وعده ما: 16 آذر ساعت 16

دانشجویان دانشگاه گیلان تصمیم گرفتند که ساعت 10 مقابل ساختمان مرکزی دانشگاه تجمع کنند و همانطور که میدانیم دانشجویان دانشگاه های دیگر و مردم سبز اندیش اجازه ورود به دانشگاه رو به هیچ وجه ندارند برای همین عده ای از دوستان دانشجوی سایر دانشگاه ها و دانشکده ها تصمیم گرفتند که 16 آذر ساعت 16 مقابل دانشگاه علوم پایه واقع در منظریه تجمع کنند و اعتراض خودشون رو نشون بدند.

۱۳۸۸ آبان ۱۴, پنجشنبه

روزنامه ژاپنی: منظور از مرگ بر دیکتاتور، خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی است

وزنامه ژاپنی یومیوری روز پنجشنبه گزارش داد که رژیم حاکم بر ایران که نگران گسترده تر شدن تظاهرات مردمی بر علیه خود است، در روز 13 آبان هزاران نیروی امنیتی را در تهران مستقر کرده است . بزرگترین روزنامه ژاپن نوشت که با وجود استقرار این نیروهای امنیتی، در روز 13 آبان ده ها هزار تن از مردم ایران در تهران دست به تظاهرات اعتراض آمیز بر علیه دولت زدند . به گزارش یومیوری به دلیل سرکوب تظاهر کنندگان از سوی نیروهای امنیتی، چندین تن از مردم زخمی شده اند . این روزنامه ژاپنی نوشت که به علت سرکوب شدید مردم معترض ایران از سوی نیروهای امنیتی در تظاهرات پیشین، مخالفین حکومت ایران روز 13 آبان را برای تظاهرات انتخاب کردند . یومیوری می نویسد که در میدان هفت تیر ایرانیان تظاهر کننده شعار مرگ بر دیکتاتور می دادند که منظور آنها خامنه ای رهبر انقلاب بوده است . رسانه های دیگر ژاپنی نیز همزمان با بازتاب تظاهرات اعتراض آمیز مردم ایران بر علیه حکومت در روز 13 آبان گزارش دادند که دولت ایران به مناسبت سالگرد اشغال سفارت آمریکا، بصورت سازمان یافته دانش آموزان مدارس و یا نیروهای هوادار خود را در برابر سفارت آمریکا جمع کرده بوده است.

سرانجام احمد توکلی هم منافق شد !

این در حالی است که احمد توکلی از جمله نمایندگان اصولگرای منتقد دولت است که همواره از مدافعان نظام و انقلاب بوده است .
شفاف : در حالیکه بسیاری از شخصیت های معتدل جریان اصولگرا معتقدند باید فضای انتخابات را با منطق و استدلال و به دور از هیجان و احساس مدیریت کرد ، برخی گزارش ها حکایت از استفاده ناصحیح و غیر اخلاقی برخی مدعیان حمایت از دولت از این فضا دارد .

به گزارش منابع خبری احمد توکلی نماینده مجلس امروز حین حضور در راهپیمایی روز سیزده آبان مورد فحاشی قرار گرفت .

به گزارش خبرآنلاین احمد توکلی نماینده مجلس امروز حین حضور در راهپیمایی روز سیزده آبان مورد فحاشی قرار گرفت . وی در حال حرکت در مسیر راهپیمایی - محدوده لانه جاسوسی آمریکا - بود که مرد میانسالی در حالی که ناسزا می گفت به توکلی نزدیک شد که با واکنش محافظ همراه این نماینده مواجه شد . در همین حال حدود ده نفر پشت سر احمدتوکلی راه افتاده و شعارهایی را علیه وی سردادند . این عده در حمایت از محمود احمدی نژاد ، شعار می‌دادند : مرگ بر منافق ؛ احمدی احمدی حمایتت می‌کنیم .

این رفتار ، با لبخند توکلی همراه شد .

این در حالی است که احمد توکلی از جمله نمایندگان اصولگرای منتقد دولت است که همواره از مدافعان نظام و انقلاب بوده است .

یک کارشناس مسائل سیاسی در این زمینه به خبرنگار شفاف گفت : توکلی هر چند انتقاداتی به سیاست های انتقادی دولت دارد ، اما به هر حال حامیان دولت باید به این نکته توجه کنند که اگر بنا باشد هر منتقد اقتصادی دولت را منافق معرفی کنند و علیه او شعار دهند هیچ کس از انقلابیون اولیه باقی نمی ماند .

وی افزود : هر چند به نظر می رسد که برخی گروه های سیاسی خاص ممکن است از فضای سیاسی موجود برای فریب نیروهای ساده لوح استفاده کنند و با استفاده غیر اخلاقی از فضای احساسی بوجود آمده در ایام پس از انتخابات به تسویه حساب با نیروهای اصیل انقلاب و نظام بپردازند .

این تحلیلگر مسائل سیاسی ادامه داد : این مردم هستند که باید هوشیار باشند و اجازه ندهند افرادی به بهانه های واهی با حملات رسانه ای حساب شده آنها را علیه چهره های انقلاب و نظام تحریک کنند .

صحنه هاي رويارويي مردم با نيروي انتظامي وگارديها تكان دهنده بود

آژانس ايران خبرچهارشنبه , 13 آبان :

تهران ساعت 1930:ازساعت 1030 الي 1530 از ولي عصر تا ميدان مطهري يكي از صحنه هاي رويارويي مزدوران حكومتي با مردم بود .
نيروي انتظامي و گارديها تونل مرگ ايجاد كرده بودند, يعني يك تونل درست كرده بودند اولين نفرهركسي راكه مي گرفت و با باتوم مي زد دست به دست تا آخرين نـفردر اين تونل او را مي زدند!!!
3 الي 4 جوان راگرفتند و در ماشين انداختند و بردند .مردم جانانه مقاومت مي كردند.
مردم شعار مرگ برخامنه اي /مرگ بر ديكتاتور/ مرگ بر اين دولت مردم فريب و شعارهاي سرنگوني مي دادند . در وليعصر چون تعداد جمعيت تظاهر كننده زياد بود عملا سركوبگران كنترلي نداشتند .

تهران ساعت 1930: خيابان هاي هفت تير , فردوسي وتخت طاووس ( مطهري ) خيلي شلوغ بود . در تخت طاووس درگيري خيلي شديد بود و مردم در خيابان نشسته بودند. يك پسر را با تير زدند ومردم روي دست او را بداخل يك خانه بردند .
بيشترين شعارها خامنه اي قاتله / مرگ برديكتاتور , سفارت روسيه لانه جاسوسي , دولت كودتا استفعا استعفا بود
مزدوران حكومتي كساني را كه موبايل و دوربين داشتند و فيلم مي گرفتند تا كوچه ها دنبال مي كردند وقتي مردم به خانه ها مي رفتند درب خانه ها را بالگد مي زدند كه ساكنين خانه ها را بترسانند ! بالاي يك ساختمان سه طبقه به سمت يك نفر كه مشغول گرفتن عكس ازتظاهرات بود آجر پرتاب كردند.
مردم در فردوسي و ولي عصر خيلي خوب مقاومت كردند و شعارمي دادند .همه شعارها روي تماميت دولت مي چرخيد .
مردم خيلي خوب ايستادند عقب نشيني مي كردند ازيك طرف ديگر وارد مي شدند . نيروهاي انتظامي ازولي عصر به بالا نتوانستند مقابل مردم بايستند .
تخت طاووس دراختيارمردم بود .

بیانیه مهم گروه انقلاب سبز در مورد 13 آبان سبز : وحشت کودتاچیان نشانه پایان کار آنهاست!

روز 13 آبان 1388 با حضور شکوهمند ملت ایران، به سبز ترین روز سال و بلکه سی سال اخیر تبدیل شد.

طرح شوم دولت کودتا برای تاراج کشور، با حضور جنبش سبز، به بن بست رسید و وحدت ملی حقیقی در قالب خیزش هماهنگ ملت در پایتخت و شهرها، اقوام و مذاهب مختلف برای نفی دشمنی و خصومت با جهان، تحقق یافت و نقطه عطفی جدید در تاریخ مبارزات مدنی ملت ایران شکل گرفت: اینک همه بخشها و طبقات کشور برای ایجاد دولتی ملی، دموکراتیک و فراگیر به پا میخیزند.

دیدیدم که سپاه پاسداران کودتا، تمام توان خود را به کار بست، تمام کفتارهای دست آموز خود را از دخمه های بسیج و سپاه بیرون کشید، اما باز هم نتوانست خیابانها و کوچه های تهران و اکثر شهرستانها را اشغال کند؛ تمام قدرت شان همین بود! تمام فصل الخطاب شان، همین بتی بود که امروز زیر پای ملت شکست. کودتاچیان به آخر خط رسیده اند و مثل گربه گرفتار در گوشه دیوار، چشم بسته اند و مذبوحانه چنگ می اندازند و دندان میگیرند. مژده دهید که این جانوران هار و وحشتزده، به زودی در برابر ملت به زانو در می آیند. آری کودتاچیان مرگ خود را نزدیک دیده اند که منتخبان ملت را تهدید به عملیات انتحاری میکنند.

مردم! فقط دو حضور سبز ما در روز قدس و 13 آبان، کودتاچیان را به آستانه خودکشی رسانده است، چرا که هریک از ما برای بطلان سیاهی دولت کودتا، کافیست فقط چند خیابان را طی کنیم، ولی آنها باید از صدها شهر و روستا در اکناف کشور، مزدور جمع کنند و همین روزها پول توجیبی مزدورانشان به انتها خواهد رسید و همان مزدوران هم توسط ما آزاد و به آغوش میهن بازخواهند گشت و به جان کودتاچیان خواهند افتاد. ما و کشورمان میمانیم و دیکتاتوری زیر گامهای سبز ملت نابود خواهد شد.

آیا شکستهای پی در پی کودتاچیان، جز با متانت، مسالمت جویی و وقار ملت اتفاق می افتاد؟ آیا به جز این، راه دیگری وجود داشت که تمام دنیا بفهمد دشمن دشمن گفتن شان، نقابی برای سرکوب ملت و فروش کشور بوده است؟ آیا اکنون ملت ایران، شک و تردیدی در خصوص شناخت دشمن واقعی خود دارد؟ امروز حتی کودکان خردسال هم پاسخ این سوالات را میدانند.

از این پس، هر روز و هر لحظه از زندگی ما، انکار سلطه سیاه کودتا خواهد بود: خیابان، دانشگاه، مدرسه، ورزشگاه، بازار، مسجد و حتی میهمانیهای خصوصی، محل اعتراض و نفی دیکتاتوری خواهد بود. همین فردا مزدوران به دخمه ها و لانه های خود بازمیگردند و دولت کودتا میماند و مایی که انکارش هستیم، مایی که خودکشی اش هستیم.

امروز بر همه منکران و ناباوران ثابت شد که ملت ایران، دیگر مهلت عربده کشی در داخل و دریوزگی و وطن فروشی در خارج را به کودتاچیان نخواهد داد و همین امر باید مصلحت اندیشان و واقع بینان را آگاه سازد که اجازه ندهند خود و نظام شان قربانی دولت جنایتکار کودتا شود و کار به جایی برسد که مسالمت جویی و وقار کنونی، جای خود را به خشم و نفرت خروشان و بی مهار بدهد، که در این صورت دیگر فرصتی برای هشدار دادن هم نخواهد ماند!

گروه انقلاب سبز، 14 آبان 1388

شيراز

مروز بعد از ظهر در شیراز نیروهای بسیجی (شامل بسیج دانشجویی و گروه های دیگر بسیج) به دانشجویان معترض در داخل دانشگاه شیراز حمله کردند و به ضرب و شتم دانشجویان پرداختند. طبق گزارشات رسیده ماموران لباس شخصی از خارج شدن مجروحین توسط نیروهای امداد و آمبولانس جلوگیری میکردند.
همچنین پس از حمله، دانشجویان برای دفاع از خود به بازارچه حافظ واقع در محیط دانشگاه پناهنده شدند که نیروهای امنیتی در داخل ساختمان گاز اشک آور زدند که مشکلات تنفسی شدیدی برای دانشجویان بوجود آورد.
( عکس از آرشیو )

ابراهيم نبوي

ابراهيم نبوي

آقای خامنه ای!

این نامه را ساعاتی قبل از حضور مردم در مراسم سیزده آبان می نویسم. همانقدر که مطمئن هستم که مردم در راهپیمایی فردا حاضر می شوند و سبزترین روز سال را می سازند، همانقدر هم نگران آن هستم که اراذل و اوباش حاکم بر پلیس امنیتی و کارگزاران شما روز شیرین پیروزی ملت را تلخ کنند، اما همواره جمله ای از دوستان افغانی ام را در ذهن دارم که می گویند: " از تلخ پروا نیست". پروا نیست، نه به این خاطر که شجاعتی بسیار در خود سراغ دارم که هر دردی را تاب می آورم، نه، بخاطر اینکه چنان زندگی را بر مذاق و مزاج مان تلخ کرده اید که به درد عادت کرده ایم و دیگر نه تهدیدها و اشتلم کردن ها، که بازی های ساده لوحانه عقب مانده های سیاسی دوروبرتان هم در تحبیب و تطمیع مردم، اثر نمی کند.



دوستی عزیز که در تهران است و هر روز می نویسد، دیروز برایم می گفت که هرگز ندیده است در این ماهها که مردم این همه تدارک حضور علیه دولت را دیده باشند. می گویم دولت و خیال تان را راحت نکنید که دولتی می رود و شما می مانید و باز هم همان بازی قبلی را به سر ملت می آورید. شما از همان روزی که تبریک پیروزی کودتا را گفتید، تبدیل به سخنگوی دولت شدید و دیگر کسی برای شما به عنوان رهبر تره هم خورد نمی کند. دوستی دیگر ساعتی قبل می گفت که صدای الله اکبر مردمی که از روزگار تلخ خود به خدای بزرگ پناه برده اند، چنان بلند است که بعید می دانم خداوند صدای شان را نشنیده باشد. شنیده است و می داند که چگونه از مردمی که صدایش می کنند حمایت کند.



آقای خامنه ای!

سرتان را از پنجره بیرون ببرید، اگر شهامت دارید هلی کوپتر سوار شوید و به دیدن شهر بروید، اگر ندارید بگوئید فیلمبرداران صدا و سیما تصویر مردم را بگیرند و بدهند تا ببینید، یا بگوئید که تصاویری که هزاران ایرانی از خیابان می گیرند و در اینترنت منتشر می کنند، برایتان آماده کنند تا ببینید و حداقل چشم تان به واقعیت مردمی که فکر می کنید رهبر آنان هستید، روشن شود. مردم شما را و دولت منتخب شما را و آدمهای منتخب شما را نمی خواهند. چرا نمی فهمید؟ چرا نمی فهمید که مردم حق دارند حکومت خود را خودشان انتخاب کنند. شما فعلا رهبر " نظام جمهوری اسلامی ایران" هستید. چهار کلمه موهوم که هر چهار کلمه اش علیه شما شهادت می دهند. هم نظامی که موجود است شما را نمی خواهد، هم جمهور مردم شما را نمی خواهند، هم مسلمانان و مراجع مسلمانان شما را نمی خواهند و هم ایران با وجود شما مشکل دارد.



خودتان می دانید و خوب هم می دانید که هفتاد درصد کل نمایندگانی که در هشت دوره مجلس قانونگذاری حضور داشتند، دولت منتخب شما را غاصب و نامشروع می داند و هشتاد درصد کل قوه مجریه ایران در این سی سال، اعم از روسای جمهور و نخست وزیر و وزیران، و بخش وسیعی از سپاه و حتی وزارت اطلاعات، این دولت را نمی خواهند. نه به آن رای داده اند، نه وجودش را در جهت منافع ایران می دانند، نه حتی گذشته بیست سال قبل این کشور را با این حجم بزرگ حماقت امروز قابل قیاس می دانند. چرا نمی فهمید؟ چرا نمی خواهید احساس کنید که وقتی دوستان و همدلان دیروزتان و منتخبان همان انتخاب های صدبار کنترل شده تان وقتی از وجود دولت احمدی نژاد احساس خفت و خواری می کنند، شما حق ندارید خود را و این دولت را به این ملت تحمیل کنید. این از نظام که سنگش را همیشه به سینه می زنید، تکلیف جمهور مردم که مشخص است.



شش ماه است که مردم ایران، در روستاها و شهرهای کوچک و استانهای کشور، در اصفهان و شیراز و تهران، و در میان همه ایرانیانی که در سراسر جهان زندگی می کنند، فریاد می زنند که شما را نمی خواهند و از دولت دروغگوی مورد حمایت شما بیزارند. فریاد می زنند و گوش تان چنان سنگین است که انگار دارید در دستگاه چهارگاه موسیقی ایرانی گوش می کنید. آواز می خوانند و سرود خوانان در خیابان آزادی شان را می خواهند و نمی شنوید، شعار می دهند و شما و منتخب تان را دیکتاتور معرفی می کنند و نمی شنوید. این چه گرانگوشی است که به جان شما افتاده است که این همه صدا را انکار می کنید؟ مردم دوست تان ندارند، مردم از شما بدشان می آید، مردم از دیدن ریخت و قیافه منتخبین شما که هر کدام مصداق بارز " یعرف المجرمون بسیماهم" هستند، منزجرند و این حق آنهاست که دولت را نخواهند. حق شان است که شما را نخواهند.



با زور و قدرت شورای نگهبانی را بر سر مردم مسلط کردن، با زور رئیس جمهوری را به مردم تحمیل کردن، با زور جلوی انتخاب مردم را گرفتن، شرط مروت و آدمیت نیست، چگونه باید مردم بگویند که شما را نمی خواهند؟ من نمی فهمم، رهبری ملتی که هر روز به شما فحش می دهند و بدترین کلمات را نثارتان می کنند، چه فایده ای دارد؟ نه قماربازید که آدم دلش خوش باشد که حداقل هوس قمار دیگری داشتید و مملکت را به این دلیل نابود کردید، نه آدم دلش خوش است که بگوید رهبر ما مثل چاوز از علاقمندان واحد خواهران است و دنیا را بخاطر نفس اماره اش می خواهد، نه بچه پولدار و خان زاده و شاهزاده بودید که دل کندن از تجملات کاخ نیاوران و ملک آباد و نوشهر و رامسر برایتان سخت باشد، بالاخره آدمی بودید که در زندگی هم سطح مردم زمانی زندگی کردید و فرزندان تان در کودکی طعم زندگی فقیرانه مردم را هم احتمالا چشیده اند و آدم نمی تواند خودش را قانع کند این رهبری که مثل رولپلاک چسبیده به سقف این دنیای مادی، شاهزاده ای است که با هیچ کس نه در یک گلیم می خسبد و نه در یک اقلیم می گنجد.



من مطمئنم که احتمالا اگر به کاخ فلان هم بروید، جز به گند کشیدن آن کاری نمی کنید، بالاخره کاخ نشینی هم آدمش را می خواهد. همین است که آدم درمی ماند که مرد حسابی! تو به چه چیز این دنیا چسبیدی؟ این قدرت را می خواهی چه کنی؟ احترام مردم را که نداری، فحش هم که از دهان مردم طیبات است، این چه علاقه وافری است به دنیایی که به همه مردم می گوئید چرک کف دست است؟ ولی خودتان صد نفر را می کشید تا حتی یک ذره از قدرت به صاحبان آن نرسد؟ لابد می خواهید بگوئید که همه این کارها را بخاطر خدا و اسلام می کنید و چیزی جز اعتلای دین را نمی خواهید؟ چنین است؟



آقای خامنه ای!

افتادن به سراشیبی سقوط خطرناک است، آدمی دچار وسوسه قمار روی تمام زندگی اش می شود، بدون اینکه فکر کند که این سقوط اجتناب ناپذیر نیست، و می شود در یک جا ایستاد و به گوشه ای رفت و خود را و ملت را حفظ کرد. حتی محمدرضاپهلوی هم می توانست با عقلانیت خودش را حفظ کند و ما را به این بلا دچار نکند، چنانکه آیت الله خمینی در پایان عمرش حداقل سعی کرد، اشتباه ادامه جنگ را در پذیرش قطعنامه 598 جبران کند. شما هم مجبور نیستید که همه اشتباهات را تا آخر بروید. سیزده آبان، روز انتخاب شماست. من نمی دانم فردا مردم چگونه و به چه میزان به خیابان خواهند آمد و چه خواهند گفت. اما به نفع شما و ایران و حتی جمهوری اسلامی و ملت است که اگر می بینید مردم یک بار دیگر می گویند که شما را نمی خواهند، کنار بکشید و کشور را به صاحبانش که مردم هستند بدهید و هم خودتان و هم ما و هم ایران را از شر نابودی بیشتر نجات دهید.



فکر نکنید که ماندن شما به نفع اسلام و مسلمین است، این همه مراجع و روحانیون معتقد بزرگتر از شما که هم به خدا معتقدند و هم نسبت به شما اصلح و افقه و اعلم هستند، دولت مورد تائید شما را نامشروع می دانند و برای شما جز یکی دو مرجع تقلید و تعدادی روحانی مواجب بگیرتان که به زور تجارت شکر و لاستیک و میوه و وام های میلیاردی مجیزتان را می گویند کسی باقی نمانده است. اگر صانعی و منتظری و دستغیب و موسوی اردبیلی و جوادی آملی و بقیه را که همه از دست شما و دولت تان شکایت دارند، نمی بینید، مشکل از شماست. می دانید و خوب می دانید که روحانیت شیعه اگر مردمدار نباشند، دلیل وجودی ندارند. درباری های شان که مواجب بگیر می شوند و عمله ظلمه، باقی شان جز رفتن به سوی ملت راهی ندارند، چنانکه در این ماهها اکثر روحانیون قم به طرف ملت آمده اند.



من شک می کنم در درایت و کیاست و سیاست شما که چطور چیزی را که سوهان فروش های قم می فهمند، شما نمی فهمید؟ مطمئنم که شما جزو باهوش ترین روحانیون کشور هستید، ولی آیا به این فکر کردید که چطور فقط شما مصلحت دین را تشخیص می دهید و دیگر روحانیون همه ساده لوح و بی بصیرت اند؟ این بصیرت تان را در این چند ماه از کجا آوردید؟ چطور کسی که شما را بر آن صندلی نشانده مصلحت نمی داند، و شمایی که همه فقها معتقدند شروط اصلی رهبری را که عدالت و فقاهت و سیاست است، ندارید می فهمید؟ چطور است که ملتی که روبروی شما ایستاده برای مواجهه با شما از شعارهای دینی استفاده می کند، و طرفداران شما در بسیج ادبیات شان ادبیات اراذل و اوباش است؟ کاری کردید که مراجع تقلید بزرگ کشور شما و دولت منتخب تان را به هیچ می انگارند و به دامان ملت پناه می آورند.



آقای خامنه ای!

در این ماههای سخت و دشوار، از جعبه جادویی تان هر شعبده ای می شد بیرون آوردید تا ثابت کنید که موجودی فرزانه و اهل علم و خردمند هستید، و چون حق ندارید، هرچه کردید بدتر از قبل شد. شاعران را به ذلت کشیدید تا مجیزتان را بگویند و اکثرشان دامن از لوث این دولت پاک کردند و جز یکی دوتایی، باقی شان به کنایه و به صراحت علیه این دولت و این سیاست که حاکم کردید شعر گفتند، هنرمندان را به زور ممنوع الفعالیت کردن، به بیت کشاندید تا بیتی مجیز بگویند، نه سید مهدی شجاعی که همیشه رفیق شما بود، یک کلمه در تائیدتان حرف زد، نه یوسفعلی میرشکاک که زمانی خودش را کلب آستان ولایت خوانده بود، مجیزگوی شما شد، مجید مجیدی هم که نورچشم تان بود گله کرد و از بدی زمانه و دوران گفت. نوری زاد هم که زمانی فخر شما بود که به فیلم " بشاگرد" ش افتخار می کردید شما را کنار گذاشت و آخر کار هم نخبگان و نوابغ کشور را آوردید تا چفیه به دست شان بدهید و آخرش شد افضل الجهاد حمید وحید نیا که جاری کرد کلمه حق را در حضور سلطان جائر.



به شما اطمینان می دهم، هر چه بیشتر آب بجوئید تشنگی به دست می آورید. شما درست می گفتید که مکروا و مکروالله والله خیرالماکرین، ولی فراموش کردید که اگر امروز هر سنگی می زنید به در بسته می خورد، به این خاطر است که حق با شما نیست. حق با شما نیست، چون حق ملت را غصب کردید. دولت سبز مردم را دزدیدید و آن را به چاپلوسان فرومایه و بی عرضه ای دادید که سرمایه ملی و آبروی ایران و اقتدار کشور را به لجن کشیدند و روز به روز ایران عزیز را حقیرتر و فقیرتر کردند.



حالا ایران ما را پس بدهید. ایران بارها و بارها هم مورد هجوم اجانب و بیگانگان بوده و هم سالهای سال زیر چکمه دیکتاتورها له شده. حالا ملت ایران سرزمین شان را می خواهند، می خواهند خودشان حاکم بر سرنوشت شان باشند. مردم حال شان از شما و احمدی نژاد و جنتی به هم می خورد. شما لیاقت ایران را ندارید. ایران، جواهر درخشانی است که در گند و کثافت دولت احمدی چند روزی ممکن است آلوده شود، ولی جواهر را وقتی که جلا بدهیم پاک و درخشان و قیمتی خواهد بود. مالک این جواهر این ملت است. ما ایران مان را از شما پس می گیریم.



ما در تمام این سالها، در ایران دستآوردهای بزرگ فرهنگی و هنری داشتیم، ما موسیقی و سینما و ادبیات خلق کردیم، ما شعر و ترانه و سرود ساختیم، ما فرهنگی ویژه ایران در همین سی سال هم ساختیم که این فرهنگ و ادب و هنر متعلق به این ملت است، ربطی به جمهوری اسلامی هم ندارد. دستاوردهای تلاش یک ملت را نمی توانید نابود کنید، ما همه آنها را می خواهیم. می خواهیم و می گیریم و حفظ می کنیم. امروز از قرن یازدهم، هیچ کس نام شاه عباس را نمی برد، یا کسی اصلا نمی داند حاکم اصفهان که بود، اما مسجد شیخ لطف الله مثل جواهری از آن دوران هنوز که هنوز است می درخشد و خواهد درخشید. ما ایران مان را بزرگ و عظیم و پراز افتخار پس خواهیم گرفت.



آقای خامنه ای!

به این بچه های تازه به دوران رسیده یا تازه به چفیه رسیده گوش نکنید، سرنوشت زورگویان را ببینید، کسی خون نریخته که نامش به نیکی بماند، شما خون بهترین جوانان کشورمان را ریختید، شما زیباترین جنبش مردمی کشور را فدای مشتی عقب مانده سالوس و بی کفایت کردید. دیگر تمامش کنید. فردا را ببینید، اگر مردم همچنان بر همان عهد بودند که تا دیروز، سنت استبداد را بشکنید و بگذارید یک بار این ملت بی خون و خونریزی و بی آتش و دود، دولتی را که می خواهد مستقر کند. شما دو راه دارید، یا با آرامش کنار بروید و کاری کنید که سنت با آرامش کنار رفتن جا بیافتد، و مردم بپذیرند که هر کسی که پیش از این بوده است، حق دارد پس از این هم در گوشه ای زندگی اش را بکند، حتی اگر مردم همه با او مخالف باشند. یا اینکه با مردم لجاجت کنید و مردم را وادار کنید که تا آخر خط بروند. ما فردا برای شانزده آذر فرصت دیدار تعیین می کنیم. انقلاب ایران را به یاد دارید؟



آقای خامنه ای!

سیستم شما به بحران افتاده است، هر کار کنید اوضاع به ضرر شماست. و هر چه زودتر کنار بکشید و بگذارید مردم و رهبران مورد پذیرش آنان کشور را به شکلی که مردم می خواهند دربیاورند، آسیب کمتری خواهید خورد. به بخشش این مردم امید داشته باشید، مردم امروز مردم سالهای گذشته نیستند که کینه ورزی کنند و خون را با خون بشویند. مردم آزادی می خواهند و اگر آزادی و دموکراسی را به دست بیاورند، بخاطر خونخواهی و انتقام آن را به خطر نمی اندازند.



آقای خامنه ای!

فردا روز سیزدهم آبان است. سیزدهم آبان سالگرد اشغال سفارت آمریکا توسط نسل من است. من و دوستانم در سن بیست سالگی سفارت رسمی یک دولت خارجی را که امنیت آن برعهده دولت و مردم بود، اشغال کردیم. ما این کار را نه با اجازه دولت کردیم و نه با اجازه رهبری کشور. جوانی و تحلیل شتابزده و نداشتن شناخت درست از ادب و آداب سیاست ما را به چنین کنشی کشاند، بعدا بالغ تر شدیم و دانستیم که این کار بکلی غلط بود و اگرچه در عرف آن روز شیوه های انقلابیگری این چنین ارج و قربی داشت، اما عواقب این رفتار را مردم به مدت سی سال دادند و برای ما پشیمانی باقی ماند.



ما بارها و به اشکال مختلف به این اشتباهمان اعتراف و اقرار کردیم و هر کدام بارها و بارها عواقب آن را با زندانی شدن و به اسارت گرفته شدن و گروگان شدن و غربت چشیدیم. اما بسیاری از ما شهامت آن را داشتیم که بگوئیم اشغال سفارت یک کشور که در حکم خاک آن کشور است، در هیچ حالتی درست نیست، حتی اگر لانه جاسوسی باشد. و مگر در کجای دنیا سفارتخانه ها لانه جاسوسی نیست؟ ما به اشتباه مان اقرار کردیم و سالهای طولانی عواقب آن 444 روز را دادیم و خواهیم داد. حالا ما می دانیم که ایجاد دشمنی با یک کشور و یک ملت امری خطرناک و زشت است. حالا دیگر زمانی است که باید بگوئیم که صلح و دوستی می خواهیم و بگوئیم که نفرت و دشمنی رفتار ملتی بالغ و عاقل و خردمند نیست.



ما به این خطای آشکار خویش معترفیم، اما یک نکته در این سالها ناگفته مانده است و آن اینکه وقتی سفارت آمریکا به اشغال دانشجویان درآمد، آیت الله خمینی دو نماینده از سوی خود برای ارتباط با دانشجویان تعیین کرد. یکی از آنان آیت الله موسوی خوئینی ها و دیگری شما بودید، شما و موسوی خوئینی ها آمدید نزد دانشجویان و آنها موسوی خوئینی ها را پذیرفتند و شما را نپذیرفتند و از همان در برگشتید. این حکایت بهر آن آوردم که از یاد مبرید که وقتی دیگران شما را نمی پذیرند، به زور نباید خودتان را به آنها تحمیل کنید. به حرف آقای مصباح و دیگر همپالکی های ایشان که می گویند مردم حق ندارند و جمهوریت کشک است و دموکراسی پشم است، گوش نکنید. آنها به فکر میلیاردها پولی هستند که هر سال از شما می گیرند تا دکان شان را رونق دهند. اگر مواجب شان را قطع کنید، آنها هم شما را رها می کنند. و اگر بخواهید پول نفت مردم را به آنها اختصاص بدهید، آن وقت است که بدهکار مردم خواهید بود.



حالا دیگر وقت این حرف ها نیست، سبویی شکستید و ماستی ریختید و کاسه لیسان نظامی و بسیجی مشغول سیر شدن شان در این بازار شام سیاست کشور هستند. شما را آن به که فکر خود و مملکت کنید. کار امروز را به فردا نیاندازید، امروز سیزدهم آبان است، مردم به خیابان می آیند تا شما را مطمئن کنند که حکومت شما پشتوانه مردمی ندارد و جهان را مطمئن کنند که انتخابات 22 خرداد با تقلب برگزار شده است و خودشان مطمئن شوند که راهی که می روند، راهی درست و رو به آینده است. شما دو انتخاب دارید، یا حالا و پیش از آنکه مردم خشمگین تر و عاصی تر شوند راهی بسوی کناره گیری از قدرت پیدا کنید، یا اینکه منتظر توفان بمانید. باور کنید که در سرنوشت فردای کشور نام شما نوشته نشده است. اگر لجاجت کنید نام تان در تاریخ جز به زشتی نخواهد رفت.



سید ابراهیم نبوی

سیزدهم آبان 1388