وعده ما: 16 آذر ساعت 16

دانشجویان دانشگاه گیلان تصمیم گرفتند که ساعت 10 مقابل ساختمان مرکزی دانشگاه تجمع کنند و همانطور که میدانیم دانشجویان دانشگاه های دیگر و مردم سبز اندیش اجازه ورود به دانشگاه رو به هیچ وجه ندارند برای همین عده ای از دوستان دانشجوی سایر دانشگاه ها و دانشکده ها تصمیم گرفتند که 16 آذر ساعت 16 مقابل دانشگاه علوم پایه واقع در منظریه تجمع کنند و اعتراض خودشون رو نشون بدند.

۱۳۸۸ مهر ۲۰, دوشنبه

نامه سرگشاده مجمع روحانيون مبارز به رييس قوه قضاييه: قوه قضايه بايد پاسخگوی خون های به ناحق ريخته شده باشد


باسمه تعالی




حضرت آيت الله لاريجانی

رياست محترم قوه قضائيه



باسلام و تحيات



نزديک چهار ماه از انتخابات رياست جمهوری و حوادث پيش و پس از آن می گذرد. در اين دوره زمانی، ملت رشيد ايران شاهد ناگوارترين صحنه ها و تلخ ترين حوادث سی ساله اخير بود. حوادثی که دلسوزان انقلاب و علاقمندان ايران هرگز باور نمی کردند که روزی شاهد چنين صحنه ها و حوادثی باشند. خون هايی به ناحق بر زمين ريخته شده، زنان و مردانی ناعادلانه به بند کشيده شدند و هتک حرمت هايی صورت گرفت که قلم يارای نگارش آن ندارد.



عملکردهای ناصواب و سوء تدبيرهای آميخته با خشونت، حيثيت و اقتدار جمهوری اسلامی را نشانه رفت و فاصله ای عميق ميان دولت - ملت ايجاد نمود و با کمال تأسف تلاش دلسوزان واقع نگر نيز به جايی نرسيد و هر صدايی جز حمايت از وضع موجود و همگام شدن با افراطيونی که طعم شيرين قدرت، مانع واقع نگری آنان شده، با واژه هايی از قبيل خيانت، وابستگی به اجانب، براندازی نرم، شرکت در انقلاب مخملی و ... روبه رو شده و ابر غليظ خشونت و کينه ورزی افق آينده ايران را سياه و تاريک کرده است.



اگرچه در چنين فضايی، اميد به تأثيرگذاری اقدامات خير خواهانه کاهش پيدا کرده است امّا از آنجا که حضرت عالی در آغاز راه مسؤوليت پر مخاطره اداره قوه قضائيه قرار داريد به اقتضای آموزه های قرآنی و مستند به اصل هشتم قانون اساسی و با انگيزه خيرخواهی و امر به معروف و نهی از منکر لازم ديديم نکاتی را متذکر شويم شايد التفات به نکات مورد اشاره، راهی برای برون رفت از شرايط ناگوار کنونی ارائه کند.



۱- قوه قضائيه که دستگاه تحت مسؤوليت شما است با اختيارات نشأت گرفته از قانون اساسی می تواند برون رفت از شرايط کنونی و ترميم اعتماد آسيب ديده دولت- ملت را تضمين کند، مشروط بر آنکه قوه قضائيه براساس تعريف ارائه شده از اين قوه در اصل ۱۵۶ قانون اساسی مستقل بماند و مستقل عمل کند. همان طور که اگر هويت مستقل خود را از دست بدهد و از عهده وظايف و مسئوليت های خود بر نيايد و در نتيجه بازداشت های غير قانونی و بی دليل، دادگاه های فاقد شرايط و نمايشهای تلويزيونی ادامه پيدا کند اين دستگاه قضايی است که بايد علاوه بر پاسخگويی به موضوعاتی از قبيل بازداشتگاه کهريزک و جنايات رخ داده در آن، نسبت به تداوم قانون ستيزی و بی عدالتی هايی که شمه ای از آن نگاشته می شود نيز پاسخگو باشد.



حضرت آقای لاريجانی



نگذاريد در بر همان پاشنه ای که تاکنون چرخيده است بچرخد. ميثاق ملی ايرانيان يعنی قانون اساسی نقشه راه شماست. اصولی که ذيلاً آورده می شود مبیّن حقوق شهروندی آحاد جامعه و تعيين کننده حدود و مسؤوليت قوه قضائيه و مسؤولان محترم اين قوه است.



۱- اصل صد و شصت و هشتم قانون اساسی می گويد: رسيدگی به جرايم سياسی و مطبوعاتی علنی است و با حضور هیأت منصفه در محاکم دادگستری صورت می گيرد.



۲- اصل سی و دوم: در صورت بازداشت، موضوع اتهام بايد با ذکر دليل بلافاصله کتباً به متهم ابلاغ و تفهيم شود و حداکثر ظرف مدت بيست و چهار ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالحه قضايی ارسال و مقدمات محاکمه در اسرع وقت فراهم گردد، متخلف از اين اصل طبق قانون مجازات می شود.



۳- اصل سی و نهم: هتک حرمت و حيثيت کسی که به حکم قانون دستگير، بازداشت، زندانی يا تبعيد شده به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است.



۴- اصل سی و هفتم: اصل بر برائت است و هيچ کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی شود مگر اينکه جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد.



۵- اصل سی و هشتم: هر گونه شکنجه برای گرفتن اقرار و يا کسب اطلاع، ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار يا سوگند مجاز نيست و چنين شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است و متخلف از اين اصل طبق قانون مجازات می شود.



اصول مورد استناد، بخشی از قانون اساسی اين ميثاق ملی ايرانيان است که بر ضرورت تفهيم اتهام با ذکر دلايل روشن، ممنوعيت هتک حرمت و حيثيت بازداشت شدگان، منع شکنجه برای اقرار وکسب اطلاع و همچنين ممنوعيت اجبار اشخاص به شهادت، اقرار و سوگند تأکيد دارد اما آيا در رفتار ضابطان دستگاه قضايی و برخورد بعضی از مسئولان قوه قضائيه نشانه ای از عمل به اصول ياد شده مشاهده می شود؟!



اسلام مظلوم و جمهوری نشأت يافته از اراده ملت و مبتنی بر دين مبين اسلام، نظام حقوقی خود را با اين معيارها عرضه کرده اند. معيارهايی که حاکی از التزام به رعايت حقوق شهروندی و توجه عميق به حقوق متقابل ملت- ملت و ملت- دولت و دوری جستن از هر گونه حق کشی، ظلم، بی عدالتی و اجحاف است. تفسيرهای ناصواب، برداشت های نا صحيح و کارکردهای بيگانه با روح قانون اساسی که متأسفانه کم و بيش در ميان متوليان و مسئولان امر رايج شده است، علاوه بر تضييع حقوق ملت باعث می شود چهره نظام اسلامی مخدوش شده و رويگردانی از اين نظام سرعت گيرد. طبيعتاً آنانکه بر قانون اساسی پوستين وارونه پوشانده و حقوق اساسی ملت را ناديده گرفته اند بايد پاسخگو باشند.



۲- در ارتباط با حوادث قبل و بعد از انتخابات جمع کثيری از چهره های خدوم، با سابقه روشن سياسی و اجتماعی که بعضاً از مديران با تجربه و رشد يافته در دامن نظام جمهوری اسلامی هستند توسط عوامل انتظامی و امنيتی بازداشت شده و در شرايط سخت و دشواری به سر می برند. ترکيبی از پيشتازان مبارزه با رژيم ستمشاهی و پيشکسوتان سياست و مديريت و پيش قراولان اطلاع رسانی و زبدگان عرصه قلم و مطبوعات کشور مورد سوء ظن قرار گرفته و در بازداشت بسر می برند. سرمايه های ارزشمندی که محصول مديريت سی ساله انقلاب و دارای اندوخته هايی گران سنگ از شرکت در دفاع مقدس و پاسداری از مرزهای عقيدتی و جغرافيايی جمهوری اسلامی و ايران اسلامی می باشند. نفس دستگيری و بازداشت اينان يکی از ضايعات خسارت بار امروز جامعه ما است و فاجعه بارتر اينکه در بازداشت و زندانی نمودن آنان صراحتاً موازين قانون اساسی و ديگر مقررات موضوعه کشور مورد بی اعتنايی قرار گرفته است.



جناب آقای لاريجانی



نه بازداشت شدگان امکان واگويی آنچه بر آنان رفته است پيدا کرده اند و نه ما امکانی برای حقيقت يابی کامل در اختيار داريم که بتوانيم تمامی وجوه تخلف را با شما در ميان بگذاريم. اما آنچه در ديد عموم قرار گرفته و می تواند تا حدودی ما را به کنه واقعيت ها رهنمون شود اين است که ضابطان دستگاه قضايی نه تنها در جنايتگاه کهريزک که در ساير موارد نيز مرتکب تخلفاتی شده اند. شکستن در منازل بعضی از متهمان، ورود نيمه شب به منزل بعضی ديگر، انعکاس اتهامات اثبات نشده در رسانه های عمومی، نگهداری متهمان در باز داشتگاه های انفرادی که بی ترديد يکی از مصداق های شکنجه و آزار متهمان است و ... نمونه هايی از اين تخلفات به شمار می آيد. مع الأسف استمرار بازداشت در بازداشتگاه های انفرادی و تداوم بلا تکليفی و نامشخص بودن حدود و ثغور اتهام که همگی بر خلاف نص صريح قوانين موضوعه کشور است دامنه تخلف از قوانين را به دستگاه قضايی جمهوری اسلامی تسرّی داده و مسؤوليت مستقيم حضرت عالی را دو چندان کرده است.



۳- علاوه بر نوع دستگيری و نقض قوانين در مورد افراد بازداشت شده، برخی از مطبوعات و نشريات وابسته به جريان حاکم، حيثيت بازداشت شدگان را مورد تعرض قرارداده و يا از اين هم فراتر رفته و گستاخانه و بی پروا چهره های ماندگار و مفاخری همچون آيت الله سيد محمد خوئينی مؤتمن امام(ره) و دادستان کل کشور و اميرالحاج منصوب از طرف آن حضرت و حضرت حجة الاسلام و المسلمين سيد محمد خاتمی فرزند فاضل امام(ره)، عضو مؤسس و رئيس شورای مرکزی مجمع روحانيون مبارز را هدف قرار داده و روزی نيست که نسبتی ناروا، افترايی از بيخ و بن دروغ و اتهامی واهی متوجه اين دو عزيز سلاله پاک پيامبر نکنند. هر چند که اين دو تنها نيستند و با کمال تأسف چهره های ارزشمند ديگر انقلاب حتی بيت رفيع حضرت امام خمينی(ره) نيز آماج قلم های هتاک قرار می گيرند که قطعاٌ از وقوع چنين تخلفاتی بی اطلاع نيستيد.



شگفت اين است که صاحبان اين قلم های هتاک و نشريات لجام گسيخته از چنان امنيت، آرامش و اطمينانی در برابر آنچه می نگارند برخوردارند که روئين تنی آنان طعنه بر اسفنديار روئين تن می زند. عدم برخورد مسؤولان اجرای عدالت با اين رسانه ها به اين شائبه دامن زده است که گويا دستگاه قضايی نمی تواند يا نمی خواهد مانع اين قلم های هتاک شود. هيچ محکمه ای به اين همه هرزه گويی و اهانت رسيدگی نمی کند و يا در صورت رسيدگی نتيجه ای در بر نداشته است.



جناب آقای لاريجانی



نگرانی ما ناشی از هدف اتهام قرار گرفتن ياران امام(ره) و خدشه وارد شدن بر دامان پاک آنان نيست چراکه داوری خداوند متعال که احکم الحاکمين است و اعتماد و علقه مردم مسلمانی که در زير بمباران اهانت و تهمت روز به روز بر علاقه و اعتمادشان به اين فرهيختگان بيشتر و بيشتر می شود ما را کفايت می کند. اما نگرانی و دغدغه خاطر ما نسبت به کاهش بلکه ريزش اعتماد عمومی به سيستم قضايی نظام است. چگونه است که با اشاره ای، روزنامه ای تعطيل و شريان اطلاع رسانی حزب و گروهی به طرفة العينی مسدود می شود اما وفور ده ها و بلکه صدها عنوان مجرمانه در کارنامه بعضی روزنامه ها و رسانه ها بر گستاخی آنان افزوده و دستگاههای قضايی جمهوری اسلامی ناتوان از تحقق عدالت به بيان کلياتی در مذمت دروغ و افتراء بسنده می کند؟!



رئيس محترم قوه قضائيه



گرچه ناهنجاری هايی که شمه ای از آن اشاره شد محصول مديريت کوتاه شما نيست اما با کمال تأسف استمرار آن در اين مقطع، بار مسؤوليت را به دوش شما می افکند. انتظار جامعه از شما که پرورش يافته دامان مرجعيت و برخوردار از حمايت آنان هستيد اين است که «يومَ تُبلَی السَرائر» را در نظر بگيريد و با ابزار عدالت، چشم پرده دری و هتاکی و اتهام زنی را هدف قرار دهيد و به سال ها روئين تنی اينان پايان دهيد. مطمئن باشيد که عمل به وظيفه و دادخواهی از مظلوم، موجب خشنودی خدای متعال و باعث اعتماد و اطمينان مردم خواهد بود و طبعاً از اين طريق است که آبروی جمهوری اسلامی که بر اثر بعضی سوء تدبيرها خدشه دار شده است حفظ خواهد شد.



مجمع روحانيون مبارز با اينکه همچون ديگر بنيان ها و تشکل هايی که افتخار عنايت امام راحل را با خود دارند يا منتسب به آن حضرت هستند ودر شاخص ترين وجه آن مؤسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام(ره) و بيت عزت و شرف آن حضرت، اين روزها از هجمه هتاکان در امان نمانده است و زخم توهين و بی احترامی بر چهره دارد اما لحظه ای در دفاع از انقلاب و زدودن زنگارهای انحراف از چهره آن ترديد نکرده و معتقد به بازگشت به راه و رسم امام(ره) و بهره گيری از ظرفيت های قانون اساسی برای فائق آمدن بر مشکلات بحران زای فعلی است.



خداوند ما را در بندگی اش ثابت نگهدارد و توفيق پاسداری از راه و رسم امام عزيز را عنايت فرمايد.



مجمع روحانيون مبارز

نوزدهم مهرماه ۱۳۸۸


ترک سالن سخنرانی رحیم پورازغدی توسط دانشجویان دانشگاه الزهرا

امروز دوشنبه رحیم پورازغدی از اعضای شورای انقلاب فرهنگی و از افراطیون حامی دولت برای سخنرانی به دانشگاه الزهرا رفته بود که با واکنش دانشجویان روبرو شد.






به گزارش خبرنامه امیرکبیر جمعی از دانشجویان دانشگاه الزهرا در اعتراض به پورازغدی سالن سخنرانی وی را ترک کردند.





این اقدام دانشجویان دانشگاه الزهرا با اعتراض و گاه فحاشی اعضای بسیج و اعضای نهاد رهبری روبرو شد.





همچنین پورازغدی نیز به دانشجویان اعتراض کرده و بحث سخنرانی خود را عوض کرد.




بدبیاری تازه برادرحسین،سندملاقات خاتمی با سوروس جعلی از کار درآمد


در حالیکه روزنامه کیهان با استناد به کتاب هومن مجد مدعی دیدار خاتمی وسوروس شده است،مجد با تکذیب صریح این دیدار هرگونه برداشت از کتاب خود را که موید دیدار خاتمی وسوروس باشد بی اساس می داند.





در روزهای گذشته و پس از آنکه یکی از متهمان محاکمات «کودتای مخملی» اظهار داشت محمد خاتمی، رئیس جمهوری پیشین ایران طی دیدار خود از آمریکا در سال ۲۰۰۶با جورج سوروس، بنیان‌گذار «موسسه جامعه باز» دیدار داشته است، رسانه‌های دولتی به انتقاد شدید از خاتمی پرداخته و تکذیبیه دفتر وی را نیز دروغ خوانند.



هومن مجد روزنامه‌نگار و نویسنده مقیم آمریکا که در سال ۲۰۰۶ همراه محمد خاتمی بوده، درباره سفر دو هفته‌ای رئیس‌ جمهوری پیشین ایران می گوید: من در کتابم نوشته‌ام که شمار زیادی از آمریکایی‌های شناخته شده‌ مایل بودند با آقای خاتمی ملاقات کنند؛ مثلا آقای جورج سوروس که چهره معروفی است و آمریکایی‌ها وی را می‌شناسند؛ من در کتابم نوشته‌ام که از میان این افراد سرشناس آقای بلوم توانست با آقای خاتمی ملاقات کند.



ریچارد بلوم، یک سرمایه‌دار آمریکایی و همسر سناتور دموکرات دایان فاینستاین، است. ریچارد بلوم سابقه آشنایی و دوستی با جیمی کارتر، رئیس جمهوری پیشین آمریکا، دارد؛ وی با هواپیمای شخصی خود و به تنهایی به بوستون آمد تا آقای خاتمی رو ببیند.



هنگامی که ریچارد بلوم به هتل آقای خاتمی آمد، من هم در آنجا بودم و بحث بر سر این بود که اگر امکان داشته باشد، وی می‌تواند کمک کند که آقای خاتمی و آقای کارتر با یکدیگر ملاقات کنند؛ آقای خاتمی هم گفتند این امکان وجود ندارد و از وی تشکر کردند.



جیمی کارتر پیش از این فکسی به دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل فرستاده بود و خطاب به‌آقای خاتمی نوشته بود اگر امکان دارد مایل است در این سفر با وی دیدار داشته باشد. آقای خاتمی هم از طریق همین دفتر پاسخ داد که سپاسگزارم اما این امکان وجود ندارد و هیچ تماس دیگری صورت نگرفت.



از سوی دیگر ریچاد بلوم از مخالفان دولت بوش و مخالف نحوه رفتار وی با ایران بود و شنیدن نظرات آقای خاتمی در مورد اینکه ایران و آمریکا چگونه می‌توانند از تنش‌ها کم کنند، برای شخص وی جالب بود. دیدار آقای بلوم و خاتمی نزدیک به ۲۰ تا ۲۵ به طول انجامید؛ ریچارد بلوم آمده بود تا بگوید این امکان وجود دارد تا آقای خاتمی با هواپیمای شخصی وی برای ملاقات با جیمی کارتر به آتلانتا برود؛ چراکه جیمی کارتر پیشتر از آقای خاتمی دعوت کرده بود، اما وی دعوت را قبول نکرده بود.



اما ظاهراً به نظر می‌رسد چون من در کتابم از جورج سوروس به عنوان یکی از آمریکایی‌های شناخته‌شده‌ که علاقه‌مند بود با آقای خاتمی دیدار کند، نام برده‌ام، این سوء تفاهم به‌وجود آمده است که آقای جورج سوروس و ریچارد بلوم با یکدیگر در بوستون با آقای خاتمی ملاقات داشته‌اند.



من تنها از این رو از جورج سوروس نام بردم که برای مردم آمریکا شناخته شده است و آن زمان هم علیه جورج بوش و برای دموکرات‌ها فعالیت می‌کرد؛ مردم آمریکا کمتر ریچارد بلوم را می‌شناسند و همسر وی سناتور فاینستاین برای آمریکایی‌ها شناخته‌شده‌تر است.



اگر کسی از متن من این نتیجه را بگیرد که آقای سوروس و آقای بولوم به همراه یکدیگر به دیدن آقای خاتمی رفته‌اند، این نتیجه غلط است؛ اگر به زبان اصلی کتاب خوانده شود، متن چنین مفهومی نمی‌دهد و منظور جمله آن چیزی نیست که سایت الف آورده است.



آقای خاتمی در آن سفر ۲۰۰۶ مترجم رسمی نداشتند و من در این مدت هم مترجم ایشان بودم و هم مشاور.





متأسفانه این روزها مرتب در ایران می‌گویند، آقای خاتمی در سال ۲۰۰۶ برای راه انداختن انقلاب مخملی با آقای سوروس دیدار کرده است؛ من در تمام سفر آقای خاتمی به واشینگتن، بوستون و شیکاگو همراه وی بودم؛ نه دیداری با آقای جورج سوروس صورت گرفت و نه بحثی علیه دولت جمهوری اسلامی شد؛ فقط و فقط مسئله آقای خاتمی مؤسسه گفت‌وگوی تمد‌ن‌ها بود و جالب آنکه در تمام مدت در هر جلسه‌ای که برگزار شد، آقای خاتمی از ایران و دولت ایران و برنامه هسته‌ای ایران دفاع می‌کرد.



در آن موقع دولت آقای احمدی‌نژاد تنها یک سال بود که بر سر کار آمده بود و آقای خاتمی هیچ انتقاد و برنامه‌‌ای علیه این دولت مطرح نکرد. من از بحث‌های مطرح شده درباره آقای خاتمی تعجب می‌کنم. در آن زمان حتی رسانه‌های رسمی جمهوری اسلامی نیز از سفر آقای خاتمی گزارش تهیه کرده بودند.


درخواست عربستان سعودی برای حمله ی آمریکا و اسرائیل به ایران


شکی نیست که پیشرفت گفتگوها میان ایران و پنج بعلاوه ی یک، که پیش زمینه ی برقراری رابطه میان ایران و آمریکاست، کل سیاست خاورمیانه و جهان را وارد یک فرایند نوین خواهد کرد. چنین امری، چیزی جز پایان انقلاب اسلامی و تبدیل ایران منقلب شده ی اسلامی به یک ایران ِ هر روز ایرانی تر شونده، نیست. این دستاورد، دستاورد چکمه پوشان و سربازان ایرانی ست که گفتمان آمریکا ستیزانه ی روحانیت را، که روشنفکری سکولار نیز همواره از آن پشتیبانی کرده است، به یک «گفتمان ایرانی» تبدیل کرده است.




گفتگوهای ژنو دارند به بار می نشینند، و کسانی در این جا و آن جای ایران و جهان به سختی هراسیده اند. اسلام صنفی، یعنی روحانیت طفیلی که دیگر همه ی کارت های اش را در ایران باخته است، بزرگ ترین بازنده ی بازسازی روابط ایران با آمریکاست. چرا که در چنین شرایطی دیگر ته مانده ی روضه های کسان نیز به همان چیزی که هستند، یعنی امری پوچ، بدل می شوند. بازنده ی دیگر، روشنفکری کلاسیک ایرانی، و یا، همان روحانیت سکولار است. آشتی نظامیان ایرانی با غرب، نه یک آشتی از سر زبونی، بلکه یک آشتی مقتدرانه و با رعایت منافع بلندمدت ایرانزمین خواهد بود. روشنفکری اما، به آن دلیل که همه ی خوراک فکری و روحی اش را از پسمانده های سفره ی فکری غرب فراهم آورده است، هرگونه رابطه ی مبتنی بر عزت نفس با غرب را، یک خیانت به تمدن غرب و یک امتیاز نابجا برای ایرانزمین می داند. این روشنفکری هنوز این سخن شاه ایران را که می گفت ایران دیگر به چشم آبی ها باج نمی دهد بر او نبخشیده است، پس مسلم است که اقتدار نوین ایران را نیز، که مدیون هر چه منزوی تر شدن روحانیت و خود روشنفکری از یک سو، و قدرت مند تر شدن سپاهیان از سوی دیگر است، به هیچ وجه برنتابد.



این چنین است که هم روحانیت، هم روشنفکری که بزرگ ترین دستاورد اش به قدرت رساندن روحانیون بوده است، و هم دشمنان سوگند خورده و تاریخی ایران، به ویژه بیابان نشین های حجاز، سخت در این فکر باشند که کار سپاهیان ایرانزمین را با یک حمله ی نظامی از سوی غرب یکسره کنند و یکبار دیگر ایران را، اگر چیزی از او بازمانده باشد، به دست روحانیت بسپرند.



عربستان سعودی رسما درخواست کرده است که به ایران حمله شود، مجید محمدی، یک آموزش دیده ی حوزه ی علمیه ی قم که اینک برای رادیو فردا قلم می زند و از کنار گذاشته شدن روحانیت سخت برافروخته شده است، به نوعی دیگر خواستار سرنگونی سپاهیان شده است، حتا اگر به گفته ی خود اش، به یک حمام خون بینجامد. به متن ایران سوزانه ی محمدی در جایی دیگر خواهیم پرداخت؛ در اینجا مهم این است که ملت ایران، به دشمنی دیرینه ی اهل حجاز با سرزمین زرتشت و کوروش بنگرد؛ شمشیر حجاز همیشه گوشت تن ایرانزمین را بریده است، همچنان که متولیان سنت حجاز در ایرانزمین، یعنی روحانیت، بر سفره ی مغز ایرانیان نشسته و ضحاک وار، ذهن های اهورایی اهل تیسفون را مسموم کرده اند؛ کهریزک، نتیجه ی منطقی چنین مسمویت تمدنی ای به شمار می رود.



اکنون اما، که کار ستون پنجم حجاز در ایرانزمین، یعنی روحانیت، به پایان خط خود رسیده است و از روحانیت، دیگر کاری برای نابودی ایرانزمین بر نمی آید، اکنون که سربازان ایرانزمین دست روحانیت را هر چه بیشتر از اهرم های قدرت بریده اند و دیگر کمتر جایی برای ابراز وجود این قشر ایران ستیز و همواره دشمن با انسانیت و خرد مداری گذاشته اند، اکنون که ایرانیان، از شاه تا روستا نشین اش، خواستار بازگشت ایرانزمین به مبانی تمدن ایرانشهری شده اند و فریاد زنده باد کوروش آسمان ایرانزمین را درنوردیده و فروهرها، در سراسر ایرانزمین، بر گردن فرزندان کوروش و زرتشت می درخشند، آری، در چنین پیرامونی ست که خود اهل حجاز رسما وارد بازی شده و نابودی تمام و کمال ایرانزمین را از اسرائیل و آمریکا خواستار شده اند. از روشنفکری چشمداشتی نیست، اما بر همه ی نیروهای متعهد به ایرانزمین است که پاسخی روشن و بدنافهمیدنی به این دُرُشتی و مرز شکنی اهل بیابان بدهند.



به گزارشی بنگریم که نشان دهنده ی یک خواست 1400 ساله برای نابودی ایرانزمین است:



در حالی که اروپا و آمریکا و همچنین ایران به دنبال تعامل سازنده برای حل بخشی از مشکلات موجود در منطقه خاورمیانه هستند ، اعراب خواهان حمله آمریکا و اسرائیل به ایران شدند .



به گزارش «جی تی ای »، "عبدالعزیز سقر" ، رئیس مرکز تحقیقات خلیج(فارس) در دوبی ، در اظهار نظری گفته است که غرب باید برای ممانعت از ایران در دست یابی به سلاح هسته ای ، با این کشور برخورد نظامی کند. روزنامه آمریکایی «نیویورک تایمز» هم گزارش داد که "عبدالعزیز" گفته است: من دوست دارم همین اکنون کارم را از دست بدهم ، اما نمی پذیرم که مابقی عمر خود را در کنار یک قدرت هژمون همچون ایران، که دارای سلاح هسته ای است، به سر کنم .

بر اساس این گزارش "سقر" همچنین گفته است که اسرائیل می تواند حمله به ایران را آغاز کند ، ولی توانایی ادامه آن را ندارد ، اما آمریکا هم می تواند حمله به ایران را آغاز و هم می تواند آن را ادامه دهد. رئیس مرکز تحقیقات خلیج(فارس) همچنین افزوده است که کشور های منطقه می توانند در صورت حمله به ایران ، حملات تلافی جویانه محدود ایران را کنترل کند ، اما هرگز نمی توانند زندگی در کنار یک ایران هسته ای را بپذیرد.



به نظر می رسد پس از سالها بی برنامه گی در سیاست خارجی ایران اکنون که ایران منبعث از چشم انداز بیست ساله توسعه اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی کشور ، نظریه تعامل سازنده را در راس برنامه های خود در حوزه سیاست خارجی کشور قرار داده است ، طبیعی است که کشور ها و شخصیت های تندرو جهان عرب این رویکرد را بر نتافته و به نوعی در صدد ممانعت از پیشبرد این استراتژی بر آیند ، اما روند تحولات بین المللی به خوبی نشان می دهد که پس از سالها یکه تازی ایالات متحده آمریکا به ویژه در دوران حکومت جرج بوش ، اکنون عقلای کشور ها به این نتیجه رسیده اند که بدون تعامل سازنده با بازیگران موثر بین المللی و منطقه ای هم چون ایران نمی توان دورنمای روشنی از استقرار صلح و ثبات را در جهان به دست آورد.

برگرفته از تابناک




فرمان آرا؛ به معاونت سينمايي فعلي فيلمنامه يي نمي دهم

سینمای ما - «نوع مميزي پس از انقلاب تغيير کرد. پيش از انقلاب «چه نبايد» بود، پس از انقلاب اما به «چه بايد» تبديل شد.» بهمن فرمان آرا که صبح ديروز رو در روي خبرنگاران درباره فعاليت هاي سينمايي آينده اش در موسسه «کارنامه» حرف مي زد، اين مقدمه را گفت تا بگويد چرا دست کم تا چهار سال آتي فيلمي در ايران نخواهد ساخت. کارگردان «خاک آشنا» موارد مميزي پيش از انقلاب را برشمرد و از شيوه اعمال مميزي در دوران پس از انقلاب اسلامي ايران سخن گفت؛ «خاندان سلطنتي، قانون اساسي، نيروهاي سه گانه و دين مبين اسلام چهار موردي بود که انتقاد از آنها مجاز نبود. انقلاب که شد از «چه بايد»ها سخن به ميان آمد.




مي گفتند چه چيزي بايد ساخته شود و براي اين کار با اعطاي انواع سوبسيدها کوشيدند روند فيلمسازي را به آن سو ببرند.» به گفته فرمان آرا اين شيوه موفق نشد چون «اگر فيلمسازان به «چه بايد» گردن مي نهادند، بايد با خلاقيت خداحافظي مي کردند.» فرمان آرا درباره اعمال همين شيوه در زمان کنوني حرف زد؛ «در دولت بعد از نهم موفق شدند اين نوع از مميزي را به کرسي بنشانند. انتخاب شمقدري و گروهش نشانه اين است که فيلمي توقيف شده که کارگردانش پنج سال پيش آن را به وزير اطلاعات تقديم کرده بود، آزاد مي شود و از همين الان اعلام مي شود اکران نوروزي خواهد داشت.» از همين روست که فرمان آرا در ادامه سخنانش تاکيد مي کند «تصميمي براي فيلمسازي ندارد و از اينکه فيلمنامه يي را براي دريافت مجوز به وزارت ارشاد بدهد، راضي نيست.» فرمان آرا يک جمله ديگر مي گويد تا اين بخش از حرف هايش را تمام کند؛ «هيچ فيلمنامه يي را به وزارت ارشادي که معاونت سينمايي اش شمقدري باشد، ارائه نخواهم داد.» فرمان آرا در ادامه به روند فيلمسازي و ارتباط آن با اتفاق هاي اجتماعي پرداخت؛ «سرعت اتفاقات اجتماعي بسيار سريع تر از سرعت فيلمسازي است که معمولاً پروسه يي دوساله دارد و اينچنين است که فيلمي که ساخته شده هيچ ارتباطي به روزگاري که در آن اکران مي شود، ندارد. من يک سال و نيم از آغاز انقلاب سه فيلمنامه تصويب شده داشتم، اما هيچ يک را نساختم چون هر روز اتفاق جديدي مي افتاد و معلوم نبود فيلمي که ساخته مي شود به درد اجتماعي که در آن اکران مي شود مي خورد يا نه.» کارگردان «بوي کافور، عطر ياس» درباره فيلمنامه جديدش به نام «معلم» گفت؛ «به دليل شرايط فعلي ترجيح دادم، اين سناريوي کامل شده را کنار بگذارم اما از آنجا که هرگز بيکار نمي نشينم و خود را به مردم و جوانان علاقه مند به سينما بدهکار مي دانم و معتقدم هرچه دارم از اين مملکت است، تصميم گرفتم دوره سه ماهه کارگاه فيلمسازي را برگزار کنم و تا حد امکان داشته هايم را به هنرجويان علاقه مند منتقل کنم.» نويسنده و کارگردان «خاک آشنا» مهم ترين دغدغه خود را مسائل اجتماعي و فرهنگي دانست؛ «اين دغدغه همواره در سال هاي پيش و پس از انقلاب در من وجود داشته است. فيلم «شازده احتجاب» را در اوج حکومت آن دوره ساختم و فيلم ديگرم «سايه هاي بلند باد» که در هر دو دوره توقيف شد، محصول سال 56 است.



بنابراين جنس فيلمسازي ام را به خاطر تغيير نظام تغيير ندادم.» فرمان آرا بر آن است دو پروژه سينمايي اش را در خارج از کشور پي بگيرد؛ «براي ساخت فيلم «از عباس کيارستمي متنفرم» در حال رايزني با کشورهاي ايتاليا، چک و بلغارستان هستم چون اين فيلم دکور بسيار بزرگي نياز دارد که در فضاي استوديو بايد ساخته شود و سرمايه در اين مساله بسيار دخيل است. البته فيلمبرداري ما تنها 12 روز زمان مي برد و کرايه استوديويي که دکور در آن ساخته مي شود، مهم ترين مساله پروژه است.» فيلمنامه «از عباس کيارستمي متنفرم» آخرين اثري بود که فرمان آرا به وزارت ارشاد داده و رد شده است؛ «حالا ترجيح مي دهم فيلمم را در خارج از کشور بسازم و فيلمنامه آن را به معاونت سينمايي فعلي ندهم. علاوه بر اين طرح ديگري دارم که کاري کمدي است و علاقه مندم آن را با حضور عليرضا خمسه و اکبر عبدي بسازم.» او درباره پروژه ديگرش «سفر به تاريکي» همچنين گفت؛ «چهار سال پيش اين فيلمنامه نوشته شد، اما شرايط ساخت آن فراهم نشد. حالا هم شخصاً در حال رايزني با شرکت هاي آلماني هستم که اگر شرايط فراهم شود اين فيلم با حضور دو بازيگر ايراني - هديه تهراني و رضا کيانيان- در برلين و به خاطر پيشينه تاريخي اين شهر ساخته مي شود.» قصه اين فيلم از ديد فرمان آرا ساده است؛ «زني ايراني با چادر و مقنعه سراغ شوهرش در آلمان مي رود که دارد دکتراي فلسفه مي گيرد اما آنجا متوجه مي شود او را کشته اند. پايان تراژيکي هم دارد و به همين خاطر نام «سفر به تاريکي» گرفته است.» بهمن فرمان آرا که دو نمايشنامه پيشنهادي اش «مردي براي تمام فصول» و «ظلمت در نيم روز» مجوز اجرا پيدا نکرده است، درباره سرانجام فعاليت هاي تئاتري اش نيز سخن گفت؛ «پيشنهاد اجراي دومين نمايشنامه همچون يک جوک بود. سيستمي که به نمايشنامه «مردي براي تمام فصول» که درباره مردي مذهبي و به قول امروزي ها اصولگرا بود، اجازه اجرا نداد، مسلماً اجازه اجراي «ظلمت در نيمروز» را که درباره دادگاه هاي استاليني در دهه 1930 است، نمي دهد. مي خواستم توپ را به زمين آنها بيندازم.»



«نمي توانم بيکار بنشينم و چون تصميمي براي ساختن فيلم ندارم يک بار براي هميشه دوره سه ماهه فيلمسازي در همين موسسه «کارنامه» برگزار خواهم کرد.» فرمان آرا آينده حرفه يي خود در ايران را با گفتن اين جمله تشريح مي کند؛ «مي کوشم در اين دوره آموزشي تمام دانسته هايم را منتقل کنم. اين دوره از پنجم آبان شروع خواهد شد. از اقتصاد سينما تا جزييات فيلمسازي را درس خواهم داد. کارگاه با حضور 25 تا 30 هنرجو برگزار خواهد شد که به مقوله فيلمسازي آشنايي داشته باشند و فيلم کوتاه ساخته باشند. فرمان آرا براي ايجاد زيربناي فکري مشترک با هنرجويان، 10 فيلم، 10 داستان کوتاه و 10 رمان را معرفي خواهد کرد تا هنرجوها آثار را ببينند و بخوانند و زيربناي فکري مشترکي ايجاد شود. به گفته فرمان آرا اين کارگاه در قالب يک جلسه طولاني مدت در هفته از ساعت 9 صبح تا 5 بعدازظهر برگزار مي شود و طي آن تئوري کارگرداني، ايده پردازي، فيلمنامه نويسي، طراحي صحنه، کار با بازيگر، اقتصاد سينما، تبليغات سينما، ارتباط سينما با هنرهاي ديگر و مقوله کارگردان مولف که در ايران به درستي معرفي نشده، آموزش داده مي شوند.







منبع : اعتماد



به روز شده در : يکشنبه 19 مهر 1388 - 16:39