وعده ما: 16 آذر ساعت 16

دانشجویان دانشگاه گیلان تصمیم گرفتند که ساعت 10 مقابل ساختمان مرکزی دانشگاه تجمع کنند و همانطور که میدانیم دانشجویان دانشگاه های دیگر و مردم سبز اندیش اجازه ورود به دانشگاه رو به هیچ وجه ندارند برای همین عده ای از دوستان دانشجوی سایر دانشگاه ها و دانشکده ها تصمیم گرفتند که 16 آذر ساعت 16 مقابل دانشگاه علوم پایه واقع در منظریه تجمع کنند و اعتراض خودشون رو نشون بدند.

۱۳۸۸ آذر ۸, یکشنبه

دیدار میرحسین و رهنورد با خانواده تاج زاده (+ تصویر)، نوروز

غروب روز عید قربان خانواده سید مصطفی تاج‌زاده میزبان میرحسین موسوی نخست وزیر محبوب امام و همسرش دكتر زهرا رهنورد بودند.

به گزارش نوروز، در این ملاقات میرحسین موسوی سابقه آشنایی خود با مصطفی تاج زاده را مربوط به سال‌های اول انقلاب دانست و گفت: ایشان در آن زمان رابط سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با حزب جمهوری اسلامی بود.
mirhossein-rahnavard-tajzadeh.jpg
وی با بیان‌این‌كه تاج زاده انسانی وارسته، پاك و متعهد است كه هرگز اهل معامله و زدوبند نبوده و نیست، از دربند بودن بهترین، بااخلاق‌ترین و منزه‌ترین یاران انقلاب ابراز تاسف كرد.
موسوی گفت: این عزیزان از این دوره عمر با بركت خود نیز نهایت بهره را خواهند برد، اما این‌گونه رفتارها لطمه‌ای جبران‌ناپذیر به نظام جمهوری اسلامی است كه برای استقرار آن زحمات فراوانی كشیده شده است. این رفتارها موجب نارضایی دوست‌داران امام و انقلاب است.
فخرالسادات محتشمی‌پور، همسر سیدمصطفی تاج‌زاده نیز در این دیدار از مهندس موسوی به عنوان نخست وزیر امام و كاندیدای محبوب مردم ایران یاد كرد و از حضور وی و همسرش تشكر كرد.
وی با تبریك عید قربان، به موسوی و همسرش ابراز امیدواری كرد كه در روز عید غدیر با آزادی تاج‌زاده، به‌همراه او توفیق میزبانی ایشان و همه علاقه‌مندان به راه امام و یاوران اصلاحات را داشته باشد.
محتشمی‌پور در بخش دیگری از سخنانش از برخوردها و بی‌اخلاقی‌های صورت گرفته از آغاز بازداشت‌ها تاكنون، خصوصا در ارتباط با زنان بازداشت شده اظهار تاسف عمیق كرد و گفت: دلسوزان نظام باید به ما بگویند كه چه كسی پاسخگوی حقی است كه از عزیزان ما و خانواده‌های زندانیان سیاسی ضایع شده است و رفتارهای غیرقانونی كه با جوانان و زنان دربند صرفا به خاطر منتقد و معترض بودن آنان می‌شود با كدام منطق قابل توجیه است.
محتشمی‌پور با اشاره به رفتارهای معترضانه بزرگانی چون آیت‌الله جوادی آملی و اظهارنظرهای مدبرانه و دلسوزانه بسیاری از اهل حوزه و دانشگاه ابراز امیدواری كرد كه این سخنان تاثیر لازم را در متنبه شدن خاطیان داشته باشد.
وی گفت: ما خانواده‌های زندانیان سیاسی اطلاع‌رسانی و افشاگری شیوه‌ها و رویه‌های زشت و غیراخلاقی اتخاذ شده علیه اصلاح‌طلبان منتقد را بر خود واجب می‌دانیم و به‌عنوان فرزندان انقلاب اجازه نمی‌دهیم این‌گونه اعمال به‌نام اسلام در كشور اسلامی‌مان انجام شود.
محتشمی‌پور آزادی شاپور كاظمی برادر دكتر رهنورد را تبریك گفت و همچنین از مهندس موسوی خواست كه علی‌رغم موانع و سخت‌گیری‌های موجود امكان دیدار و گفت‌وگوی خود با گروه‌های مختلف جامعه را فراهم كند.
در این دیدار همچنین دكتر رهنورد با ابراز تاسف از رفتارهای غیراخلاقی با زندانیان به‌ویژه زنان بازداشت شده، روحیه بالای خانواده‌های آنان را ستود.
وی همچنین با آرزوی آزادی فوری همه زندانیان سیاسی برای صبوری و استواری هر چه بیشتر خانواده تاج‌زاده و دیگر خانواده‌ها دعا كرد.

کمک مالی احمدی‌نژاد به يک طنزپرداز فرانسوی ضديهود، راديو بين‌المللی فرانسه

ناصر اعتمادی - طنزپرداز فرانسوی دييودونه مابالا مابالا که شهرتش را بيشتر مديون يهودی ستيزی اش است در يک کنفرانس مطبوعاتی در پاريس گفت که در جريان سفر اخيرش به تهران با محمود احمدی نژاد رئيس جمهوری ايران ملاقات کرده و از دولت اين کشور بودجۀ هنگفتی نيز به منظور "مبارزۀ فرهنگی" با صهيونيسم دريافت کرده است.
دييودونه توضيحی در مورد مبلغ اين کمک ها نداده، ولی گفته است آنقدر پول گرفته است که بتواند به ياری آنها هزينۀ توليد فيلم هايی در سطح فيلم های هاليود را بپردازد که باز به گفتۀ دييودونه "بازوی مسلح فرهنگ صهيونيستی" به شمار می روند.
اين طنزپرداز فرانسوی گفته است قصد دارد به زودی با همين پول ها دو فيلم در مورد برده داری و جنگ الجزاير بسازد تا از سياه پوستان تصويری متفاوت از تصوير سينماگر آمريکايی، اسپيلبرگ، ارايه کند.
دييودونه بارها به خاطر اظهارات تحريک آميز و يهودی ستيزانه اش توسط مراجع قضايی فرانسه تحت پی گرد قرار گرفته و بعضاً محکوم نيز شده است. از جمله اظهارات تحريک آميز او توصيف قتل عام يهوديان در جريان جنگ دوم جهانی توسط رژيم نازی به عنوان "يادمانی مستهجن" يا پرنوگرافيک بوده است.
دييودونه در جريان کنفراس خبری اش در پاريس همچنين گفت که احمدی نژاد در ايران محبوبتر از نيکلا سرکوزی در فرانسه است. طنزپرداز فرانسوی رئيس جمهوری ايران را "مقاومی بزرگ" توصيف کرد که هدف هجوم رسانه ها قرار گرفته است. او حتا مدعی شد که تظاهرات مردم معترض ايران عليه نتيجۀ رسمی انتخابات رياست جمهوری اين کشور طنين "تبليغات صهيونيستی" است.
دييودونه برای ملاقات با کلوتيلد رايس نيز که به اتهام جاسوسی در ايران ممنوع الخروج اعلام شده به سفارت فرانسه، محل اقامت وی، رفته، هر چند موفق به ملاقات با وی نشده است. طنزپرداز فرانسوی در مورد اين دانشگاهی جوان فرانسوی گفته است : "اگر هدف کلوتيلد رايس خدمت به صهيونيسم است، در اين صورت جايش در زندان ايران است."
دييودونه پايه گذار حزب ضدصهيونيستی در فرانسه است و اين حزب در آخرين انتخابات پارلمان اروپا ١٫٣٠٪ آرای رأی دهندگان حوزۀ انتخاباتی پاريس را به دست آورد.

نامه سرگشاده ژيلا بنی‌يعقوب به دادستان تهران: اجازه ندهيد بهمن را از سلول انفرادی به دادگاه ببرند، تا آزادی روزنامه نگاران زندانی

تا آزادی روزنامه نگاران زندانی: ژيلابنی يعقوب ،روزنامه نگار در نامه ای که خطاب به داستان تهران ،جعفری دولت آبادی نوشته از او درخواست کرده است که همسرش بهمن احمدی امويی را از سلول انفرادی خارج کند تا بتواند در شرايطی انسانی در دادگاهی که به زودی برای او برگزار می شود ،به دفاع از خود بپردازد.
متن اين نامه به اين شرح است :
قای دادستان تهران
در ملاقاتی که چندی پيش با شما داشتم با خوشرويی زياد با من گفت و گو کرديد .گلايه هايم را از آنچه در اين مدت بر همسرم ،بهمن احمدی امويی رفته بود،شنيديد.حتی وقتی گفتم که " آقای دادستان گاهی فقط يک درصد احتمال بدهيد که حق با زندانی و يا خانواده اش باشد و نه با بازجوهای پرونده ،لبخندی زديد و گفتيد :"بله !احتمال دارد وبه همين دليل هم فقط حرفهای آنها را نمی شنويم و حرفهای شما را نيز گوش می دهيم ."
آقای دادستان در همان جلسه به شما گفتم که همسرم چند ماه است که در بلاتکليفی کامل به سر می برد و حتی پرونده ثبت شده ای در دادگاه انقلاب ندارد و شما همان موقع گوشی تلفن را برداشتيد و دستور رداديد هرچه زودتر پرونده اش در مسير قانونی قرار گيرد.
برای شما توضيح دادم که بهمن و خيلی ديگر از زندانی های حوادث پس از انتخابات روزهای طولانی را در زندان انفرادی گذرانده اند و به يادتان آوردم که حتی براساس قوانين داخلی ايران انفرادی به خودی خود به عنوان آزار و شکنجه متهم شناخته شده و به همين دليل غيرقانونی است.گفتيد از وقتی شما دادستان شده ايد تمام تلاش تان را در اين باره به کار بسته ايد و تقريبا همه زندانی های حوادث پس از انتخابات را از انفرادی خارج کرده ايد.گفتيد همه تلاش تان را می کنيد که حقوق شهروندی همه متهمان مراعات شود و محاکمه شان در شرايطی انسانی و مناسب برگزار شود.
آقای دادستان !بهمن پس از تحمل ۶۵ روز انفرادی دربند ۲۰۹ اوين به بند عمومی منتقل شد اما ده روز پيش او را به خاطر اعتراض به وضع نامناسب بند ۳۵۰ دوباره به سلول انفرادی تبعيد و حق تماس تلفنی و ملاقات را از او سلب کرده اند.بنا ندارم که در اين نامه به شرايط نامناسب و گاه غير قابل تحمل اين بند بپردازم .نمی خواهم از شديد بودن مجازاتی که برای همسرم به خاطر اعتراض به شرايط نامناسب زندان در نظر گرفته اند ،بپردازم. حتی نمی خواهم بپرسم چرا شديدترين نوع مجازات را در اين مورد برای بهمن در نظر گرفته اند؟من فقط می خواهم به ياد شما بياورم که جلسه محاکمه او به زودی در دادگاه انقلاب برگزار خواهد شد و اين کمترين حق يک متهم است که بتواند در روزهای قبل از محاکمه اش خود را برای دفاع آماده کند.شما اين حق را برای او قائليد يا نه؟ آيا اين حق را برای او قائل هستيد که در چنين روزهايی بتواند با وکيل و خانواده اش تماس و ملاقات داشته باشد يا نه ؟شايد که نيازمند آماده کردن مستندانی برای دفاع از خود باشد ،شايد که نيازمند مشورت گرفتن باشد و اصلا شايد فقط و فقط نيازمند روحيه گرفتن باشد تا در يک شرايط روحی مناسب تر در دادگاه حاضر شود.
آقای دادستان !اما همه اين حقوق اکنون از او گرفته شده است ،او حق ندارد از امکان تلفن و ملاقات با خانواده و وکيلش استفاده کند . ما حتی نمی دانيم که آيا او از زمان برگزاری جلسه محاکمه اش با خبر است يا نه؟همه اين مسائل من و ديگر اعضای خانواده بهمن را به شدت نگران کرده است.
آقای دادستان !اگر تنبيه بهمن را به خاطر اعتراضی که به شرايط نامناسب رفاهی و بهداشتی بند کرده ،ضروری می دانيد ، شايد بتوانيد اجرای بخشی از اين تنبيه را به روزهای پس از دادگاهش منتقل کنيد. اجازه بدهيد در چنين روزهايی با بودن در سلول عمومی و حق استفاده از تلفن و ملاقات خودش را برای دادگاهی که به زودی برگزار می شود ،آماده کند.
آقای دادستان !اجازه ندهيد که بهمن احمدی امويی را از سلول انفرادی به دادگاه ببرند.اين اتفاق بی شک با گفته های شما در رعايت اصول شهروندی متهم مغاير است.

فرمانده سپاه تهران: در حوادث انتخاباتی، ۱۲ مدعی عضویت در بسیج بازداشت شده اند

۱۳۸۸/۰۹/۰۸

سرتیپ پاسدار حسین همدانی، فرمانده سپاه تهران بزرگ از بازداشت برخی از «افراد نفوذی» که در درگیری های پس از انتخابات ریاست چمهوری ایران، به عنوان بسیجی وارد عمل شده بودند، خبر داده است.

آقای همدانی بدون اشاره به جزئیات بیشتر به خبرگزاری مهر گفته است که در ایام درگیری های پس از انتخابات «تعداد ۱۲ نفر که با کاور بسیج در قالب بسیجی خود را معرفی کرده بودند، دستگیر شده اند که پرونده آنها در مراجع قضایی در حال پیگیری است».

این مقام ارشد سپاه پاسداران اضافه کرده است که افراد بازداشت شده هیچگونه سابقه فعالیتی در بسیج ندارند، اما خود را به عنوان بسیجی معرفی کرده اند.

در جریان رویدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران، نیروی بسیج نقش عمده ای در سرکوب معترضان ایفا کرد و تصاویری هم از شلیک مستقیم نیروهای بسیج به سوی مردم در راهپیمایی های مسالمت آمیز پس از انتخابات در شبکه های مختلف خبری منتشر شد.

شرکت بسیج در برخورد سازمان یافته نیروهای دولتی با معترضان به نتایج انتخابات در سطحی بود که چندی پیش فرمانده کل سپاه پاسداران، سرلشکر پاسدار جعفری اعلام کرد که رهبر جمهوری اسلامی از بسیج و سپاه به دلیل نقش برجسته آنها در سرکوب تظاهرات معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری در ایران تشکر کرده است.

آقای جعفری در اظهارات دیگری برخورد نیروهای بسیج و سپاه با معترضان به نتایج انتخابات را تعیین کننده خوانده و گفته بود که «با حضور گسترده نیروها، ناآرامی های اخیر که با وابستگی به بیگانه و برنامه ریزی های گسترده انجام می شد، ظرف مدت یک هفته خنثی و اوضاع به کنترل ما درآمد».

علاوه بر این عبدالله عراقی، فرمانده پیشین سپاه تهران بزرگ، هم با اشاره به اینکه از ۲۵ خردادماه تا ۲۵ مردادماه مسئوليت امنیت پایتخت برعهده سپاه و نيروهای بسيجی بود، مسئولیت شلیک مستقیم به سوی مردم از پایگاه ۱۱۷ مقداد در میدان آزادی در روز ۲۵ خرداد را پذیرفته بود و اذعان کرده بود که بسیجیان به دنبال تأکید وی به فردی که از دکل مخابرات در مقابل این پایگاه بالا رفته بود شلیک کرده اند.

با این حال اکنون جانشین آقای عراقی در سپاه تهران در پاسخ به سؤالی در خصوص تیراندازیهای صورت گرفته در جریانات پس از انتخابات و اینکه گفته می شود، برخی از این تیراندازیها از پایگاه های بسیج بوده، گفته است: «آنچه که مسلم است برخی افراد در قالب عوامل نفوذی در این خصوص دخیل بوده اند که پرونده آنها در محاکم قضایی در حال بررسی است».

به گفته فرمانده کنونی سپاه تهران بزرگ، بررسی های صورت گرفته نشان می دهد که «افراد نفوذی نه بسیجی و نه طرفدار کاندیداهای مطرح در انتخابات ریاست جمهوری بوده اند، بلکه همان افردای بوده اند که پرونده آنها در دادگاه انقلاب درحال بررسی است».

آقای همدانی همچنین در پاسخ به این سؤال که آیا با بسیجیان متخلف در حوادث پس از انتخابات برخورد صورت گرفته است، گفته است که «در این ایام اگر فردی در قالب سازمان بسیج دست به تخلفی زده باشد و فرمانده وی نیز او را کنترل نکرده باشد، هم فرمانده و هم شخص متخلف بازخواست خواهند شد».

حضور نیروهای بسیجی در سرکوب اعتراضها به نتایج انتخابات اخیر مورد انتقاد شدید سازمان های مدافع حقوق بشر و شخصیت های اصلاحطلب قرار گرفته است و در تازه ترین واکنش ها میرحسین موسوی در بیانیه ای به مناسبت سالروز تأسیس بسیج، از این نیروی نظامی خواسته است که خود را در برابر مردم قرار ندهد و تصریح کرده است که «جیره خوار دولت بودن» و سرکوب مردم با فلسفه وجودی بسیج در تعارض است.

در زمینه حضور نیروهای بسیج در برخورد با اعتراض های پس از انتخابات، مقامات جمهوری اسلامی از جمله محمدعلی جعفری و محمود احمدی نژاد، در اظهار نظره ایی متعدد مدعی هستند که بیشتر کشته شدگان در وقایع پس از انتخابات از نیروهای بسیجی هستند، گرچه آمار ارائه شده از سوی این مسئولان متناقض است.

این در حالی است که در اظهارات هیچیک از مراجع رسمی جمهوری اسلامی تاکنون به اسامی بسیجیانی که گفته می شود در وقایع اخیر کشته شده اند، اشاره نشده است.

آقای ابطحی! تا دیر نشده بت اعتراف سازان را بشکن

پیش نامه:

این نامه یک نوشته کاملا معمولی است به یک سیاستمداری که در زندان مجبور به اعتراف شد ملتی پشت او ایستاد و اینک که خارج از زندان است نیز ملتی پشت او ایستاده است. آن آقای ابطحی متفاوت و بزرگواری که ما می شناسیم از این نامه به دل نمی گیرد پس لطفا دوستدارانش هم به دل نگیرند و بگذاریم گاهی وقت ها گلایه هایمان به سیاستمداران مان، زبان بروز یابند تا به کینه های نهفته در جامعه تبدیل نشوند. با زبان فاخر می شود حتی از خدا هم طلبکار بود تا چه رسد به سیاستمدارانی که ملت این روزها بی هیچ منتی، عزیزانشان را به دلیل اعتماد به این جمع از دست داده اند و باز در میدان اعتراض و مبارزه پشت همین سیاستمداران ایستاده اند. چنانچه مادر داغدار شهید سهراب عزیز با دسته گلی به دیدار بهزاد نبوی می رود و دیده تر او بیناد هرچه سکوت مصلحت اندیشانه را بر می اندازد. پشت هم را خالی نکنیم اما تکیه گاه های کاه گلی و سست برای هم نباشیم.

اگر کامنتی هم دوستان می گذارند لطفا «دیپلماسی مبتنی بر زبان فاخر » را هم رعایت کنند .

از اعتراف تا انتظار

آقای ابطحی عزیز! به سکوت تان عادت نداریم…

اجازه بدهید تا به زندان برنگشته اید مخاطبِ نامه ام باشید؛ شما که این روزها میهمان عزیز جمعی غریب در خانه شده اید می دانم که نق زدن به کسی که عزیز جمعی می شود دشوار است؛ اما به دشواری پنهان کردن علامت سوال از چشم ها و نشان دادن برق چشمی از سر ابهام نیست، به دشواری برگزاری جشن آزادی با خروار خروار خیال دربند نیست… نمی شود ما سور آزادی عزیزان دربندمان را به سفره بنشینیم و تنها کمی آنسو تر، از جوانی به نام سهراب تنها یک قاب باقی مانده باشد و زنی تکیده که زیر قاب نشسته است و زار می زند. نمی شود ما عزیز دربندمان را گل باران کنیم و آنگاه تنها کمی آنسوتر، گل های سر مزار دختری به نام ندا را لگد مال کنند و هوار مادرش هوای دل ملتی را ابری کند که به سنگ قبر عزیزش هم رحم نکرده اند. انگار نمی چسبد این شادمانی، وقتی مادر روستایی دانشجوی جوانی به نام کیانوش در به در دنبال قاتل فرزند شهیدش می گردد. خنده های ما زود یخ می کند وقتی مادر زندانی کم شهرت تری چون آقای داوری از شهرستان بجنورد به تهران می آید و می گوید یا مرا هم بیندازید زندان یا حداقل بگویید آیا پسرم هنوز زنده است؟ ممکن است به نق زدنی عبث تعبیر شود اما لیست غم های ما دراز تر از عمر بازجویان و آن دسته از بسیجیانی است که قرار را زیر پا گذاشته اند و به جای دفاع از ملت به رویشان گلوله کشیدند وقتی شما نبودید… آری آقای ابطحی اگر ادامه دهیم به انتهای لیست غم هایی که در نبود شما معترضان به یک انتخابات را ویران کرد نخواهیم رسید؛ اما به انتهای توقع این یک ملت دردمند از سیاستمداران شان چرا… مرد با مرام وبلاگستان! مردمی که در بزنگاه های مختلف سیاسی، کلید واژه سیاستمداران هستند با مردمی که ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم به خودش دیده است، فرق بسیار دارند. تا آنجا که میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی نیز بی تعارف، بی آرایش و بی پیرایش، اعلام کرده اند که اگر جنبش اعتراضی در ایران شکل گرفت این مردم بودند که جنبش را رهبری کردند و نه هیچ گروه و رهبری؛ چنان که وقتی مقام رهبری، انتخابات را در سخنرانی اولین نماز جمعه بعد از انتخابات تایید کرد باز هم مردم به خیابان آمدند و همان روز دهها شهید و کشته دادند… نه منّتی در میان بود، نه توقّعی! همین مردم به همان اندازه که سوگوار و عزادار عزیزان از دست رفته خود بودند، با سیاستمداران دربند نیز اعلام همبستگی کردند و پا به پای خانواده های زندانیان به نظاره ی دادگاه های نمایشی نشستند و باز هم بی هیچ توقعی چشم و گوش بر آنچه در بیدادگاه بزرگان شهر برگزار بود بستند و چشم به راه روزهایی نشستند تا دل و دهان زندانیان، جایی بیرون از چاردیوار دادگاه و بازداشتگاه و زندان باز شود و شرح واقعیت را از زبان خودشان و در خانه خودشان بشنوند و باور کنند. راستی خبر داری از ملتی که بی قرار و پریشان، پای برنامه ویژه صدا و سیمای ضرغامی نشست تا هنگامی که شمارا وا داشتند دست بالا ببرید و بر موسوی و خاتمی و کروبی خرده بگیرید، به جای شما و برای شما اشک بریزد… برایت آیا خبر آوردند که چگونه ملتی، همیشه متهم به سستی ایمانی، بر ایمان خود بالید آنگاه که شما را مجبور کردند فصل به فصل اعتراضات مردمی را به دلخواه بازجویان نقد کنید؛ همان ملتی که شما را چون شیران به دام افتاده بر شانه های خود بالا می برد تا مبادا شما را به کلمه و کلامی آنی برنجاند؟ سبزها حوصله می کردند، سفیدها مراقب بودند، همه ظرافت به خرج می دادند… اینها که می نویسم تنها وصف حال جماعت روزنامه نگار و وبلاگ نویس نیست که چند روزی روزنامه ها و وبلاگستان را روی سر بازجویانت آوار کرده بودند تا بیش از این به سید خوش خنده و خوش قلم شان جسارت نکنند؛ حتی جوان ترین عضو خانواده وبلاگستان هم به گمانم خامی نکرد که پس از اعتراف شما، نوک قلم تیز کند و قهرمان خیالی به میدان طلبد! جل الخالق نمی دانم چه رخ داده بود که بسیاری از سبز ها و سفیدها تا به این حد بزرگ اندیش شده بودند. دیگر دنبال قهرمان سازی نبودند و واقع بینانه، اعتراف را هم راهی برای مبارزه دانستند و سرافکنده و سرشکسته نشدند… بر مزار بازجوهای بی نام و نشانی که شما را به اعتراف واداشته بودند می گریستند و آنها را مرده فرض می کردند اما شما را زنده و استوار می دیدند و همپای شما و با شما، بازی وبلاگی اعتراف به راه انداختند تا جنبشی را از هجوم یأس برهانند. مشاور شیخ شجاع روزهای ترس! شیخی که به مشاوره های شما در انتخابات می بالید، ذره ای چین به پیشانی نینداخت آنگاه که مشاورش با صورتی درهم او را هم متهم به اغتشاش می کرد. او گذاشت دل قاضی و بازجویان یک دادگاه رسوا خوش باشد به ایجاد تحولی چنین رسوا تر که در مدت کمتر از یک ماه، آنکه در فیلم تبلیعاتی کروبی حرف اصلی را می زد، اینک ناگهان منقلب شده است و به شیخ می تازد. مهدی کروبی و سید محمد خاتمی هر دو به مشاور و معاون خود بالیدند و از گرد راه نرسیده، میهمانش شدند در روزهای مرخصی؛ تا نشان دهند که سرافکندگی معنا ندارد وقتی اسیری را وادار به واگویه علیه همراهانش می کنند. آقای ابطحی ! اینها تنها تصویر ساده ای است از آنچه بر جامعه و همراهان شما رفت آنگاه که شما دربند بودید و هر آنچه می گفتید را هیچ کس باور نکرد. آنگاه که همکارانم یکی یکی به زندان رفتند و یکی یکی درست عین خودتان در برنامه ویژه ی اعتراف نشستند، شما همراه و پناه خوبی بودید و برای همین هیچ کس از شما به دل نگرفت وقتی یک بار نام “پشیمان” را برای وبلاگ نویسان معترف.به کار بردید حتما یادتان هست همان وبلاگ نویسان پشیمان بعدها که آزاد شدند یکی یکی به خلوت شما آمدند و علت واقعی پشیمانی در زندان و اعتراف در تلویزیون بزرگان را برای شما گفتند؛ گفتند آنچه که در تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی ایران بر زبان شان جاری شده بود ساختگی بود و حاصل فشارهایی که تاب و تحمل اش دشوار بود. آنها گفتند و شما یاریگر شدید و اولین کسی بودید که در وبلاگ خواندنی تان نوشتید که این اعترافات بی اعتبار است؛ امروز چه؟ می دانم طرح این سوال هم شاید اختلاف افکنی تعبیر شود، یا جمعی دیگر ممکن است خرده بگیرند که از خانه دور مانده ای و انتظار عبث داری که قهرمان به میدان می طلبی… اما… نمی شود آقای ابطحی! که هیچ نگفت وقتی چشم های یک ملت دردمند خیره به صفحه شما مانده است تا نشانی بیابد از بی نام و نشان هایی که به نام شما از روزهای خوش اوین مطلب می نوشتند و حال همه ما را ناخوش می کردند. نبودید که ببینید چه موجی از مهر در گرفت آنگاه که موج بی مهری بازجویان برخاست و دادگاهی ساخت که متهمان اش یک به یک به صف می شدند و با صورتی زار و نزار بر علیه خودشان اعتراف می کردند. نبودید که ببینید حتی رقیبان انتخاباتی تان هم به حلقه رفیقان پیوستند و رندانه بر بازی دل آزار دادگاه نمایش شما و دربندان دیگر خندیدند تا مبادا دل بیدادگاهیان از داد ما آباد شود. اما حالا که هستید چه؟ هر آدمی شاید تنها یک بار یک فرصت تاریخی در اختیارش باشد که بتواند بر سرنوشت یک ملت دردمند تنها کمی تاثیر بگذارد. اینجا وقتی می گویم ملت، صحبت از ملتی است که در ایران دیده و شنیده نمی شوند؛ ورنه متاسفانه ملتی که هوادار یک دولت باشد نه اندکند و نه تریبون هایشان اندک. شما برای یک ملت بی تریبون و بی توقع، فقط یک نشانه برجای بگذارید یا حالی از خانواده های شهدا بپرسید. از این نامه هم به دل نگیرید که نامه های بی پرسش و پرستایش هم کم نیستند این روزها…

پاسخ ابطحی به نامه:
خانم علی نژاد ممنونم از متن نوشته قشنگی که مثل همیشه از سر سوز نوشتین و این بار خطاب به من .منم موافقم با دوستانی که معتقدند به اشخاص نباید دل بست. به فکر وانیشه باید دل بست. ۶ سال هر روز نوشتم.نوبتی هم باشه نوبت سکوت ما است.بازم ممنون.دو سه بار تو این هفته البته با آقای خاتمی و کروبی حرف مفصل زدم.خیلی لطف داشتند . منم دوسشون دارم.

حاشیه های نامه:

ما چراکلمات مان را با حوصله انتخاب نمی کنیم که خانه و خلوت کسی را ویران نکنیم؟ ما چرا باید از کلماتمان بوی تند طعنه و تحقیر بیاید؟ ما چه فرقی با کیهان و شریعتمدارانی داریم که در قاموس شان همه آنان که مثل آنها نمی اندیشنمد فاسد و فاحشه و احمق و ابله تلقی می شوند؟
جواب اینها را بدهیم و بعد دست به قلم ببریم.
برای نامه نوشتن به ابطحی و عطریانفر عزیز هزار بار با خودم کلنجار رفتم . هزار بار مردم و زنده شدم تا کلماتی را برگزینم که از آن بوی طعنه و تحقیر نیاید . من با هردو این زندانیان به ظاهر از بند رهیده ساعت ها به گپ و گفت نشسته ام و سالها مدیون نقد و گاه زبان تلخی هر دویشان بوده ام که من و باقی همکارانم را با نقد صریح شان ساخته اند..
هم آقای ابطحی مطلبی بر علیه من در وبلاگش نوشت آنگاه که آقای خاتمی را به دلیل عدم تبریک به برنده ایرانی جایزه صلح نوبل در راهروهای مجلس به پرسشی میهمان کرده بودیم که همان مطلب در روزنامه شرق هم کار شده بود و عجیب آن روزها سخت بود که شرق علیه خبرنگاری مطلب بنویسد آن هم از زبان معاون رییس جمهور. و هم آقای عطریانفر در یک مناظره بعد از مقاله آواز دلفین ها کنایه ای زد که رسانه های راست و محافظه کار هم بازار خبرشان داغ شد. اما من در هر دو مورد نه تنها از ارادت و علاقه ام به این دو عزیز پرتلاش عرصه رسانه (مطبوعاتی و مجازی) کم نشد که به کرات یادم دادند علاقه و ارادت یک سوی ماجرا است و حقیقت سوی دیگر آن. از خود این دو بزرگوار یاد گرفتم که اگر کسی را دوست دارم نقد و نظرم را هم باید بگویم. من از خود این دو عزیز یاد گرفته ام که پرسشگری و نقد را فدای رفاقت و مصلحت نکنم. برای همین نامه ای به نام ابطحی نوشتم و از او سوال کردم که چرا بعد از زندان سکوت کرده است. بی شک برای منی که از خانه و خانواده رانده و دور مانده ام و درغربت موقت خویش تبعید شده ام هم خیلی آسان نیست از دور نشستن و تاختن به عزیزان اما این اوج بی انصافی است که اجازه ندهیم صاحب نامه خود سخن بگوید و ما به جای او زبان به طعنه و تحقیر بگشاییم.
هنوز از انتشار مطلب زمان زیادی نگذشته است که کامنت ها و ایمیل ها و کوتاه نوشته های این سو و آن سو آوار می شود روی سرم که از آن جز بوی تحقیر کردن نمی آید.
مسیح علی نژاد

محمد صادقي، امروز پس از 27 روز موفق به ملاقات با خانواده اش شد

کمیته گزارشگران حقوق بشر - صبح امروز خانواده محمد صادقي درحالي كه در هفتههاي گذشته اجازه ملاقات با او را نيافته بودند، با همراه داشتن نامهاي از سوي دادستاني به زندان اوين مراجعه كردند و به آنها اجازه ملاقات با فرزندشان داده شد.

خانواده صادقي، روحيه وي را خوب توصيف كردهاند. صادقي در اين ملاقات گفته است كه بازجوييها از وي اتمام يافته، با اين حال مشخص نيست كه تا چه زماني در بازداشت موقت باقي بماند. قرار بازداشت صادره شده براي اين عضو شوراي مركزي سازمان ادوار،دو ماه است، با اين وجود، بازپرس شعبه 7 بازپرسي ويژه امنيت، اظهار اميدواري كرده كه با پايان يافتن تحقيقات مقدماتي، امكان تبديل قرار براي وي فراهم شود.

همچنين حسن اسدي، ديگر عضو شوراي مركزي سازمان ادوار نيز امروز توانست براي دومين بار با خانوادهاش ملاقات كند. حال عمومي وي نيز در اين ملاقات خوب بوده و از روحيه مناسبي برخوردار بوده است.

محمد صادقي و حسن اسدي، غروب 12 آبان ماه در منازلشان در تهران بازداشت شدند. آنها پيشتر نير بارها از سوي نهادهاي امنيتي مورد تهديد قرار گرفته بودند. از وضعيت سلمان سيما، عضو شوراي سياستگذاري سازمان دانشآموختگان ايران كه روز 23 آبان ماه بازداشت شده، همچنان اطلاعي در دست نيست. وي در اين مدت از حق تماس تلفني با خانوادهاش نيز محروم بوده است.