون غلبه خواهد کرد.»
مهندس موسوی اضافه کرد: «علی‌رقم این صف‌آرایی نظامی-امنیتی غیرعادی، وسعت حضور مردم و پراکندگی آن در بیشتر نقاط تهران و بعضی از شهرهای کشور، نشان می‌دهد که حضور مردم جنبه احساساتی ندارد، بلکه ناشی از دلسوزی و عقلانیت برای آینده کشور است.»
d2
d3
d4

جواد لاریجانی: موسوي و كروبي كوچكتر از آن هستند كه جلوي حركت نظام بايستند

محمد جواد لاريجاني درباره تحركات اخير اصلاح طلبان گفت: به نظر من اصلاح طلبان تمام سعي خود را ميكنند كه آثار وجود خود را در جامعه محسوس كنند اما ملت ما حتما جرياني را كه حرفي براي گفتن ندارد و همنوا با كساني كه به هيچ عنوان به منافع كشور اهميت نميدهند نميپسندند. حالا اين افراد هر كسي كه مي خواهد باشد.
وي افزود: من موسوي و كروبي را خيلي كوچكتر از آن ميبينيم كه بخواهند جلوي اين حركت بزرگ نظام را بگيرند. نظر من اين نيست كه بايد مسئولين امنيتي از تحركات اين افراد غافل باشند بلكه منظورم اين است كه نظام اسلامي با ريشه خود و همچنين با ولايت فقيه محكم است و اين آقايان در مقابل اين نظام سازمان دهي شده بسيار كوچكند.
لاريجاني درادامه درباره محاكمه سران فتنه نيز گفت: درباره اينكه با اين افراد چگونه برخورد شود نظر كلي نظام مهم است ولي آن نكتهاي كه در خصوص اتمام حجت با نافرمانان گفتم خيلي مهم است. چون اتمام حجت موجب ميشود كه مردم به عنوان مخاطب تمامي جريانها در اين خصوص بيشتر مطلع شوند.
وي افزود: بايد مردم متوجه شوند كه چه ظلمي در حق آنها روا شده است و البته اين مساله "زمانبر " است. البته بايد جرم اين افراد پيگيري شود و ترديدي در اين خصوص وجود ندارد منتهي بايد توجه داشت كه نوع اين جرم كه يك نافرماني بود با جرمهاي ديگر فرق ميكند.
۲۳ آبان

دستگيري خانه به خانه فعالان دانشجويي/ سلمان سيما هم بازداشت شد

كميته گزارشگران حقوق بشر- سلمان سيما، فعال دانشجويي دانشگاه آزاد، صبح امروز در منزلش بازداشت شد. ماموران امنيتي صبح امروز پس از خروج وي از منزل او را بازداشت كرده و سپس با ورود به خانه، مقداري از لوازم شخصي از جمله كامپيوتر او را با خود بردند.

سلمان سيما عضو سازمان دانش آموختگان ايران، دانشجوي دانشگاه تهران مركز است. كه در جريان اعتراضهاي دانشجويي در اين دانشگاه بارها از سوي نهادهاي امنيتي احضار شد. ماموران در شامگاه 12 آبانماه نيز به خانه اين فعال دانشجويي مراجععه كرده بودند كه به دليل عدم حضور وي در منزل موفق به بازداشتش نشدند.

دور جديد از بازداشت فعالان سياسي و دانشجويي از روز 12 آبانماه آغاز كه طي آن شماري از اعضاي سازمان ادوار تحكيم به بازداشت وزارت اطلاعات در آمدند.

به گفته خانواده سلمان سيما، در حكم بازداشت وي، محل انتقالش، بند 209 زندان اوين عنوان شده بود. ماموران همچنين به خانواده او گفتهاند، جهت پيگيري وضعيت فرزندشان به شعبه 4 بازپرسي امنيت دادگاه انقلاب به رياست بازپرس اميرخاني مراجعه كنند.

سلمان سيما در در تيرماه 87 نيز از سوي وزارت اطلاعات بازداشت شده و بيش از 40 روز در بند 209 به سر برده بود.

23 آبان 1388

مصاحبه آرش حجازی با روزنامه تایمز : آرش حجازی، پزشک ایرانی که سعی کرد ندا را نجات بدهد، از زخم هایی می گوید که هرگز بهبود نمی یابند

مارتین فلچر، تایمز، ۱۳ نوامبر ( منبع سایت آرش حجازی arashhejazi.com)  : همان موقع که آرش حجازی در قهوه خانه ای در آکسفورد نشسته بود، بسیجی های شبه نظامی ایرانی در برابر سفارت بریتانیا در تهران خواستار استرداد او بودند.
روز قبل هم رژیم ایران نامه ای در اعتراض به اهدای بورسیه ای به نام ندا آقاسلطان به یکی از کالج های آکسفورد فرستاده بود. ندا آقاسلطان دانشجویی بود که در تظاهرات بزرگی در اعتراض به تقلب در انتخابات در ایران در ماه ژوئن کشته شد. در این نامه اشاره شده بود که آرش حجازی مسئول قتل نداست.
با این حرکات صبر دکتر حجازی که سعی کرده بود جان خانم آقاسلطان را نجات بدهد، لبریز شد و به این نتیجه رسید که وقت حرف زدن است. بعد از اینکه خانم ندا آقاسلطان به قتل رسید، حجازی به دنیا گفت که ندا چگونه در پاسخ اعتراض صلح جویانه اش به انتخاب دوباره و مشکوک پرزیدنت احمدی نژاد، به ضرب گلوله ی یکی از هواداران دولت به قتل رسید. وقت آن بود که حجازی اعلام کند که این رژیم، چگونه از آن زمان سعی کرده او را بدنام، مجازات و ساکت کند.
دکتر حجازی اکنون در بریتانیا و در تبعید زندگی می کند، بدون شغل و نگران، در حالی که در تهران رژیم سعی می کند او را بدنام و برای دوستانش، خانواده اش و همکارانش مزاحمت ایجاد کند.
حجازی به تایمز گفت: “من حقیقت را گفتم. فقط کاری را کردم که باید می کردم، اما عواقب وخیمی داشت.”
به طور خلاصه، یک بازی سرنوشت  — اینکه او در لحظه ای که خانم آقاسلطان تیر خورد کنارش ایستاده بود — زندگی او را زیر و رو و او را به “قربانی دیگری از استبداد” مبدل کرده است.
همزمان با انتخابات ریاست جمهوری ۱۲ ژوئن، دکتر حجازی ۳۸ ساله در حال گذراندن یک دوره ی کارشناسی ارشد یک ساله در رشته ی نشر در دانشگاه آکسفورد بروکس بود و روز بعد در یک سفر کاری به تهران رفت. روز ۲۰ ژوئن در یک تظاهرات خیابانی گرفتار شده بود که صدای گلوله ای را شنید. به اطرافش نگاه کرد و فوران خون را از سینه ی زنی که کنارش ایستاده بود، دید.
زن از پا افتاد. دکتر حجازی که قبل از روی آوردن به نشر پزشک بود، بیهوده سعی کرد جان او را نجات بدهد. در عرض چند ساعت، فیلم ویدئویی آن صحنه دنیا را زیر پا گذاشت و خانم آقاسلطان را به نماد وحشی گری رژیم و مبارزه ی ایرانیان برای آزادی مبدل کرد.
این تصاویر چنان قدرتمند بود که دکتر حجازی، هنگامی که به این نتیجه رسید که رژیم سعی دارد حقیقت را خفه کند، نزد همسر و پسر کوچکش در بریتانیا برگشت. چند روز بعد، در مصاحبه ای با تایمز و بی بی سی اعلام کرد که خانم آقاسلطان چگونه به دست یک بسیجی موتورسوار که بی درنگ به دست تظاهرکنندگان دیگر دستگیر شد، به قتل رسید.
مشکلات دکتر حجازی تقریباً بلافاصله شروع شد. پدرش، یک استاد دانشگاه، ساعت ها مورد بازپرسی قرار گرفت و به او گفتند به پسرش بگوید ساکت شود. مقامات ارشد رژیم اعلام کردند که خانم آقاسلطان در اثر توطئه ی سرویس های اطلاعاتی خارجی به قتل رسیده و دکتر حجازی به توطئه ای بین المللی برای بی اعتبار کردن جمهوری اسلامی تعلق دارد. او را در رسانه های تحت اختیار دولت تقبیح کردند. رئیس نیروی انتظامی ایران اعلام کرد که او تحت تعقیب است.
هرچند دکتر حجازی هزاران ایمیل دریافت کرده که شهامت او را در لب به سخن گشودن ستوده اند، حامیان رژیم او را تهدید به مرگ و نیز قاتل، جاسوس و قواد خانم ندا آقاسلطان خطاب کرده اند. پلیس آکسفورد یک سیستم مراقبت در خانه ی کوچک دوخوابه اجاره ای او در حاشیه آکسفورد نصب کرد، اما او هنوز احساس امنیت نمی کند و در گشودن در احتیاط می کند و از ما خواست که نام همسرش را منتشر نکنیم.
گفت: “نگران امنیتم هستم.”
در تهران رژیم دارد از انتشارات کاروان انتقام می گیرد، مؤسسه انتشاراتی که دکتر حجازی تأسیس کرد و ۲۲ کارمند دارد. رژیم از قوانین سانسور برای ممنوع کردن کتاب های این انتشارات استفاده کرده و به بانک ها اجازه نمی دهد به این موسسه وام بدهند، حتی بعد از اینکه دکتر حجازی از سمت ریاست تحریریه این انتشارات استعفا داده است.
می گوید: “دارند سعی می کنند این انتشارات را تعطیل کنند.”
اعتقاد دارد دلیل اینکه رژیم او را تحت تحقیب قرار داده، فقط این نیست که او به شدت رژیم را سرافکنده کرده است، “بیشتر این فشار به خاطر این است که دیگران را از حرف زدن بترسانند.”
تحصیل دکتر حجازی در سپتامبر به پایان رسید، اما روشن است که بازگشت به ایران اکنون ممکن نیست. گفت: “در فرودگاه دستگیر می شوم.” او را هم به صدها زندانی سیاسی دیگری ملحق می کنند که در پنج ماه گذشته کتک خورده اند، مورد تجاوز قرار گرفته اند و شکنجه شده اند.
“می شود گفت که تبعیدی هستم.”
او به دنبال یافتن کار در صنعت نشر بریتانیا بوده است، حتی کارهای پیش پا افتاده، اما نتیجه ای نداشته است. همسرش شغلش را به عنوان مدیر مالی یک شرکت بزرگ ایرانی از دست داده و هم اکنون با پولی که از دوستانشان قرض گرفته اند زندگی می کنند.
“نمی توانم خانواده ام را ببینم. شغل و زندگی حرفه ای ام را از دست داده ام. نمی دانم چگونه امرار معاش کنم.”
این حرف را در حالی زد که می خندید به این اتهام رژیم ایران که او را مأمور سرویس های اطلاعاتی خارجی می دانست. می گفت اگر این اتهام حقیقت داشت، الان وضع زندگی اش این نبود.
در حالی که رژیم ایران دکتر حجازی  و خانواده اش را زجر می دهد، هیچ کاری برای مجازات آن بسیجی که خانم ندا آقاسلطان را به قتل رساند نکرده است، با اینکه او بی درنگ از سوی تظاهرکنندگان شناسایی شد.
دکتر حجازی از کاری که کرده پشیمان نیست و اصرار دارد که اگر لازم باشد دوباره همین کار را می کند. اعتقاد دارد که به روشن شدن سرشت پلید این دولت کمک کرده است.
می گوید: “رژیم های توتالیتر همیشه سعی می کنند خشونت و رعبی را که خلق کرده اند بپوشانند، اما همیشه اسنادی رو می شود که به دنیا واقعیت ماجرا را نشان می دهد.”
به خودش افتخار می کند که به این چالش پاسخ مثبت داده است: “در زندگی هرکس لحظات تعیین کننده ای پیش می آید که هویت آدم را رو می کند و باورها و ارزش های او را می آزماید. فکر می کنم این امتحان را گذراندم.”
اما چهره ی آن زن جوان هنگامی که همزمان با تحلیل رفتن جانش بر کف خیابان سعی می کرد بپرسد “چرا؟” دکتر حجازی را تا پایان عمرش تسخیر خواهد کرد.
هنوز هم از یادآوری آن خاطره رنج می برد. می گوید: “در مقام پزشک بارها مرگ را دیده ام. اما معصومیت ندا، مرگ ظالمانه اش و نگاهش قبل از مرگ، هرگز نمی گذارد زخم من بهبود یابد.”