وعده ما: 16 آذر ساعت 16

دانشجویان دانشگاه گیلان تصمیم گرفتند که ساعت 10 مقابل ساختمان مرکزی دانشگاه تجمع کنند و همانطور که میدانیم دانشجویان دانشگاه های دیگر و مردم سبز اندیش اجازه ورود به دانشگاه رو به هیچ وجه ندارند برای همین عده ای از دوستان دانشجوی سایر دانشگاه ها و دانشکده ها تصمیم گرفتند که 16 آذر ساعت 16 مقابل دانشگاه علوم پایه واقع در منظریه تجمع کنند و اعتراض خودشون رو نشون بدند.

۱۳۸۸ شهریور ۳۱, سه‌شنبه

سیدمحمد خاتمی :اصرار بر دروغ میزان صداقت مدعیان پیروی از رهبری را نشان می دهد


شبکه جنبش راه سبز (جرس): پس از انتشار مطالبی درباره دیدار سید محمد خاتمی و جورج سوروس توسط رسانه های دولتی دفتر سید محمد خاتمی با انتشار اطلاعیه‌ای ادعاهای مطرح شده را تکذیب کرد.






متن این اطلاعیه به شرح زیر است:

به نام خدا

با تأسف فراوان هر روز شاهد ادعاهای بی‌اساس نسبت به شخصیت‌های انقلاب و کشور و افراد و شهروندان و ایراد تهمت‌های ناروا به آنان هستیم. این امر اگرچه تازگی ندارد ولی اصرار بعضی محافل و رسانه‌ها بر این اقدام زشت، بعد از بیانات روشن رهبری معظم در خطبه نماز عید فطر درخور تأمل است و نشان دهنده میزان صداقت دروغ پردازان در ادعای پیروی از رهبری است.





آنچه به نقل از فردی به نام جرج سوروس در پاره‌ای مطبوعات و رسانه‌ها آمده یا تیتر سازی شده است اساساً فاقد صحت است.





سید محمد خاتمی نه این شخص را می‌شناسد و نه طبعاً در داووس یا جای دیگری با ایشان دیدار و گفت‌و‌گوی شخصی یا مشخصی داشته است. البته در مجامع فراوان بین المللی که ایشان شرکت یا سخنرانی کرده‌اند شنوندگان فراوان داشته است و مطالب بیان شده توسط ایشان کاملاً روشن است و مسؤولان عالی‌رتبه نیز مرتباً چه به صورت مکتوب و چه شفاهاً در جریان قرار گرفته‌اند.





همچنین متن سخنان و مصاحبه‌ها و مطالب ایشان نیز در رسانه‌های جهانی و ایرانی به موقع منعکس شده است.





گرچه این دروغ پردازی‌ها و تهمت زنی‌ها در وجدان بیدار مردم شریفی که اسلام و ایران و آزادی و پیشرفت و حرمت انسان را می‌خواهند، بی اثر بلکه دارای اثر معکوس است، ولی از بداخلاقی در جامعه و نظامی که باید مهمترین شاخصه آن راستی و اخلاق باشد به خدا پناه می بریم!!





سی و یک شهریورماه 1388

دفتر حجت الاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی





گفتنی است که چندی پیش خبر دیدار سید محمد خاتمی رییس دولت اصلاحات و جروج سورس توسط روزنامه کیهان منتشر شده بود که با تکذیب ایشان مواجه شد، اما در اقدامی دیگر در دو روز گذشته خبرگزاری دولتی ایرنا با انتشار یک گفت و گوی خیالی با جورج سورس از جانب وی مدعی شد که او با خاتمی دیدار داشته است .






نامه سرگشاده احمد توكلي به موسوي و خاتمي

احمد توكلي در نامه سرگشاده اي خطاب به موسوي و خاتمي اعلام كرد: گويا مي‌خواهيد حاكميت را به برخورد با خود بكشانيد. ترديدي نيست كه معارضه چيزي جز خيانت به امام، انقلاب، اسلام، مردم و ايران نيست. تصميم به بازگشت بگيريد.








به گزارش خبرگزاري فارس، در نامه رييس مركز پژوهش‌هاي مجلس خطاب به موسوي و خاتمي آمده است:

در دو سه ماه گذشته، حوادثي گزنده و تلخ بر كشور، انقلاب و مردم رفت كه حرف‌هاي شنيدني و لابد گفتني بسياري پيرامون آنها وجود دارد كه بحث از آنها در حوصله اين مقال نيست. قصد نامه نوشتن به شما را نداشتم؛ چرا كه از مكاتبه با جناب آقاي كروبي اثر چنداني حاصل نشده است. ولي در روز قدس حوادثي رخ داد و به نام طرفداري از شما شعارهايي داده شد كه خود را ناچار از اين كار ديدم تا وجدان‌تان را در معرض سوالاتي قرار دهم كه نه به من، بلكه به مردم توضيح دهيد. شما كه همواره به‌درستي گفته‌ايد پرسشگري از صاحبان و طالبان قدرت امرمقدسي است، طبعا نبايد رنجشي پيدا كنيد؛ بلكه «فان الذكري تنفع المومنين» اما نكات قابل عرض:

1 - در روز قدس كساني‌كه به حمايت شما اجتماع و راهپيمايي داشتند، و كم هم نبودند، شعار مي‌دادند:

* استقلال، آزادي ، جمهوري ايراني

* نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران

* مرگ بر...

* ما اهل كوفه نيستيم، پشت يزيد بايستيم

اين شعارها حاكي از استراتژي به ظاهر تازه‌اي است كه در سال‌هاي اول انقلاب هم به ميدان آمد و با مقاومت امام راحل و مردم ميدان را خالي كرد. اين استراتژي به وضوح با سه محور اعتقادي و استراتژيك امام در تضاد است. آن بزرگوار حتي در وصيت‌نامه‌شان نيز بر اين محورها تاكيد دارند. آيا امام نفرمود جمهوري اسلامي نه يك كلمه كم، نه يك كلمه زياد؟ و اين را اساس سياست داخلي نمي شمرد؟ آيا امام نفرمود روز قدس روز اسلام است و حمايت از فلسطين را يكي از اركان سياست خارجي قرار نداد؟ آيا امام مكررا نفرمود پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا به مملكت شما آسيبي نرسد؟ آيا پردازنده نظريه ولايت فقيه و پايه‌گذار آن نبود؟

پاسخ اين پرسش‌ها آنقدر روشن است كه كسي را ياراي انكار نيست. حالا شما بايد جواب دهيد كه وقتي با ادعاي احياي ارزش‌هاي فراموش‌شده خط امام، معترضان را علمداري مي‌فرماييد، آيا از اين شعارها و سردهندگانشان برائت مي‌جوييد يا با ادامه سكوتتان آنها را تاييد مي‌كنيد؟ در اين صورت جواب امام را چه مي‌دهيد؟

2 - تا اين‌جا، حوادث نشان داد كه جريان موسوم به سبز لااقل چهار ويژگي زير را دارد:

* با مباني انقلاب اسلامي ناسازگار است.

* از پشتيباني بيگانگان مخالف اسلام، استقلال ايران و مسلمانان جهان برخوردار است.

* رفتار و ظاهر كثيري از افراد آن حاكي از عدم تقيد به شرع و ارزش‌هاي انقلابي است.

* قصد معارضه با نظام قانوني و مردمي حاكم را دارد و به اعتراض در شكل قانوني راضي نمي‌شود. آيا اگر امام زنده بود چنين جرياني را خيانت‌بار نمي‌خواند؟ 3 - در ميان معترضان، طرفداران نظام و دينداران ناراضي از اوضاع كم نيستند. بعضي از اعتراضات اينان و حتي معارضان بي‌اعتقاد به دين و نظام نيز درست است و بايد زمينه‌هاي اعتراض‌برانگيز را رفع كرد؛ ولي آيا شما فكر مي‌كنيد اكثريت معترضاني كه راه معارضه را برگزيده‌اند و شعار جانم فداي ايران سرداده‌اند، وقتي خطري متوجه ايران شود روي حرفشان مي‌ايستند؟ جان كه هيچ، يك گام هم اكثرشان براي استقلال و آزادي ايران عزيز برنخواهند داشت. مي‌نشينند و منتظر مي‌مانند تا همان اكثريت مستضعفي كه به پيروي از امام و مراجع و روحانيت انقلابي، ايران را حفظ كردند باز هم جانفشاني كنند و بعد هم غرولند و ملامت تحمل كنند. شما پشتيباني چه كساني را به‌دست آورده‌ايد و حمايت چه اقشاري را از دست داده‌ايد؟ موكدا مي‌گويم كه اين نگاه به‌هيچ‌وجه نافي حقوقي كه بر عهده حكومت حتي در قبال معارضان قرار دارد نيست و نبايد باشد، چه رسد به مخالفان و معترضان. حق هر كس محترم است و بايد ادا شود. 4 - جناب آقاي موسوي! يادتان هست كه يك بار امام در پاسخ اعتراض برخي روحانيان صاحب‌نام نسبت به دولت جنابعالي، خطاب به آنان فرمود نه شما از امير مومنان برتريد و نه نخست‌وزير از خلفا بدتر؛ همان‌طور كه علي عليه‌السلام با خلفا در برابر خطر خارجي همكاري كرد، شما هم با دولت مدارا كنيد (نقل به مضمون). در حالي كه به شهادت صحيفه نور امام همانند آن معترضان، با سياست‌هاي اقتصادي دولت‌سالارانه جنابعالي مخالف بود ولي به‌خاطر وجود خطر دشمن خارجي از شما به شدت حمايت مي‌كرد و مخالفانتان را به همكاري فرا‌مي‌خواند. حالا چه شده است كه آن استدلال امام را فراموش كرده‌ايد؟ خطر بيگانه كم شده يا معارضه مجاز گشته است؟ حتي اگر حق كاملا با شما مي‌بود- كه حتما چنين نيست- باز اجازه معارضه نداشتيد. 5 - برادران محترم! شما در ايام مسووليت‌تان موضوع فلسطين را به‌‌درستي، موضوع همه ما مي‌دانستيد حالا چرا در برابر شعار انحرافي نه غزه نه لبنان سكوت كرده‌ايد؟ نظرتان عوض شده يا صهيونيست‌ها تغيير ماهيت داده‌اند؟ آيا قدرت آن‌قدر شيرين است كه براي رسيدن به آن بايد پا روي اعتقادات امام گذاشت؟ شما كه مي‌گوييد خط امامي هستيد. 6 - جناب آقاي خاتمي! شما يا اطرافيان‌تان، زماني نفرينِ «مرگ بر آمريكا» را كه شعار برحق ملت ستمديده ايران بوده است، خشونت‌بار خوانديد. حالا نظرتان در باره شعارِ «مرگ بر ...» چيست؟ آيا امام بر اصالت امر ولايت فقيه در اسلام تاكيد نمي‌كرد و نفرمود: «پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا به مملكت شما آسيبي نرسد»؟ فكر نمي‌كنيد كه شما هرچه داريد از حكومت ولايت فقيه است؟ فكر مي‌كنيد اگر كساني كه امروز شعار جمهوري ايراني مي‌دهند، سركار بيايند، شما را خلع لباس و منزوي نخواهند كرد؟ البته اگر زنده‌تان بگذارند.

7 - روش شما در اين ايام چنان است كه گويا مي‌خواهيد حاكميت را به برخورد با خود بكشانيد. داريد سلاح كساني را تيز مي‌كنيد كه اعتقاد چنداني به مدارا با مردم و مردم‌سالاري ديني و لوازمش ندارند. ترديدي نيست كه معارضه به ظاهر جديد، با شعارها و استراتژي‌هاي شمرده شده، چيزي جز خيانت به امام، انقلاب، اسلام، مردم و ايران نيست. اگرچه خيانت فاعلي بر همه افراد اين جريان صدق نمي‌كند، ولي قطعا خيانت فعلي هست. فكر مي‌كنيد حكومت تا كجا مدارا خواهد كرد؟ اگر تصور شود اجازه داده مي‌شود نظامي كه با خون‌دادن‌ها و خون دل خوردن‌هاي بسيار برپا شده و تنها حكومت ديني جهان، ولو پر عيب و نقص، است، به اين راحتي عوض مي‌شود؛ يا تصور كنيد همه آناني كه امروز زير علم شما سينه مي‌زنند، به شما وفادار خواهند ماند، هر دو تصور اشتباه است. سه نتيجه ناگوار ديگر نيز بر اوضاع فعلي مترتب است:

8 - دولت فعلي برخاسته از راي مردم و قانوني است. ولي در كنار خدماتش، خودرايي‌ها، ندانم‌كاري‌ها و جهت‌گيري‌هاي نادرستي نيز دارد كه رفتار و روش شما، كار برخورد با اين كژي‌ها را (كه در دولت‌هاي پيشين هم بي‌سابقه نيست) دشوار مي‌كند و ميدان نقادي حاكميت تنگ مي‌گردد.

9 - علاوه‌بر اين، طبيعي است كه وقتي حضور جريان حامي شما، با اغتشاش و خسارت‌هاي اجتماعي همراه مي‌گردد، حضور نيروهاي انتظامي و اطلاعاتي به ضرورت بيشتر مي‌شود، از اين حيث نيز آزادي‌ها محدود مي‌گردد. در اين محدوديتي كه براي نقادي و آزادي‌خواهي به‌وجود مي‌آيد، شما چقدر مسووليت داريد؟ 10 - نكات فوق، به اضافه فضاي نامطمئن سياسي ناشي از معارضه جريان به اصطلاح سبز با نظام، نااطميناني را به دنبال دارد، نتيجه‌اش كاهش سرمايه‌گذاري است كه توليد و اشتغال را كاهش و قيمت‌ها را افزايش مي‌دهد. يعني فشار بر مردم بيشتر مي‌شود. در واقع بازنده اصلي مردم‌اند. آيا مي‌ارزد؟ توکلی در پایان می افزاید: مقصود من اين نيست كه همه تقصيرها، صددرصد بر عهده شما است و ما و ديگران بي‌قصور و تقصيريم؛ اما آن‌كه بايد اول تصميم به بازگشت بگيرد، شماييد نه مخالفان شما.




کینه را نگاه ندارید


ماجرائی که بر خانواده جواد امام گذشته، ماجرای عاطفه دخترشان، مصاحبه های خانم امام که هر کدام آتش به جان آدم می زد، و اینک این توضیح خانم امام که دیگر منتهای درد است و تنها کسانی ممکن است ژرفای آن را درک کنند که جوانی در خانه داشته باشند و بدین نقطه رسیده باشند که در بازی های سیاسی چند ماه اخیر هزاران نفر بدان گرفتارند.



به باورم جز آن که آقای سعید مرتضوی در این نظام همان جا نشست که تیمسار حسین آزموده نشسته بود در نظام گذشته ،این بوسه مرگ آور و مسمومی که از سر بی خردی و جوانی بر دست های این نظام زد تا خودخواهی و جاه طلبی خود را ارضا کرده باشد بیش از این ها هزینه سازست که می بینیم. فقط آه خانم امام و ده ها تن از فرزندان مسلمانان انقلابی نیست، یک گوشه نگاه کنید به نوشته های خانم محتشمی، یک کلام نگاه کنید به نامه هائی که این اواخر هر روزه شده بود و اعتمادملی در صفحه آخرش چاپ می کرد از زبان بچه ها برای پدران زندانیانشان. یک لحظه خود را جای دختران ابطحی بگذارید وقتی در اتاق زندان نگاه می کنند به پدر که لاغر شده است و چشمانش دو دو می زند و وقت دیدن آن ها می کوشد با هزل و شوخی ادای همیشه خودش را در آورد همان کاری که بچه ها می کنند. و نقشی که همه در حضور نماینده سعید مرتضوی بازی می کنند. [نگاه کنید به عکس بالای همین پست].



اگر کل حکایت عاطفه امام چنان باشد که الان اعلام شده است یعنی وی از سر استیصال به ساختن سناریو و طعمه کردن خود پرداخته باشد تا مگر به خیال خود پدر را از چنگال نگهبانان جهنم نجات دهد، تازه ابعاد این تراژدی بزرگ تر چنان می شود که حق داشته است اهنگران که صدایش بگیرد و این تضادی ندارد با آن که نوشته اند آهنگران گفته من فدائی ولی فقیه هستم. مگر تصور می کنید همین ها که سه ماه است اسیر مرتضوی بوده اند جز اینند.

این عجبی ندارد که ایران لمپن دارد، همه جوامع بشری دارند، این عجب نیست که لمپن ها در میان جناح راستی ها و هواداران احمدی نژاد بیشترند، در همه نظام های پوپولیستی – خوب به نمونه های تاریخی نگاه کنید – چنین است و لمپن ها کنار آبجو فروشی محبوب هیتلر حمع می شوند و برای قدرت سینه به تنور می چسبانند. اما این عجب است که در جمهوری اسلامی که نسل اول رهبرانش همه کتاب خوان و کتاب نویس بودند، سخنوری می دانستند، شعر می خواندند و شعر می گفتند، روحانیونی که از سر عادت هم شده تکیه گاهشان مولانا ست، از سر بی تجربگی هم شده شعار انقلابی شان [بگو خواست قلبی شان] این بود که قصد داریم شهر بی زندان داشته باشیم و زندان ها را مدرسه کنیم، بعد از همه آن چه یاران اسدلله لاجوردی کردند در دهه شصت، حالا بعد سی سال تازه کارش به این جا رسیده باشد که مهارش و کلید نهانگاه هایش دست لومپن هائی باشد که من در زندانی یکی شان را دیدم که در مقام فرمانده مهمی در سپاه هم دستگیر شده بود و زندانی بود.

جواد امام که در جنگ بود چه گمان داشت کار حکومتی که می خواست و برای ساختنش حاضر به دادن جان بود، اگر ادعای اخیر درست باشد، دخترش ناگزیر شده خودربائی کند. مگر همه آن ها که قصه زهرا بنی یعقوب را شنیدند باور کردند که فاجعه او به دست بسیجی ها و در دفتر آن ها رخ داده باشد.

یک لحظه بیائید و این قصه را باور کنیم و به چند سئوال دردناک جواب بدهیم. قبول کنیم عاطفه خودربائی کرد. حالا باید پرسید این چه دستگاهی است، چقدر پریشان است، چقدر بی سامان است که مادر عاطفه زار می زد و از رسانه های بین المللی صدایش در گوش جهان می پیچید که دخترش را می خواست و زنده و سالم، و دستگاه فلج شده بود و نمی توانست اعلامیه ای بدهد و بگوید عاطقه را ما نگرفته ایم. چرا نگفتند دست ما نیست. در بهترین حالت یعنی اعتماد نداشتند که او در دست گروهی دیگر از خودشان نیست. این یعنی منتهای پریشانی و بی سامانی، یعنی باید برای آن ها که گرفتارند نگران بود. آن سکوت اگر معنایش این نباشد که سیستم به هم ریخته، باید پذیرفت که معنای دیگرش این است که خبر اخیر ساختگی است و از سر مصلحت اندیشی و از آن رو بیان می شود که خانواده دست آقایان گروگان دارند.



وقتی خبر اخیر را شنیدم با خود گفتم نکند عاطفه نقشه کشیده بود به نزدیک پدر برود. چنان که فرزندان سعید حجاریان اگر جلویشان را نگیرند حاضرند بروند اوین و نیمه جان پدرشان را پرستاری کنند. چنان که فرزندان میردامادی و نوه های آیت الله طالقانی و موسوی تبریزی و ده ها روحانی قم چنین کرده اند. اگر راست باشد خبری که روزنامه جوان با سه چهار علامت تعجب چاپ کرده و ماجرای عاطفه امام نه آن باشد که قبلا گفته شد و "خودربائی" باشد، به گمانم خود حدیثی است که جا دارد عاملانش از درد به خود بپچند چه رسد به آن گزارشگر روزنامه جوان که نوشته بود مادر عاطفه گفته است فرزندش [...] بوده است. و این نقطه اوجی از رذالت و پستی است که درست از همان لمپن ها بر می آید که در کهریزک می گویند شبیه به شهری ساخته بودند که در رمان کوری سارا ماگو هست و در جریان توفان کارترینا گفتند لات ها درست کرده بودند در یک ورزشگاه.



گاه می ماند آدمی که چطور باید از این نسل خواست که کینه را در دل جاودانه نکنند. چطور

باید متوقع بود که ببخشند. کاری که باید کرد. کاری که جز آن چاره مان نیست
نوشته اي از مسعود بهنود

هواپیمای نظامی در رژه هوائی امروز سقوط کرد


تلویزیون جمهوری اسلامی در بخش خبری بعد از ظهر تائید کرد که امروز - سه شنبه 31 شهریور- یک هواپیمای نظامی در حال مانور در رژه هوائی که به مناسبت «هفته دفاع مقدس » در تهران برگزار می شود سقوط کرده است .چند لحظه پیش خبرگزاری ایرنا نیز این خبر را منتشر کرده بود که به دلایل نامعلوم این خبر را از خروجی خود حذف کرد .








بر اساس خبری که ایرنا منتشر کرده بود این هواپیمای نظامی در حال نمایش هوائی به علت نامعلوم در دهکده «علی آباد» در نزدیکی شهر کرج سقوط کرده است ولی از نوع هواپیما و تعداد قربانیان احتمالی ذکری در خبر نشده بود .



یگانهای هوائی سپاه پاسداران بخش عمده این نمایش هوائی را عهده دار بودند و اکثر هواپیماهای حاضر بعد از انقلاب از روسیه خریداری شده است .


افشای سند تازه‌ای در مورد دستور مقامات نظامی و قضایی برای برخورد با معترضان


افشای سند تازه‏ای در مورد دستور مستقیم مسئولان بلند مرتبه انتظامی و قضایی برای برخوردهای خشن و بی‌رحمانه با بازداش

شدگان کهریزک بعد تازه‏ای به این ماجراها داده است







این سند که متن اسكن شده صفحات 66 و 67 بولتن محرمانه داخلی مختص اعضاء «حزب موتلفه اسلامی» است به گزارش هیات ویژه دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی در مورد بازداشت‏های کهریزک اشاره کرده و آشکارا فاش کرده که «رییس بازداشتگاه کهریزک به دستور مستقیم یک مقام ارشد انتظامی اقدام به برخوردهای خشن و غلط» با بازداشت شدگان می‏کرده است. این گزارش همچنین از نقش داشتن یک « مقام ارشد قضایی» نام برده و نوشته که «دادیاری» که با رییس بازداشتگاه همکاری داشته اذعان کرده که به دستور همین مقام ارشد قضایی با بازداشت شدگان برخورد می‏کرده است.



این در حالی است که مسئولان حکومتی پیشتر چنین ارتباطی را پی در پی انکار کرده بودند و تلاش کرده بودند تا جنایاتی نظیر «تجاوز جنسی، شکنجه‏های روحی و جسمی، عدم تغذیه مناسب و رفتارهای غیر انسانی با بازداشت شدگان » را که به آنها در این بولتن داخلی هم به روشنی اشاره شده است، به اقدامات خودسرانه مسئولان دون پایه تر و افسران نگهبان بازداشتگاه کهریزک نسبت دهند و احتمالا با تنبیه و دادگاهی کردن آنها ختم ماجرا را اعلام کنند.



ظاهرا ابعاد جنایات کهریزک به حدی بوده که نویسندگان آن حتی در یک بولتن داخلی و محرمانه هم جرات نکرده‏اند تا در مورد جزییات آن توضیحی دهند و فقط نوشته‏اند «در این گزارش (هیات ویژه دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی) موارد مختلفی ذکر شده مه به دلایل اخلاقی و امنیتی از ذکر آنها خودداری می‏کنیم!!!»



موج سبز آزادی پیشتر از این هم در گزارش‏هایی به ابعاد فجایع گوانتاموی کهریزک پرداخته و آنها را افشا کرده بود. از نمونه این جنایات این بود که از برخی از بازداشت‏شدگان زن خواسته شده بود که عریان وارد بشکه آبی شود و سپس به او شوک الکتریکی وارد کرده بودند.



همچنین خبرنگار موج سبز آزادی از قول یکی دیگر از بازداشت شدگان نوشته بود که «چگونه یکی افراد بازداشتی شدیدا کتک خورده را به داخل سلول‏های کهریزک می‏برده‏اند و سراغی از آنها نمی‏گرفته‏اند بطوری که یک نفر از این بازداشتی‏ها چهار روز بوده که مرده بوده ولی هم سلولی معتادش برای آنکه جیره ناچیز روزانه او را بگیرد، مسئولان زندان را از مرگ این جوان مطلع نکرده و سرانجام بوی تعفن او بوده که ماجرا را برملا می‏کند!» البته همه این ماجراها در اوایل مرداد ماه و تا آنجا که می‌شد توسط مسئولان قضایی و انتظامی رد و تکذیب شد. سرتیپ پاسدار اسماعیل احمدی مقدم هفته دوم مرداد ماه اعلام کرد: «طرح چنین شایعاتی ساخته و پرداخته رسانه های جدید است و تمامی متهمان (18 تیر که بسیاریشان به کهریزک برده شده بودند) این جریانات به زندان اوین فرستاده شده اند.»



همین فرد چند روز بعد گفت که «قرار بوده دانشجویان را در کهریزک نگاه ندارند و برخی از بازداشتی‏ها خودشان اذعان به دانشجو بودنشان نکرده‏اند!» و لابد طبق فرمایشات سرتیپ احمدی مقدم تقصیر دانشجویان بازداشتی بوده که به علت دروغگویی خود سر از کهریزک در آورده‏اند! احمدی مقدم همچنین تلاش کرد تا تقصیر ماجرا را بر گردن رییس بازداشتگاه بیندازد و گفت که «درست است که این بازداشت ها به دستور دادیار صورت گرفته اما مسئول بازداشتگاه می توانست با اعلام تکمیل بودن ظرفیت از پذیرش بازداشتی های جدید خودداری کرده و در نهایت نسبت به این امر اطلاع رسانی می کرد!»



جالب اینجاست که این افشاگری‏ها باعث شد که برخی از مسئولین هم نظیر علیرضا آوایی رئیس کل دادگستری استان تهران و حمید درخشان‌نیا قائم مقام او اعلام کنند: «بازداشتگاه زیرنظر سازمان زندان‌ها نبوده و از دو سال پیش پیشنهاد تعطیلی بازداشتگاه كهریزك را داده اند.»



این مساله نشان داد که اوضاع وخیم این بازداشتگاه از دو سال پیش محل اختلاف نظر مسئولان قضایی و انتظامی بوده و با جان باختن تعدادی از دانشجویان و بازداشت‏شدگان مانند محسن روح الامینی، که به راحتی نمی‏شد آنها را «اراذل و اوباش» خطاب کرد، برخی سریع دست به کار شده‏اند تا از خود را از دخالت در فجایع کهریزک مبرا کنند.



اما در این میان مافیای موجود در قوه قضاییه به سرکردگی سعید مرتضوی خود را از تک و نتا نینداخت و با انتشار اطلاعیه‏ای اظهارات حمید درخشان‌نیا را کذب خواند و تاکید کرد در گزارشی که تیم خودش تهیه کرده: «کهریزک حداقل امکانات لازم را دارا بوده! مثلا موکت داشته، برخی از متهمین اظهار تنبه نموده و اعلام می‌داشتند محیط بازداشتگاه در اصلاح و توبه آنان موثر بوده، کسی از نحوه رفتار مامورین شکایتی نداشته و حتی پزشکی هم در بازداشتگاه حضور داشته که در جهت رفع مشکلات بیماری زندانیان اقدام می‏کرده است!!»



با بالا گرفتن قضایا و در فاصله چند روز ناجا از اظهارات مرتضوی ناجا اطلاعیه‏ای داد و بخشی از این اتهامات را بر عهده گرفت ولی با وجود این تلاش کرد که آنها را طبق معمول «اقدامات خودسرانه چند مسئول درجه چندم» نشان بدهد. هرچند که در پایان همین بیانیه، مقصران اصلی این رخدادها را «اغتشتاشگران» و «تحریك‌كنندگان» نامید! احمدی‏مقدم هم مرگ چند نفر از بازداشتی‏ها در کهریزک تایید کرد وای آنرا ناشی از بیماری نامید!



حتی با گذشت یک ماه از همه این داستان‏ها و اوایل شهریورماه جاری سرتیپ پاسدار عزیزالله رجب زاده فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ عقب نشینی کرد و اصرار نمود که « در بازداشتگاه کهریزک هیچ متهمی کشته نشده است! و سلولهای نگهداری اراذل و اوباش در بازداشتگاه کهریزک از سلول های افراد دستگیر شده پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری جدا بوده است!»



معلوم نیست این بازی «انکار و افشا» تا چه زمانی بین مسئولان می‏تواند ادامه پیدا کند. به خصوص که حتی بولتن‏های داخلی آقایان هم از دست اعضای خودشان در امان نیست و اخبار داخلی‏شان هم به دنیای بیرون درز می‏کند!




افشاگري یکی از بازداشت شدگان روز قدس در رشت

خبرگزاری هرانا : یکی از بازداشت شدگان روز قدس در رشت، پرده از رفتارهای نامناسب و ضرب و شتم متهمان توسط نیروی انتظامی برداشت.
به گزارش تحول خواهی، هادی رسایی - فرزند جمشید رسایی، عضو مشترک شاخه گیلان حزب مشارکت وسازمان مجاهدین و مسوول سابق آزادراه رشت - قزوین - که در تظاهرات اعتراضی روز قدس دستگیر شده یود، اعلام کرد:در 24 ساعتی که در بازداشت نیروی انتظامی بودم به طور ممرتب مرا مورد ضرب و شتم قرار می دادند. وی گفت: در این مدت با زنجیر به سرم ضربه می زدند، فندک روشن زیر ریش من قرار می دادند و در هنگام بازجویی و بعداز پرسیدن هر سوالی، به سرم ضربه می زدند.علاوه بر این ها پس از بازداشت بدون این که سوالی از من بپرسند چندین دقیقه به طور مداوم مرا موردضرب و شتم قرار دادند به گونه ای که در حال حاضر از ناحیه پای راست به شدت دچار آسیب دیدگی شده ام.
وی افزود: مسوول بازجویی وقتی فهمید که پدر من عضو حزب مشارکت ئ سازمان مجاهدین است به من گفت که تو را بیشتر از بقیه می زنم چون پدرت عضو این دو سازمان ضد انقلاب است.به پدرت هم بگو که چه کسی و چرا تو را کتک زده است--
گفتنی است هادی رسایی اکنون با حضور در پزشکی قانونی از افرادی که وی را مورد ضرب و شتم قرار داده بودند شکایت کرده است.
لازم به تذکر است که وی برادرزاده حمید رسایی نماینده اصول گرای مجلس هشتم است
منبع خبر : خبرگزاری هرانا