وعده ما: 16 آذر ساعت 16

دانشجویان دانشگاه گیلان تصمیم گرفتند که ساعت 10 مقابل ساختمان مرکزی دانشگاه تجمع کنند و همانطور که میدانیم دانشجویان دانشگاه های دیگر و مردم سبز اندیش اجازه ورود به دانشگاه رو به هیچ وجه ندارند برای همین عده ای از دوستان دانشجوی سایر دانشگاه ها و دانشکده ها تصمیم گرفتند که 16 آذر ساعت 16 مقابل دانشگاه علوم پایه واقع در منظریه تجمع کنند و اعتراض خودشون رو نشون بدند.

۱۳۸۸ آبان ۹, شنبه

آزادي نبوي

بهزاد نبوی دقایقی پیش آزاد شد. به گزارش سايت کلمه، بهزاد نبوی پس از حدود ۱۴۰ روز تحمل انفرادی و زندان آزاد شد . خبرهای تکمیلی متعاقبا اعلام می شود.
نهم آبان ۱۳۸۸

بيانيه 14 ميرحسين موسوي

کلمه:  مهندس میرحسین موسوی  در آستانه ی یوم الله سیزدهم آبان بیانیه ای خطاب به ملت شریف ایران صادر کرد . به گزارش “کلمه” متن کامل این بیانیه به شرح زیر است.
بسم الله الرحمن الرحیم
در تاریخ معاصر ما سیزدهم آبان یادآور سه حادثه است. در نخستین از این رویدادها امام خمینی از ایران تبعید شد و نهضت در فترتی سیزده ساله فرورفت. رژیم شاه پس از به دست آوردن چنین نتیجه‌ای باید خود را شماتت کرده باشد که چرا این راه حل ساده را پیش از آن به کار نبست. یک قیام بود و یک امام که وقتی از صحنه دور شد دیگر چیزی از شور تحول‌خواهی باقی نماند. آیا به راستی امام خمینی در حرکتی که آغاز کرد تنها بود؟ هرگز چنین نبود، زیرا هرگز چنین نیست که یک فرد بتواند به تنهایی در صحنه جامعه تحولات نمایان ایجاد کند. پیروان او بسیار بودند، اما آنان شبیه به یارانی نبودند که سال‌ها بعد پیرامونش را گرفتند، آن زمانی که گفت «رهبر ما آن طفل سیزده ساله است …»
دومین سیزدهم آبان روز رهبران سیزده ساله است؛ دانش‌آموزانی که برای تظاهرات در محوطه دانشگاه تهران گرد آمده بودند و مورد یکی از سبعانه‌ترین کشتارها قرار گرفتند. تجربه رژیم از حوادث دهه چهل بود که موجب چنین حرکات خونینی شد. تصور بر آن بود که اگر با همان قاطعیت گذشته عمل کنند از نو به همان نتایج خیره‌کننده دست می‌یابند، حال آن که زمینه اجتماعی کاملا تغییر کرده بود؛ زمین تغییر کرده بود و زمان تغییر کرده بود و مهمتر از آن جان انسان‌ها تغییر کرده بود. دیگر حکومت شاهنشاهی با یک امام تنها روبرو نبود. این بار کسانی گرد او جمع شده بودند که شاید به اندازه پدرانشان او را نمی‌شناختند یا سخنانش را نشنیده بودند، اما به اندازه امام خود شور در سینه داشتند؛ آنها همچون پدرانشان برای به راه ‌افتادن لازم نبود که پی‌درپی شماتت شوند.
درباره سومین سیزده آبان بسیار گفته شده است، تا جایی که بعید است کمترین اطلاعی از آن ماجرا ناگفته مانده باشد؛ از جمله آن که در این رویداد امام از دانشجویان مسلمان پیروی کرد. ظاهرا این دانشجویان بودند که خود را پیرو خط امام می‌خواندند، اما در واقع این امام بود که حرکت آنان را دنبال نمود. قطعا هیچ‌یک از رهبران و فرماندهان انقلاب در شکل دادن به آنچه در این روز اتفاق افتاد نقشی نداشت. حتی خود دانشجویان تصور می‌کردند بعد از چند روز حادثه تمام می‌شود و به خانه‌هایشان باز می‌گردند. ولی امام این رویداد را پیگیری کرد و آن را انقلابی بزرگ‌تر از انقلاب اول نامید. تنها امامی که درد یک سکوت سیزده ساله را چشیده باشد می‌داند که جامعه‌ای شکل‌یافته از چوب‌های فرمانبر و خشک از خود جوششی ندارد و حیات پاکیزه‌ای ندارد. او مردم را رهبر می‌پسندید، زیرا می‌دانست که گذر از یک گردنه تاریخ برای سعادت هیچ ملتی کافی نیست. آنان باید از چنان خودانگیختگی و بصیرتی برخوردار شوند که در هر عصری و نسلی بتوانند راه را از بیراهه بشناسند و بپیمایند. مردم ما امروز رهبرانند و این همان آرزوی بزرگی است که امام برای آنان داشت. او ما را دعوت ‌کرد به سوی آن چیزی که ما را زنده می‌کرد.
آنک سیزدهم آبان، این سبزترین روز سال دوباره از راه می‌رسد. آیا امروز قابل‌تصور است که حرکت مردم بر اثر بازداشته شدن همراهی از همراهی خاموش شود؟ اگر اینگونه باشد دستاوردهای چهل و پنج سال تاریخ معاصر خود را از دست داده‌ایم، و اگر چنین نباشد این نشانه‌ای از ریشه‌های انقلابی ماست. ما به اتکای این ریشه‌هاست که سبز شده‌ایم، ریشه‌هایی که اگر از آنها دور شویم به همان چیزی تنزل خواهیم کرد که مخالفان مردم آرزو می‌کنند. به این خاطر است که جا دارد با هر تلاش افراطی در این جهت برخوردی احتیاط‌آمیز داشته باشیم.
حرکت ما از واگذار کردن اسلام به جبهه خرافه‌پرستان و سپردن انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان، از ناچیز شمردن میراث و میوه مبارزات یک‌صدساله مردم ایران و جایگزین کردن آن با تصوراتی گنگ، و از جدایی و بیگانگی نسبت به ریشه‌های تاریخی‌اش نفع نمی‌برد، و اگر برخی دولت‌های بیگانه بر ترویج چنین تمایلاتی اصرار دارند شاید در این کار سودی ملاحظه می‌کنند. آنها اگر لازم باشد با وجدانی آرام بر سر جنبش امروز ایرانیان پشت میز معامله می‌نشینند و به همان مقدار آزادی و توسعه سیاسی که در کشورهای همسایه‌ وجود دارد برای ملت ما قناعت می‌کنند و در این قناعت قابل سرزنش نیستند. این ما هستیم که اگر مصالح خود را به درستی تشخیص ندهیم باید ملامت ‌‌شویم.
این روزها هر نگاهی که به نگاهی می‌افتد از پیروزی می‌پرسد. کی به آن می‌رسیم؟ چه چیز ما را به آن می‌رساند؟ کدام قدم و اقدام آن را به پیش می‌اندازد؟ و چه چیز آن را کمال می‌بخشد؟ تمامی وجود ما دعا و سوال است و وعده خداوند که فرمود هر آنچه مسئلت کنیم مقداری از آن را اجابت خواهد کرد. و آتاکم من کل ما سالتموه. (و از هرآنچه از او خواستید به شما داد). همین که خواسته‌ای در جامعه متولد می‌شود دیگر هیچ کس قادر نیست از برآورده شدن آن ممانعت کند و دولت‌ها تنها می‌توانند بر مقادیری چون زمان و میزان و شکل تحقق آن تاثیر بگذارند.
آیا ما هم می‌توانیم بر این مقادیر اثر داشته باشیم؟ آری. المعروف بقدر المعرفه؛ انسان‌ها به قدری که بصیرت و آگاهی از خود به نمایش می‌گذارند در خور نیکویی‌ها قرار می‌گیرند. کما این که در این چند ماه مردم ما بیش از آن که از رنج‌های خود گنج به دست آورده باشند از برکات خردمندی خود بهره‌مند شده‌اند.
راه سبز ما یک مسیر عقلانی است و این یک بشارت است، زیرا نشان می‌دهد که ما تا انتها بر سر خواسته‌های خود مستحکم خواهیم ایستاد. اگر دچار تندروی و رفتارهای افراطی بودیم شک نکنید که با دستانی خالی از نیمۀ راه باز می‌گشتیم، زیرا افراط راه را برای تفریط باز می‌کند. اگر برای قبول این حقیقت به مثال نیاز دارید به سیاست خارجی دولتمردان بنگرید. همان وقتی که آنان مناسبات بین‌المللی کشور را به اغراض تبلیغاتی آلوده کردند و از خردورزی و متانت کناره گرفتند می‌شد حدس زد که به زودی مصالح بلندمدت مردم را به هیچ معامله خواهندکرد. شانزده سال پیش از این تهیه سوخت برای تاسیسات هسته‌ای تهران امری بود که نه مسئولان و نه رسانه‌ها انجام آن را یک خبر مهم تلقی نمی‌کردند. امروز قسمت اعظم محصول فعالیت‌های هسته‌ای کشور ،که این همه جاروجنجال به خود دیده و چندین تحریم برای ملت به همراه آورده است، گویا باید برای تامین همین نیاز ساده تحویل کشورهای دیگر شود، شاید بعدها لطف کنند و اندکی سوخت در اختیار ما بگذارند. آیا این یک پیروزی است؟ یا یک تقلب آشکار، که چنین تسلیمی فتح‌المبین نامیده شود؟
دولتمردان نه مشکلات جهان را حل کردند و نه بر حقوق تردیدناپذیر ملت خود تاکید نمودند، که با گشاده‌دستی از این حقوق عقب نشستند. آنها نشان دادند که حتی در تسلیم شدن و کرنش کردن افراط‌گرند. حتی اگر با تلاش دلسوزان از واگذاری دستاوردهای کشور در زمینه انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای جلوگیری شود از عواقب افراط و تفریط‌های دولتمردان ایمن نشده‌ایم، زیرا رفتارهای آنان زمینه را برای اجماع بین المللی جهت اعمال تحریم‌ها و فشارهای بیشتر به ملت ما فراهم کرده است.
چیزی که ما می‌توانیم از این ماجرا بیاموزیم آن است که خود دچار افراط نشویم. دیر یا زود – بلکه به امید خدا بسیار زود – مخالفان مردم صحنه را ترک می‌کنند. آیا آن روز باید کشوری تخریب شده برای ملت باقی بماند؟ آن چیزی که امروز باید نگران آن باشیم مصالح کشور است، زیرا کشور جز صاحبان اصلی‌اش کسی را ندارد که در این باره ابراز نگرانی کند. ساختن فردا را باید از امروز آغاز کنیم. باید برای فردا چنان مهیا باشیم که اگر همین فردا از راه رسید یکه نخوریم. باید هریک از ما مردم نه فقط نقش پیشوایی که مسئولیت آن را نیز بر عهده خود احساس کنیم.
تاکید بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی یک راهبرد کلیدی برای ساختن فرداست. با چنین راهبردی ما در تاریکی قدم نمی‌گذاریم و میراث‌های به جا مانده از مبارزات نسل‌های پیشین را به هیچ تقلیل نمی‌دهیم. و هر آنچه از آرمان‌ها و خواسته‌هایمان که جا بماند با زندگی‌های خود آن را به دست می‌آوریم، زیرا ساختار ظاهری هرگز تمام آن چیزی، بلکه قسمت اصلی آن چیزی نیست که در جامعه واقعیت دارد. بخش اصلی این واقعیت زندگی‌های ماست. دستگاه ظاهری می‌تواند فرزندان انقلاب را همچون تبهکاران دستگیر کند و لباس‌های تحقیرآمیز بر قامتشان بپوشاند و مردم می‌توانند با نگاهشان از آنان قهرمان بسازند و به آنان افتخار کنند. در این رودررویی کدامیک برنده‌اند؟ دستگاه ظاهری می‌تواند آنان را در دادگاه‌های نمایشی محکوم کند و نگاه مردم می‌تواند آنان را در پیشگاه وجدان خویش حاکم بداند. به راستی کدامیک از این دو در واقعیت جامعه حکومت می‌کنند؟ دستگاه ظاهری با برخوردهای توهین‌آمیز خود خانواده‌های آنان را سرافکنده و خوارشده می‌خواهد و نگاه‌های مردم آنان را در عین تلخ‌کامی‌هایی که می‌چشند سربلند می‌بیند. کدامیک از این دو نگاه بر احساس این خانواده‌ها چیره است؟ دقت کنید که تنها در نگاه مردم این همه قدرت وجود دارد و تا اینجای کار هنوز حرفی از دیگر توانایی‌های آنان نگفته‌ایم. دستگاه ظاهری می‌تواند برای این خانواده‌ها تنهایی و عسرت تدارک ببیند و مردم می‌توانند آنان را در آغوش بگیرد؟ به راستی کدامیک از این دو بر کار خود غالبند؟ دستگاه ظاهری می‌تواند دانشجویان غریب را به جرم ابراز عقیده از خوابگاه محروم کند و معیشت آنان را در تنگنا قرار دهد و شبکه‌های اجتماعی می‌توانند با حمایت‌‌های خود از آنان پشتیبانی کنند. تاثیر اقدام کدامیک از آنها بیشتر است؟ به راستی کدامیک از آنها قدرتمندتر است؟ بلکه اساسا تقابلی میان این دو وجود ندارد؛ یکی هست و دیگری نیست، زیرا این زندگی‌های ماست که به هر امری در نظم ظاهری جامعه معنا می‌بخشد. ما در چند ماه گذشته نه با شکستن این نظم، که با تغییر معنا دادن به آن از راه زندگی‌هایمان صحنه جامعه را تغییر دادیم. ما چه نیازی به شکستن این نظم داریم در حالی که در هر شرایطی این ما هستیم که با زندگی‌های خود به آن جهت می‌دهیم.
بعد از این نیز راه ما این است. در شرایطی که اصول متعدد قانون اساسی بتوانند بی‌محابا معطل بمانند حقیقت آن است که فرقی میان قانون خوب و بد وجود ندارد. ساختار سیاسی کشور اگر بهترین نظم ممکن باشد به چه کار می‌آید اگر زندگی‌های ما به آن اعتبار نبخشد، یعنی معنی برایش تدارک نبیند، آن را تنفیذ نکند و اجرای بدون تنازل آن را مطالبه ننماید؟ به همین ترتیب اگر این ساختار واجد اشتباهات و عقب افتادگی‌های واضح بود ما تنها در صورتی می‌توانستیم آن را اصلاح کنیم که نخست معنای آن را اصلاح می‌کردیم و این کار را با زندگی‌های خود انجام می‌دادیم.
البته بسیارند ملت‌هایی که این توانایی خود را به جا نمی‌آورند و ترجیح می‌دهند قدرت را به قدرتمندان وابگذارند. آنها در جامعه خود پیشوا نیستند، ولی مردم ما هستند.
سیزدهم آبان میعادی است تا از نو به یاد آوریم که در میان ما مردم رهبرانند. این روز عزیز را به ملت ایران تبریک می‌گویم و برای گروهی از آفرینندگان این مناسبت که اینک در بندند و دیگر اسیران نهضت سبز از خداوند آزادی، شکیبایی و پاداشی متناسب با نیت‌های بلندشان آرزو می‌کنم.
میر حسین موسوی

۱۳۸۸ آبان ۸, جمعه

عبدالله شهبازی : انفجار قریب الوقوع است


امروز مقاله ای از عبدالله شهبازی خواندم که ذهنم را به خود مشغول کرد.این مقاله بیشتر روی صحبتش با سران نظام بود ولی نکته ای در آن هست که به راحتی نمی توان از آن گذشت .آن چیزی که در این مقاله دیده می شود آینده ی تیره و تاری است که در صورت ادامه این روند برای کشور ترسیم شده.با توجه به خیال خام حاکمان برای حفظ قدرت و منافعشان و در نظر گرفتن این نکته ای که شهبازی به آن اشاره می کند باید سران جنبش و متفکرین علوم سیاسی و اجتماعی برای این مصیبت قریب الوقوع از اکنون به فکر چاره ای باشند
===============================================

از هر منفذی بخاری بیرون میزند
انفجار قریب الوقوع است


عبدالله شهبازی، محققی که دستی در عالی ترین ارگان های اطلاعاتی داشته و شاید همچنان نیز داشته باشد و با بسیاری از مقامات درجه اول نظامی و غیر نظامی کشور هم نشین بوده و شاید همچنان نیز باشد،(از جمله دیدارهائی که خود وی اشاره می کند با رهبر داشته و شاید هنوز هم داشته باشد!) در جدیدترین مطلبی که در وبلاگ خود منتشر کرده، آینده ای تیره را برای ایران پیش بینی می کند. البته با قید لجاجت در ادامه سیاست حاکم.
بخش اصلی مطلب او که در باره اوضاع جاری ایران است را برگرفته ایم که در زیر می خوانید:
حوادث ناشی از انتخابات دهم ریاست‌جمهوری نقطه‌عطفی در حیات سی ساله اخیر ایران است. صریح‌تر بگویم در حیات جمهوری اسلامی ایران، یعنی آن ساختارهایی که در سی ساله اخیر بر پایه آرمان و امید شکل گرفت. متلاشی شدن آرمان‌ها و امیدها، و به تبع آن انگیزه‌ها، بسیاری از دلبستگان و باورمندان به وضع گذشته را سخت نومید کرده است. در میان معاشران و آشنایان کسی را نمی‌‌بینم که وضع کنونی را باثبات بداند. گروهی به گمان خود هنوز حکومت می‌کنند ولی مردم به‌گونه‌ای هشداردهنده در لاک خویش‌اند. از هر منفذ بخارهایی بیرون می‌زند و از انفجاری قریب‌الوقوع خبر می‌دهد. حوادث اخیر در نمایشگاه مطبوعات جدیدترین نمونه است.

«آینده نیوز» در روزهای اخیر آمارهای عجیبی منتشر کرده. درآمد ایران از فروش نفت و گاز در دوره چهار ساله دولت نهم 280 میلیارد دلار بوده که رقمی عظیم است. این رقم، «43 میلیارد دلار بیش از درآمد نفتی 16 ساله دولت‌های دفاع مقدس [دولت میرحسین موسوی] و سازندگی [دولت هاشمی رفسنجانی] بوده است.» در همین دوره چهار ساله میزان کل واردات ایران 220 میلیارد دلار بود که برابر است با کل واردات دولت‌های سوّم تا ششم (1362-1376).
حوادث کنونی، اگر به درستی شناخته و هدایت نشود، یعنی «عاقلانی» یافت نشوند که آن را هدایت کنند یا قدرت شناخت و هدایت آن را داشته باشند، می‌تواند به «ساختارشکنی»، به تعبیر میرحسین موسوی، بینجامید. این «ساختارشکنی»، اگر رخ دهد، به گمان من بسیار مخرب و خونین خواهد بود. «افغانیزه شدن» خطری است بزرگ که در کمین ماست و برای جامعه ایران عقب‌ماندگی مدهشی را رقم خواهد زد.

تحولات جاری می‌تواند به «ثبات» نیز بینجامد؛ چنان ثباتی که «وضع موجود» را تداوم بخشد، نظم تک صدایی و رخوت و نومیدی و سکون ناشی از آن را حاکم و آرمان و امید را برای مدتی طولانی نابود کند. در این صورت، ایران فرجامی چون پاکستان خواهد داشت. از منظر تأثیر بر رشد جامعه ایرانی، «پاکستانیزه شدن ایران» کم از «افغانیزه شدن» آن نیست.

تنها روزنه، امید به «تغییر» است. این تغییر زمانی کارساز است که با درایت و ژرف‌بینی و هدایت نخبگان سیاسی و «عقلای قوم» صورت گیرد. در این صورت، تداوم و تسلسل ساختارهای سیاسی و پویایی جامعه محفوظ خواهد ماند و نیروی عظیم جوشان نهفته در بطن جامعه، به جای تخریب، به قدرتی سازنده و تعالی‌بخش بدل خواهد شد. چشم پوشیدن بر واقعیت، به‌رغم وضوح انکارناپذیر آن، لجاجت در پیشداوری‌های متصلب و فاقد بنیان‌های نظری ژرف، میدان دادن به جاه‌طلبان و ماجراجویان و کوته‌قامتان سیاسی، ناتوانی در تصمیم‌گیری، آنگاه که بدان نیاز است، این روزنه را خواهد بست. سده‌ها پیش، امام محمد غزالی سازوکار فروپاشی حکومت‌ها را چنین توصیف کرده است:

«مَلِکی را که مُلک از او برفته بود، پرسیدند که چرا دولت از تو روی برگردانید؟ گفت: غره شدن من به دولت و نیروی خویش، و غافل بودن من از مشورت کردن، و به پای کردن مردمان دون را به شغل‌های بزرگ، و ضایع کردن حیلت به جای خویش، و چاره کار ناساختن اندر وقت حاجت بدو، و آهستگی و درنگ در وقت آن‌که شتاب باید کردن، و روا ناکردن حاجات مردم.»

اکنون، میرحسین موسوی هوادارانش را به پرهیز از شعارهای افراطی و تفرقه‌برانگیز فراخوانده است. نمی‌دانم جوانان نومید و سرخورده از وضع موجود را، که بخش اعظم معترضان را شکل می‌دهند، چگونه می‌توان کنترل کرد. فقط می‌دانم که میرحسین هنوز بسیار محبوب است و تنها نیرویی است که می‌تواند «تغییر» در عین «تداوم» را، یعنی تحول فارغ از «ساختارشکنی» را، رقم زند. ای کاش میرحسین را قدر می‌شناختند و جایگاهش را پاس می‌داشتند


منبع : پیک نت- 7 آبان 1388

رهبر كاتوليك هاى جهان خواهان آزادى مذهب و عقيده در ايران شد

پاپ، بنديكت شانزدهم، رهبر كاتوليك هاى جهان، روز پنجشنبه در ديدار با سفير جديد ايران در واتيكان خواستار آزادى بيشتر مذهب و عقيده در جمهورى اسلامى ايران شد.

به گزارش هرانا به نقل از رادیو فردا ، پاپ در مراسم تحويل استوارنامه على اكبر ناصرى اظهار داشت: «در ميان حقوق جهانى، آزادى مذهب و آزادى عقيده جايگاه مهمى دارد چرا كه آنها منبع ساير آزادى ها هستند.»

وى با بيان اينكه كاتوليك ها از نخستين قرون مسيحيت در ايران حضور داشته اند، افزود: «اين جامعه واقعا ايرانى است.»

پاپ بنديكت شانزدهم گفت كه «مطمئن است مقام هاى ايرانى درباره آزادى عمل مسيحيان براى ابراز عقيده خود ايجاد اطمينان و آن را تقويت خواهند كرد، و شرايط اساسى مورد نیاز جامعه كاتوليك براى زندگى را فراهم مى كنند.»

اوايل سال جارى ميلادى، پاپ گفته بود كه كشيشان كاتوليك و ساير عناصر مذهبى كه در جمهورى اسلامى ايران فعاليت مى كنند «ماموريت دشوارى» براى دسترسى به جوامع مسيحى اين كشور دارند و پيشنهاد كرد كه يك كميسيون دو جانبه براى «درك متقابل» ايجاد شود.

بر اساس برخى گزارش ها، جمعيت مسيحيان كاتوليك در ايران بين ۲۵ تا ۳۰ هزار نفر هستند كه به سه شاخه جامعه كاتوليك ارمنى، جامعه كاتوليك آشورى كلدانى و جامعه كاتوليك لاتين تقسيم شده اند.

پيروان اين شاخه مسيحيت داراى ۲۵ كليسا در شهرهاى مختلف ايران هستند.

پاره اى از سازمان هاى حقوق بشرى و مسيحى در سال هاى اخير با ابراز نگرانى از محدوديت هاى دولت جمهورى اسلامى ايران براى اين اقليت اعلام كرده اند كه بسيارى از مسيحيان، ايران را به خاطر محدوديت هاى مذهبى، اجتماعى و فرهنگى ترك مى كنند.

واتسلاو مالى، اسقف شهر پراگ، كه به ايران سفر كرده است، در اين زمينه به راديو اروپاى آزاد / راديو آزادى گفته است: « آنها از ايران مى رونند زيرا نمى توانند آن طورى كه بايد و شايد بر اساس دين شان در ايران زندگى كنند. به خاطر مسيحى بودن مورد آزار و اذيت قرار نمى گيرند اما گاه با آنها همانند شهروند درجه دو برخورد مى شود.»

حمايت از همكارى ايران با جامعه جهانى

پاپ، بنديكت شانزدهم، در بخش ديگرى از اين ديدار خواستار آن شد كه تهران «گشايش بيشترى» در تعامل خود با جامعه جهانى داشته باشد و گفت: «ايران يك كشور بزرگ است... و مردم آن احساسات عميق مذهبى دارند.»

به گزارش خبرگزارى فرانسه، وى افزود: «اين موضوع مى تواند دليل اميد براى گشايش بيشتر و همكارى مطمئن با جامعه جهانى باشد.»

پاپ اظهار عقيده كرد: «ما بايد همه اميدوار باشيم و از روند جديد همكارى بين المللى حمايت كنيم.»

اشاره بالاترين مقام مذهبى كاتوليك هاى جهان به گفت و گو هاى هسته اى ميان ايران با كشورهاى عضو گروه پنج به علاوه يك و همچنين آژانس بين المللى انرژى اتمى براى حل و فصل فعاليت هاى اتمى اش است.

نماينده تهران در آژانس روز پنجشنبه پاسخ ايران به پيش نويس توافق وين در باره غنى سازى بيشتر اورانيوم ايران در خاك روسيه را به مدير كل آژانس بين المللى انرژى اتمى را ارائه كرد.

ایران 133 کشور فاسد در کشورهای اسلامی

ایران با نمره 2.5 از 10 ،در میان کلیه کشورهای جهان دارای رتبه 133 از نظر شاخص فساد اقتصادی است.

بر اساس یک بررسی آماری از شاخص های فساد در میان کشورهای جهان ،نمره فساد ایران طی 4 سال منتهی به 2007 روند نزولی داشته است.

مطابق این گزارش همچنین از میان 52 کشور اسلامی ایران از حیث شاخص فساد در رتبه 30 ام قرار دارد.این در حالی است که قطر با نمره 6 از 10 در رتبه اول و کمترین میزان فساد و سومالی با نمره 1.4 بیشترین فساد را در بین کشورهای اسلامی داراست.

لازم به ذکر است کشورهایی دیگری چون امارات ،مالزی، بحرین، اردن، عمان، عربستان، بورکینافاسو، مصر، موزامبیک، اوگاندا،مالی،کومور، گویان، موریتانی، بنین از کشورهای اسلامی هستند که وضعیت فساد شان از ایران بهتر است.

همچنین مطابق این گزارش ایران از میان 11 کشور عضو اوپک نیز دارای رتبه 8 از حیث فساد اقتصادی است.

به استناد این گزارش پیچیدگی و ناکارامدی ساختار قوانین و مقررات ،ناکارامدی سیستم نظارات، ناکارامدی در سیستم گزینش مدیران ،نبود سامانه مناسب اطلاع رسانی ،دخالت گسترده دولت، وجود انحصارات دولتی و غیردولتی ، چگونگی فعالیت احزاب، چگونگی نظارت نهادهای مدنی از جمله عوامل برجسته در پیدایش فساد مالی هستند.

۱۳۸۸ آبان ۷, پنجشنبه

آماده باش نیروهای بسیج برای مقابله با راهپیمایی سیزده آبان

مرکز مقاومت بسیج فرهنگیان وزارت آموزش و پرورش فرماندهان پایگاههای بسیج آموزش و پرورش را فراخوانده و دستورات لازم را برای مقابله با راهپیمایی دانش آموزان به آنان داده است . بر اساس خبرهای دریافتی از جلسه محرمانه فرماندهان بسیج وزارت آموزش و پرورش ، قرار است نیروهای بسیجی در قالب گروههای 50 نفره در میان دانش آموزان پخش شوند تا هر گونه رفتار و شعار آنان را کنترل نمایند . خبرهای تکمیلی از جلسه محرمانه فرماندهان بسیج وزارت آموزش و پرورش حاکی است که ظاهرا نیروی انتظامی حاضر به برخورد با دانش آموزان در روز 13 آبان نبوده و مسئولان نیروی انتظامی گفته اند که غالب فرزندان نیروهای انتظامی در میان دانش آموزان معترض هستند . به همین دلیل وظیفه مهار و کنترل دانش آموزان را به بسیج وزارت آموزش و پرورش داده اند .

عکس های ميترا حجار ممنوع التصوير شد‏

با اينکه رفع توقيف «بهرنگ ارغوان»، احتمال اکران «سنتوري» مهرجويي و بازگشت «گلشيفته فراهاني» مطلع گزارشهاي سينمايي روز است در تازهترين رشته سوگنامهها «ميترا حجار» ممنوعالتصوير اعلام شد.

يک منبع آگاه در معاونت سينمايي با تاييد اين خبر به تهرانامروز گفت: «حراست وزارت ارشاد ممنوعالتصويري «ميترا حجار» را اعلام کرده است. البته بايد توجه داشت ممنوعالتصويري اين هنرمندان به صورت شفاهي اعلام ميشود و تهيهکننده نيز بايد شفاها از اين موضوع مطلع ميشد که نبايد با اين بازيگر قرارداد ببندد.»ایران ب ب ب

راديو اينترنتي فرداي آزاد



راديو اينترنتي صداي آزاد ايران شروع به كار كرد
هر روز از ساعت 14 تا 00:00 بامداد
هر يك ساعت به 30 دقيقه برنامه
براي شنيدن ميتوانيد به آدرس هاي زيد مراجعه نماييد:
http://www.1000mikes.com/audio/1000mikes.m3u?channelId=17127

۱۳۸۸ آبان ۶, چهارشنبه

میرحسین موسوی در دیدار با مهدی کروبی:

"دردها مشترک است؛ نتیجه عبور از منافع ملی، قول‌های ژنو است که اجرای آن برباد دادن زحمات است، عدم اجرا زمینه تحریم"

مهدی کروبی روز گذشته به دیدار میرحسین موسوی رفت و با حضور در دفتر کار او به رایزنی در خصوص فضای حاکم بر کشور، عملکرد دستگاه‌های اجرایی و برخی حوادث پس از انتخابات پرداخت. در این دیدار، مهدی کروبی و میرحسین موسوی به مشورت در باب اقدامات آتی خود و تحلیل فضای آینده کشور پرداختند. همچنین در این نشست مقرر شد که این دو نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری گذشته، به تقویت راه‌های ارتباطی خود به رغم برخی محدودیت‌ها بپردازند.

مهدی کروبی در ابتدای این دیدار به حوادثی که در نمایشگاه مطبوعات اتفاق افتاده اشاره کرد و ضمن اظهار تاسف از برخوردهای ناشایستی که به هنگام بازدید او و علیرضا بهشتی از نمایشگاه از سوی اقلیتی سازمان یافته صورت گرفته، گفت: "تاسف می خورم که در نمایشگاه مطبوعات که باید محل تعاطی فکر و اندیشه باشد به برکت توقیف مطبوعات نه تنها فضایی بی روح حاکم شده است که علاوه بر ان عده ای چنین نادانانه برخورد می کنند و مشخص نیست که با این رفتارها می خواهند کشور را به کجا ببرند."
میرحسین موسوی نیز ضمن اشاره به فیلم هایی که از نمایشگاه و صحنه های یادشده، دیده است اظهار داشت: "به رغم توقیف مطبوعات، جمعیت مشتاق کثیری را دیدم که در نمایشگاه حضور داشتند و از شما و جنبش سبز حمایت می کردند. و این گویا موجب ناراحتی اقلیتی است که درنتیجه دست به چنین اقداماتی می زنند."
در ادامه این نشست، مهدی کروبی ضمن اشاره به دوران نخست وزیری موسوی و حرکت او با مردم گفت: "شما به خوبی از کارهایی که من کرده ام مطلع هستید. من به واسطه مسئولیت هایی که در کمیته امداد و بنیاد شهید و مجلس داشته ام، همیشه با مردم در ارتباط بوده و هستم.می بینم که وضعیت مردم بسیار خراب است. فقر و فساد و فحشا و کلاه برداری بسیار زیاد شده است و اینها نتیجه عملکرد بد و نادرست دستگاههای اجرایی و عدم برنامه ریزی است."
مهدی کروبی در ادامه ضمن مقایسه گذشته و حال گفت: "متاسفانه آلودگی های اقتصادی برخی از مسئولان یکی از دلایل اصلی در گسترش فساد در جامعه است. من به یاد دارم که زمانی انقدر سلامت اقتصادی حاکم بود که یک مسئول دولت هزینه مداوای یک عضو خانواده اش در بیمارستان را نداشت و به ما در بیمارستان بنیاد شهید مراجعه می کرد اما امروز متاسفانه شرایط دیگری حاکم است. دغدغه من این است که این نسل جدید که اوضاع فعلی را می بیند گمان نکند که از اول انقلاب شرایط بر همین منوال بوده است .این نسل باید بداند که چنین الودگی های گسترده اقتصادی امری جدید و بدیع است."
مهدی کروبی با اشاره به این دغدغه خود گفت: "حساسیت من وقتی بیشتر می شود که می شنوم که می گویند این دولت، گفتمان امام و انقلاب را زنده کرده است. با این کار آبروی امام و انقلاب را هم می برند. مردم و خصوصا نسل جدید باید بفهمند که ما فرزندان امام مخالف این رویه ای هستیم که امروز بر کشور حاکم شده است."
مهدی کروبی سپس افزود: "امروز مبالغه هایی در مورد برخی افراد و مکان ها می شود که موجب شک و تردید مذهبی در برخی افراد و نسل جدید می تواند بشود. مثلا می شنوم نام مسجد جمکران را در کنار و هم شان مسجدالحرام و مسجدالاقصی به عنوان مکان های مقدس می آورند و این اقدامات تنها باعث می شود که اعتماد مردم به اعتقادات قبلی شان هم سست شود. واقعا نمی دانم که برخی اقایان چه انگیزه ای دارند برای اینکه همه چیز را به هم بریزند و مردم را به همه چیز از دین گرفته تا تاریخ گذشته شان بی اعتقاد کنند."
در ادامه این دیدار میرحسین موسوی نیز ضمن اشاره به مشکلات جاری در اداره کشور گفت: "دردها مشترک است و من نیز بر این مشکلاتی که شما اشاره کردید و بسیاری مشکلات دیگر واقفم. به عنوان مثال گفتگویی که در زمینه هسته ای در ژنو صورت گرفته است واقعا مورد حیرت است قول و قرارهایی که در ژنو داده شده اگر اجرا شود برباد دادن همه زحمات هزاران دانشمند در کشور است و اگر اجرا نشود زمینه اجماعی را برای تحریم گسترده علیه ایران ایجاد خواهد کرد."
وی سپس ادامه داد: "اینها نتیجه ماجرا جویی و عبور از اصول و منافع ملی در سیاست خارجی ما است و جالب آنجاست که به فرزندان انقلابی و خدوم کشور تهمت ارتباط و تمایل به غرب و شرق می زنند و خود بصورت آشکار و مکرر در مقابل آمریکا کرنش می کنند . باید بسیاری از مسائل برای مردم بازگو شود تا انها بدانند که در کشور و مدیریت اجرایی چه می گذرد. من زمانی که در نخست وزیری بودم نیز تاکید بسیاری داشتم که نیروهای نظامی نباید وارد مسائل اقتصادی بشوند."
میرحسین موسوی در ادامه این دیدار با اشاره به مدیریت سوء در کشور و برخی اتفاقات در عرصه سیاست داخلی و سیاست خارجی گفت: "دو گمانه را می توان مطرح کرد. یا برخی آقایان ماموریت دارند که کشور و نظام را متلاشی کنند و از بین ببرند، یا اینکه فقط به فکر امروزشان هستند و کاری را صرفا انجام میدهند که امروزشان بگذرد و به فردا برسد. که به گمانم همین گمانه دوم به واقعیت نزدیک تر است. آقایان فقط به امروز فکر می کنند و نتیجه آینده رفتارهای امروزشان برایشان اهمیتی ندارد. وگرنه تن دادن به چنین ریسک هایی در زمینه سیاست داخلی و سیاست خارجی، با هیچ منطقی قابل قبول و دفاع نیست."
موسوی در ادامه با اشاره به محکمه هایی که برگزار می شود و بازداشت هایی که صورت می گیرد و اعترافاتی که پخش می شود نیز گفت: "برخی فکر می کنند که با چنین حربه هایی می توانند وضعیت را به وضع سابق برگردانند. اما سودای محال دارند و نمی فهمند که با هیچ حربه ای حتی با تهدید و بازداشت و محاکمه و اعتراف گیری هم نمی توان جامعه امروز را به جامعه یک سال قبل برگرداند."
موسوی اضافه کرد : "آزادی زندانیان سیاسی یک خواست ملی است که میتواند به بهتر شدن اوضاع کمک کند ."
در پایان این دیدار مهدی کروبی و میرحسین موسوی به رایزنی درخصوص تقویت ارتباط خود با یکدیگر و افزایش رابطه خود با مردم به رغم بسته بودن بسیاری از کانالهای اطلاع رسانی و ارتباطی پرداختند.



مهدی کروبی در دیدار با جمعی از روزنامه‌نگاران:

"وضع در اردوگاه مخالفان ما نگران کننده است که چنین واکنش‌هایی نشان می‌دهند"

چهار روز بعد از هتک حرمت و حمله به شیخ مهدی کروبی در نمایشگاه مطبوعات، جمعی از روزنامه‌نگاران به دیدار مهدی کروبی رفتند تا ضمن دلجویی از او، اتفاق رخ داده در نمایشگاه مطبوعات را محکوم کنند. اینچنین بود که به رغم بارش شدید باران، جمعی از روزنامه نگاران ساعتی را در منزل مهدی کروبی گذراندند و هم حرف و سخن خود را با شیخ درمیان گذاشتند و هم توصیه‌ها و گلایه‌های شیخ را شنیدند.

روزنامه نگاران آمده بودند تا از مهدی کروبی دلجویی کنند و از او بخواهند که اتفاق نمایشگاه مطبوعات را به دل نگیرد و آن را به پای جماعت روزنامه نگار ننویسد. در ابتدای این دیدار "بدرالسادات مفیدی"، دبیر انجمن صنفی روزنامه نگاران ضمن تاسف از نحوه برخورد با مهدی کروبی در نمایشگاه مطبوعات و نیز تقدیر از شجاعت صراحت لهجه او لازم دید که یادآور شود:« در سالهای اخیر نمایشگاه مطبوعات به گونه ای برگزار شده که روزنامه نگاران مستقل و حرفه ای جایی در آن ندارند و به جای آنها عرصه برای حضور چماقداران مطبوعاتی باز شده است.»
"عباس عبدی" هم به عنوان پیشکسوت روزنامه نگاران در این جمع حضور داشت و در سخنانی کوتاه ضمن انتقاد از شیوه برپایی نمایشگاه مطبوعات در چهارسال اخیر گفت:« نمایشگاه مطبوعات در سالهای اخیر تنها به مکانی برای نمایش تبدیل شده است.»
عبدی همچنین خطاب به مهدی کروبی نحوه برخورد با او در نمایشگاه مطبوعات را چنین شرح داد: «اقدامی که با شما صورت گرفت نتیجه بن بستی است که برخی با آن روبرو شده اند. وقتی به سئوال ها و ابهامات یک جریان پاسخ مناسب داده نمی شود، این جریان از هر امکانی برای پاسخ گرفتن استفاده می کند. نمایشگاه مطبوعات امسال هم چنین کارکردی دارد و هدف از برخورد با شما هم این بوده که باب پرسشگری بسته شود و آقایان معترض قید چنین حضورهای اجتماعی را بزنند.» عباس عبدی در پایان البته برخورد با مهدی کروبی را نشانه موفقیت برنامه ها و اقداماتش دانست و ابراز امیدواری کرد که در نمایشگاه آینده روزنامه نگاران بتوانند میزبان مهدی کروبی و دیگر شخصیت های سیاسی اصلاح طلب باشند.
"عبدالرضا تاجیک" هم دیگر روزنامه نگاری بود که در سخنانی کوتاه اتفاق روی داده در نمایشگاه را نمونه ای دانست که درحال تبدیل شدن به یک رویه است و از حضور بعضی از روزنامه نگاران شاغل در روزنامه دولت در حمله به مهدی کروبی ابراز تاسف کرد و تبدیل شدن بزرگترین روزنامه کشور به محل جولان نظامیان را ناپسند دانست. تاجیک که خود مدتی پس ازانتخابات در زندان بوده است همچنین ابراز امیدواری کرد که تمامی روزنامه نگراران زندانی هرچه زودتر آزاد شوند.
در این جمع "مصطفی ایزدی"، از چهره های سیاسی و ستون نویس سالهای اخر روزنامه های اصلاح طلب و به خصوص اعتمادملی نیز حضور داشت و بنا بر درخواست حاضرین دقایقی سخن گفت. ایزدی خطاب به مهدی کروبی گفت:« از 12 سال قبل همیشه این صحبت مطرح بود که اصلاحات هزینه دارد و امروز این مساله به روشنی بر همگان اثبات شده است که اصلاحات بدون هزینه ممکن نیست. شما همانطور که خود هم در بیانیه هایتان تاکید کرده اید فرزند احمد (کروبی) هستید و تجربه سختی ها و فراز و نشیب های سالهای گذشته را دارید و امید این است که همچنان بر مواضع خود بایستید و الگوی دیگران باشید.»
"مهران کرمی"، از روزنامه نگاران باسابقه هم دقایقی سخن گفت و ضمن انتقاد از نحوه برپایی نمایشگاه مطبوعات یادآوری کرد که آقای احمدی نژاد به علت عدم توان پاسخگویی به روزنامه نگاران حتی حاضر به دیدار از نمایشگاه مطبوعات نشده است و خطاب به مهدی کروبی گفت:« به شما تبریک می گویم که همیشه در میان راه های سخت، میانبری امیدبخش برای تنفس ما ایجاد می کنید.»
"علی اکرمی"، روزنامه نگار عضو نهضت آزادی هم سخنران بعدی این دیدار دوستانه بود و درباره شیوه رفتار مهدی کروبی گفت:« مهدی کروبی برخلاف سیاستمداران که به علت مصلحت سنجی خیلی از اخبار را شفاف اعلام نمی کنند اما وارد حوزه روزنامه نگاری شده است و چیزهایی که قرار بوده در پستو بماند روی پیشخوان ریخته و در معرض دید همگان قرار داده است. همین شیوه عمل باعث شده که شیخ مهدی کروبی هزینه ای مضاعف برای اقدامات و روشنگری های خود بپردازد.»
"حسن اسدی زیدآبادی" هم بعد از صحبت های علی اکرمی لازم دید که شیوه منحصربه فرد مهدی کروبی در گزارشگری حقوق بشر را ستایش کند و نسبت به بی خبری از وضعیت احمد زیدآبادی و نحوه برخورد با او در زندان تذکر داد.
"رضا خجسته رحیمی" نیز در این دیدار با اشاره به اینکه همیشه روزنامه نگاران وقتی که با تحدید و توقیف و بازداشت روبرو می شدند برای بازگو کردن مشکلات خود نزد شما می آمدند و شما از آنها دلجویی می کردید، گفت: «این بار اما ماجرا به صورت طنزآمیز و تراژیکی به گونه ای دیگر است. این بار گویی خیاط در کوزه افتاده است و برای اولین بار این روزنامه نگاران هستند که آمده اند تا پای سخن شما بنشینند و شما از مشکلاتی که با آن روبرو بوده اید برایشان بگویید و آنها از شما دلجویی کنند.»
در این نشست چند تن دیگر از رونامه نگاران هم در سخنانی کوتاه خواسته هایی را با شیخ مهدی کروبی درمیان گذاشتند. این روزنامه نگاران راه اندازی یک روزنامه و یا راه اندازی تلویزیون صبا را خواستار شدند و درخواست کردند که با افزایش ارتباط میان مهدی کروبی و میرحسن موسوی، جنبش سبز تقویت شده و اهداف خود را پیش ببرد. این روزنامه نگاران همچنین اقدامات مهدی کروبی را ستودند و خطاب به او گفتند:« خیلی خوشحالیم که در میان سیاستمدارن خود شخصی را داریم که کنش ناب سیاسی را در انسانی ترین شکل آن به جامعه نشان می دهد.»
صحبت های روزنامه نگاران که به پایان رسید، همگان چشم به مهدی کروبی دوختند تا شنونده سخنان او باشند. کروبی که هنوز اثر زخمی کوچک را که در نمایشگاه مطبوعات برداشته بود بر پیشانی داشت اینگونه سخن آغاز کرد: «من هر سال به نمایشگاه مطبوعات رفته ام اما امسال به علت توقیف رو به تزاید نشریات و نیز بازداشت روزنامه نگاران برای رفتن به نمایشگاه انگیزه مضاعفی داشتم. من از اتفاق رخ داده در نمایشگاه رنجیده نشدم و تنها متاسف شدم از بروز برخی رفتارهای نسنجیده و نامعقول و اتفاقا خیلی خوب شد که به نمایشگاه رفتم تا ماهیت واقعی برخی افراد روشن شود.»
کروبی در ادامه ادعای مسئولین نمایشگاه را که در مصاحبه با برخی خبرگزاری ها گفته اند نسبت به جو نامساعد نمایشگاه به محافظان کروبی اخطار داده بودند را تکذیب کرد و گفت: «من کاملا بی خبر به نمایشگاه رفتم و اینکه برخی می گویند به رغم اخطارها کروبی قصد ماجراجویی داشته، کذب محض است. با اینهمه تعجب می کنم و از دوستان می پرسم که آیا برای بازدید از نمایشگاه مطبوعات باید اجازه بگیرم؟تعجب می کنم که چرا بزرگان و عاقل ترها مانع چنین رفتارهای ناسنجیده ای نمی شوند.»
کروبی در ادامه ابراز امیدواری کرد که حاکمیت چنین طرز فکری بر کشور طولانی نشود و روزنامه نگاران حاضر در جمع را به بردباری و تحمل و نیز حفظ تعادل توصیه کرد و گفت: «ما نباید از میدان به در برویم چراکه وضع در اردوگاه مخالفان ما نگران کننده است و واکنش خود را با بروز چنین رفتارهایی نشان می دهند.»
کروبی در بخش دیگری از صحبت های خود از فشار سنگین بر مطبوعات در ماه های اخیر گلایه کرد و در پاسخ به برخی از روزنامه نگاران که از او راه اندازی یک روزنامه تازه را خواستار شده بودند، گفت: «هر روزنامه ای که توقیف می شود داغ دلم تازه می شود با اینهمه درپی آن هستم که یک روزنامه و یا نشریه ای تازه منتشر کنیم و نمی خواهم به هیچ عنوان از میدان به در روم. خیلی متاسف می شوم وقتی می بینیم عده ای روزنامه نگار با انگیزه بیکار می شوند و نیروهایشان در می رود. در روایات هم آمده است که فرد غریب، فردی عالم و صاحب اندیشه است که علم و دانش او در غربت باشد و اکنون هم روزنامه نگاران حرفه ای و واقعی ما غریب افتاده اند.»
مهدی کروبی در ادامه مشکل اصلی درمقابل راه انداز شبکه ماهواره صبا را نیز مشکلات مالی عنوان کرد.
این دیدار دوستانه اما با دلداری مهدی کروبی به روزنامه نگاران پایان گرفت آنجایی که خطاب به میهمانان خود گفت: «خاطرجمع باشید که اوضاع اینگونه باقی نمی ماند و دولت ناگزیر است که اوضاع را تغییر دهد و فضا را باز کند. در عین حال مطمئن باشید که بنده به عنوان یک روحانی آنچه را که وظیفه خود می دانم انجام می دهم و از هزینه دادن باکی ندارم و برای هر هزینه ای آماده هستم.»

روزه سیاسی جوانان سبز کشور

جوانان سبز سراسر کشور روز جمعه 88/8/8 همزمان با میلاد امام هشتم در اعتراض به بازداشت گسترده جوانان و حکم سنگین صادر شده برای شهاب طباطبایی روزه خواهند گرفت

به دوستان خود اطلاع دهید

نتخابات شورای دانش آموزی دبیرستانی در اصفهان نیز سبز شد

دانش آموزان دبیرستان شهید نیلفروش زاده اصفهان، نماینده خود را در شورای دانش آموزی از میان سبزها برگزیدند.

به گزارش موج سبز آزادی دانش آموزان دبیرستان شهید نیلفروش زاده اصفهان در انتخابات شورای دانش آموزی که در این هفته برگزار شد، به نامزدی که رنگ سبز را به عنوان رنگ انتخاباتی و تبلیغاتی خود برگزیده بود بالاترین رای را دادند و وی را به عنوان نماینده خود در این شورا برگزیدند.
این در حالی است که دراین دبیرستان 600 نفره، رقیب دیگر نامزد سبز که فرمانده پایگاه بسیج دانش آموزی این مدرسه بود با کسب تنها 27 رای به عنوان آخرین فرد برگزیده در میان رقبای انتخاباتی از راهیابی به شورای دانش آموزی بازماند.

نصب عكس هاي شهيد ند ا آقا سلطان وسايرزندانيان در دروديوار دانشكده ادبيات تهران

بسیج دانشجویی دانشکده ی ادبیات دانشگاه تهران اقدام به برگزاری مراسمی با عنوان”همایش رهایی از ولایت طاغوت” در تالار اصلی این دانشکده کرده است.
همزمان با این مراسم انجمن اسلامی این دانشکده نیز عکس های متعددی از شهید ندا آقا سلطان و زندانیان سیاسی را بر درو دیوار این دانشکده نصب کرده است,همزمان با این مراسم انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران بیانیه ای را در باب تضيیع حقوق صنفی دانشجویان(تخلفات کمیته ی انضباطي دانشگاه در بر خوردهای اخیر) توزيع نموده است.

۱۳۸۸/۸/۶

شب نامه قابل چاپ /// جنبش موج سبز اصفهان از دوستان و حامیان سبزی که قصد همکاری دارند، در خواست می کند که این شب نامه را به چاپ رسانیده و پخش نمایند که در زمان کمتر و گستردگی بیشتری در سطح شهر اصفهان پخش گردد // با سپاس فراوان

انتخابات شورای دانش آموزی دبیرستانی در اصفهان نیز سبز شد

دانش آموزان دبیرستان شهید نیلفروش زاده اصفهان، نماینده خود را در شورای دانش آموزی از میان سبزها برگزیدند.

به گزارش موج سبز آزادی دانش آموزان دبیرستان شهید نیلفروش زاده اصفهان در انتخابات شورای دانش آموزی که در این هفته برگزار شد، به نامزدی که رنگ سبز را به عنوان رنگ انتخاباتی و تبلیغاتی خود برگزیده بود بالاترین رای را دادند و وی را به عنوان نماینده خود در این شورا برگزیدند.
این در حالی است که دراین دبیرستان 600 نفره، رقیب دیگر نامزد سبز که فرمانده پایگاه بسیج دانش آموزی این مدرسه بود با کسب تنها 27 رای به عنوان آخرین فرد برگزیده در میان رقبای انتخاباتی از راهیابی به شورای دانش آموزی بازماند.

زنهای بد حجاب






پیام جدید مصطفی تاج‌زاده از زندان اوین




سید مصطفی تاج‌زاده، عضو ارشد حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در پیام دیگری از زندان اوین اعلام کرد که حاضر است از زندان مستقيم بيايد و در مناظره‌ای با موضوع «چه كسي بيشترين خدمت را طی اين سی سال به آمريكا و اسرائيل كرده است؟» شركت كند.
به گزارش موج سبز آزادی، فخرالسادات محتشمی‌پور در مورد آخرین ملاقات با همسرش گفت: "امروز (دوشنبه) همسرم را دوباره دیدم، او در این دیدار اظهار داشت شكایتی از كسی ندارم، لازم نیست شكایت كنید. از قول من اما بگویید شریعتمداری اگر اعتماد به نفس لازم را در خود سراغ دارد برای مناظره آماده باشد، در هر مكان، ساعت و با هر شرطی كه بگذارد بنده حاضرم از همین سلول مستقیم بیایم و در این مناظره شركت كنم، موضوع مناظره هم این باشد که «چه كسی بیشترین خدمت را طی این سی سال به آمریكا و اسرائیل كرده است؟»"
معاون وزیر کشور در دولت اصلاحات پیش از این نیز طی پیام دیگری «نظارت استصوابی و حق وتوی جنتی و همكارانش» را «بزرگترین بدعت در انقلاب» خوانده بود و بعد از اینکه از جریان فتنه‌گری‌هایی كه علیه او برای پرونده‌سازی بیشتر در بیرون زندان صورت می‌گیرد آگاه شد، با اطمینان از حقانیت خود و با خونسردی و آرامش خاطر از روشن بودن حقایق نزد مردم گفته بود: "اكنون اینان در میدانی بلامنازع و در غیبت ما هرچه می‌خواهند بگویند. بی‌شك فرصت شنیدن حرف‌های ما نیز برای مردم فراهم خواهد آمد."

ی خواهند به سفارت روسیه حمله کنند


این روزنامه جوان که دقیقا زیرنظر حسین بازجو - حسین شریعتمداری مسوول روزنامه غصبی کیهان - اداره می شود و مدیر مسوول اش هم یکی از شکنجه گران پیشین زندان های وزارت اطلاعات است ، به مصداق « قرُم قرم کردن » نوشته که در سیزده آبان به سفارت روسیه حمله خواهد شد . یعنی بخش قداره بندان سپاه ، احتمالا به فرموده مقام عظمای ولایت ، قصد دارد به نام « جنبش مردم ایران » و به کام خواسته ها و منویات دستگاه خلافت ، درسی به روسیه بدهد تا هرچه زودتر نه تنها تکلیف نیروگاه بوشهر را روشن کند که از مذاکره همراه با پنج بعلاوه یک هم دست بردارد . به این ترتیب اگر کار خوب پیش رفت به هدف رسیده است و اگر نه ، می اندازد گردن مخالفانی که از دولتهای آمریکا و اسراییل فرمان می گیرند و قصد دارند ایران اسلامی خیلی سعادتمند را به آشوب بکشند
واقعا کافر همه را به کیش خود پندارد .
مردم ایران ، دشمن هیچ کشوری نیست . ولی می خواهد منافع ملی از دست رفته اش را باز پس بگیرد . در عین حال با هیچ کشوری هم که پشتیبان این رژیم است ، دوستی نمی ورزد .
با این همه تفاوت بسیار است میان دوستی نکردن و دشمنی ورزیدن . آشوب و حمله و تخریب ، کار گرازهای وحشی بارگاه سیدعلی است، نه مردم بی سلاح ایران که در پی حق خویش برای داشتن یک حکومت مبتنی بر دموکراسی به خیابان ها آمده و می آیند

دادستان کل رژیم مسئول فیلترینگ شد



خبرگزاری حکومتی مهر: معاون مبارزه با جرائم رایانه ای پلیس آگاهی ناجا با بیان اینکه پس از هشت سال قانون جرائم رایانه ای تصویب شد، گفت: طبق قانون دادستان کل کشور موظف شده است لیستهایی را تهیه و از کانالهایی که لازم است ابلاغ کند تا این محتوا فیلتر یا مسدود شوند.

سرهنگ مهرداد امیدی سه شنبه شب در اولین گردهمایی فعالان حوزه میزبانی وب، ثبت دامنه و مراکز داده ها با بیان اینکه تدوین قانون جرائم رایانه ای از سال 80 آغاز شد، گفت: این قانون پس از هشت سال در مرداد ماه سال جاری تصویب شد. این قانون بایدها و نبایدهایی را اعمال کرده است که شامل افراد حقیقی و حقوقی می شود.

وی ادامه داد: این قانون طبق مواد 21، 23 و 32 برای اشخاصی که خدمات وب را در قالب خدمات میزبانی و دسترسی ارائه می کنند پیش بینی هایی را در نظر گرفته است. ماده 21 قانون جرائم رایانه ای صراحتا به بحث محتوا اشاره دارد. پیش از این در این مورد ساز و کار قانونی وجود نداشت ولی در این قانون دیده شده است. بر این اساس دادستان کل کشور موظف شده است لیستهایی را تهیه و از کانالهایی که لازم است ابلاغ کند که این محتوا فیلتر یا دسترسی به آن محدود یا مسدود شود.

پانزده اشتباه فاحش جمهوری اسلامی؛ مصاحبه با محسن کدیور به بهانه صدمین روز تأسیس جرس


فرید ادیب هاشمی
خلاصه: محسن کدیور، به ولی فقیه توصیه می کند که اگر می خواهد بماند، به جای حکومت کردن به نظارت بپردازد و اداره امور کشور را به دست نمایندگان واقعی مردم بسپارد. به اعتقاد وی آیت الله خامنه ای در صدد است با دنبال کردن سیاست مشت آهنین، مخالفانش را نقره داغ کرده و با خشکاندن ریشه حرکتهای اصلاح طلبانه به ملت بفهماند که یا باید او را بپذیرند و یا قبول کنند اغتشاش گرند، راه سومی وجود ندارد.او ضمن اشاره به پانزده اشتباه فاحش جمهوری اسلامی درطول حیات سی ساله خود، اقتدار زندان اوین را از اقتدار دانشگاه تهران و شریف بیشتر می داند. اوین سمبل و نماد جمهوری اسلامی است.  

مقدمه:
"جرس" صد روزه شد. به همین مناسبت با دکتر محسن کدیور،یکی از اعضای شورای سیاست گذاری جرس  در باره چگونگی شکل گیری و انتشار آن ، برنامه های آینده و موانعی که این رسانه نوپای جنبش سبز با آن روبروست گفت و گو کردیم.

محسن کدیور، اسلام شناس، متفکر نواندیش و استاد مدعو دانشگاه "دوک" در امریکاست. او فعالیت جرس را در صد روزگی، مدیون همکاری و تلاش سخت روزنامه نگارانی می داند که به سرعت به این رسانه ی نوپا پیوستند. او خبر داد که جرس اگر چه در صدد راه اندازی رایو و همچنین تلویزیون اینترنتی است اما پیشرفت و توسعه کارنیازمند کمک وسیع مالی هموطنان ایرانی است.

گفت و گو با کدیور از جرس و برنامه های آن به جنبش سبز مردم ایران و اشتباهات جمهوری اسلامی در سی سال گذشته کشید. او این اشتباهات استراتژیک را در پانزده مورد فهرست کرد و گفت اشتباهات و انحراف از آرمانهای اصلی در واقع از همان ماههای اول بعد از پیروزی انقلاب شروع شد. او در این فهرست پانزده گانه از مواردی چون نظریه ولایت فقیه، مطلقه شدن ولایت، تعیین جانشین برای مرحوم آیت الله خمینی، شکستن قلمها و توقیف مطبوعات، اعدامهای سال 67، اشغال سفارت امریکا، انقلاب فرهنگی، ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر، ورود نظامیان به عرصه ی سیاست و... نام برد.

این مجتهد منتقد جمهوری اسلامی به ولی فقیه توصیه می کند که بهتر است به جای حکومت کردن به نظارت بپردازد و اداره  امور کشور را به دست نمایندگان واقعی مردم بسپارد. به اعتقاد وی آیت الله خامنه ای در صدد است با دنبال کردن "سیاست مشت آهنین"، منتقدان را "نقره داغ" کرده و با خشکاندن ریشه  حرکتهای اصلاح طلبانه به ملت بفهماند که یا باید او را یپذیرند و یا قبول کنند اغتشاش گرند، راه سومی وجود ندارد. او سمبل جمهوری اسلامی را زندان اوین و کهریزک می داند نه دانشگاه تهران و شریف. به نظر کدیور، عامل فساد جمهوری اسلامی سرشت استبدادی آن است و الا نه سکولاریسم ملازم دموکراسی است نه اسلام ملازم استبداد.


·    به  صدمين روز تولد نشريه اينترنتي جرس نزدیک می شویم. به عنوان عضو شوراي سياست گذاري  این رسانه بفرمایيد چه ضرورتهايي موجب راه اندازی "جرس " شد؟
شبكه جنبش راه سبز(جرس) 29 تيرماه سال 88، مصادف با عيد سعيد مبعث کار خود را آغاز کرد. يكي از مشكلاتي كه در ماههاي اخيربا آن روبرو بوده ایم، سركوب شديد مطبوعات و رسانه هاي مستقل و دروغ پراکنی های رسانه های حکومتی بوده است. همين امر جمعی از دوستان دلسوز را به ضرورت  وجود يك رسانه مستقل رهنمون کرد. این دوستان همگی بر این نکته تاکید داشتند که این رسانه باید  ملي و متعلق به مردم ايران باشد و با بودجه ايراني ارتزاق کند و همان اهداف "جنبش سبز مردم ايران" را  دنبال كند. ضرورتهاي سياسي- اجتماعي و فرهنگي ِاين موقعيت خاص بود كه برخي از شخصیتهای فرهنگی و سیاسی را به اين نتيجه رساند که به شکل علنی حمایت خود را از این شبکه اطلاع رسانی اعلام کنند. در این زمینه هيچ طرح از پيش تعيين شده اي وجود نداشت اما دوستان دست اندرکار اکنون به دنبال تاسیس یک شبكه چند رسانه اي هستند که وب سايت "جرس" اولين محصول آن است و راه اندازی  "راديو" و "تلويزيون" اينترنتي هم درمراحل بعدی قرار دارند. کارجرس در ابتدا به شكل تجربي آغاز شد ولي به سرعت روزنامه نگاران مجرب ايراني به آن پيوستند. امروز مي توانم بگويم كه كادر تحريريه جرس يكي از قوي ترين كادرهاي تحريريه مطبوعات ايران است و اکثر همکاران آن سابقه و تجربه کار در روزنامه هاي معتبر ايران را داشته اند.

·    در کنار ضرورتهایی که بر شمردید،"جرس"  چه اهدافی را دنبال می کند؟
هدف جرس،همان هدف جنبش سبز مردم ايران، آزادسازي ايران است. اشاعه  اهدافی چون دموكراسي، حقوق بشر، آزادي، عدالت و دفاع از مصالح ايرانيان در صدر اهداف جرس قرار دارد. از خشونت گفتاري و نوشتاري بيزار است و سعي كرده اخلاق را در بيان نظرات و دیدگاههای خود- حتي نسبت به مخالفانش- كاملا رعايت كند. يك وي‍ژگي بارز اين شبكه، شفاف بودن آن است. ازهمان  آغاز، ده هدف مشخص رسانه اي برای خود تعیین کرد و آن ها  را از طریق وب سایت به اطلاع عموم رساند.علاوه بر آن "جرس" گردانندگان خود را به طور کامل معرفي كرده و يك شبكه شناسنامه دار است. شورای سیاست گذاري جرس  اسامي خود را اعلام عمومی كرده تاهمه خوانندگان -چه موافقان و چه مخالفان- جنبش سبز بدانند كه چه كساني پشت سر اين رسانه هستند. جرس حزب نیست، قرار هم نیست حزب باشد. جرس یک رسانه است و اعضای شورای سیاست گذاریش هم همچون جنبش سبز متنوعند.

·    راه اندازی و تداوم انتشار، با محدودیت هایی هم همراه است.مهمترین محدودیت های "جرس" کدام است؟
  مهمترين محدوديت جرس -در حدي كه من اطلاع دارم- محدوديت جدی مالي است. از آنجا كه اهالی جرس مصممند از كمك هيچ دولت خارجي استفاده نکنند و مانند جنبش سبز مردم ايران از بنياد، ايراني باشند و ایرانی بمانند، لذا فقط به كمك ايرانيان خارج از كشور چشم دوخته اند. علیرغم اينكه ايرانيان داخل كشور تمايل به ارائه  كمك مالی داشتند اما به خاطر مخاطراتي كه برای آنها وجود دارد تصميم گرفته شد كه فعلا از كمك آنها استفاده نكنند و صرفا متكي به كمكهاي ايرانيان خارج از كشور باشند . اميدواریم كه هموطنان ايراني بسیاربيشتر از اینها كمك كنند. بدون کمک مالی هموطنان، تداوم انتشار جرس واقعا ممکن نخواهد بود. جرس یک موسسه ثبت شده رسمی غیرانتفاعی است و بعد حقوقي دارد. بنابراين يك رسانه قارچي نيست كه روئيده باشد و از بين برود. اينكه توانسته به هر حال 100 روز تداوم انتشار خود را حفظ کند، بايد خدا را شكر كرد. اگر كمك مالی هموطنان خارج از کشور و تلاش و همکاری دوستان روزنامه نگار نبود، همين مقدار هم امكان نداشت. ولی هموطنان باید عملا اثبات کنند که ما بدون کمک خارجی و روی پای خودمان می توانیم بایستیم و علیرغم تنوع و تکثر آراء و عقاید می توانیم در راستای استیفای منافع ملی کشورمان هم دیگر را تحمل کنیم. ضمنا بگویم سخنان من در این مصاحبه دیدگاه شخصی من است. جرس مواضع خود را از طریق بیانیه های رسمی یا سخنگو اعلام می کند.

به بحث وحدت ملی خوش بین نیستم

·    اجازه دهید اشاره ای هم به شرايط امروز جامعه ايران داشته باشيم. امروز در ایران صحبت از وحدت ملي و آشتی ملی  است. معمولا بحث وحدت ملي را ريش سفيدان دنبال مي كنند. برخی معتقدند که دیگر ریش سفیدی در جمهوری اسلامی  باقی نگذاشته اند تا درشرایط بحرانی، ميانه داري كنند.آیا شما فکر می کنید هنوز کسانی هستند که بتوانند در این دعوا، ریش سفیدی کنند؟
طرح وحدت ملي هميشه خوب است منتهي باید دید که حول چه محوري قرار است وحدت صورت بگیرد.اگر حول مصالح ملي ايران باشد و يا حول محور قانون اساسي - با همه اشكالاتی که دارد- قابل قبول خواهد بود. با توجه به اينكه من صداقت چندانی از بيان كنندگان بحث وحدت ملي در طول اين چند دهه اخير بياد ندارم، الان هم چندان خوش بين نيستم. اما در پاسخ به سئوال شما باید بگویم که بله هنوزکسانی هستند که بتوانند نقش ریش سفیدان را ایفا کنند. بخشي از مراجع كه تا به حال ساكت بودند ، مي توانند ميانداري كنند. برخي از علماي تهران و شهرستانها هم – هرچند تعدادشان معدود و محدود است - ولي هم مورد احترام بخشي از مردم هستند هم حكومت مجبور است احترام آنها را رعايت كند. به نظر من  آنها مي توانند چنين نقشي را را ایفا كنند. به علاوه برخی از معتمدین غیر روحانی نیز توانائی ایفای چنین نقشی را دارند.


جمهوری اسلامی به آرمانهای چهارگانه انقلاب اسلامی پشت پا زد

·     برداشت من ازعبارت "وحدت ملي" نوعي مذاكره به منظور رسيدن به يك نقطه مشترك براي برون رفت از بحرانی است که خطر ساز شده است. اجازه دهيد از شما بپرسم كه جمهوري اسلامي چه اشتباهاتي در گذشته مرتکب شد كه امروز به آشتی ملی برای برون رفت از بحران، نیازمند شده است؟

فاصله گرفتن جمهوري اسلامي از آرمانهای انقلاب ، در واقع چند ماه بعد ازپیروزی انقلاب شروع شد. قصد و عمدي هم از اول در كار نبود؛ اما به نظر مي رسد، اهداف اصلي انقلاب زمين مانده است. انقلاب، سه چهار هدف اصلي داشت که عبارت بودند از استقلال، آزادي، عدالت و تلقي خاصي از اسلام یعنی اسلام رحماني، مترقي و بي ريا. اين چهار اصل هنوز هم قابل دفاع است و هنوز هم خواسته مردم ايران است. يعني اگر كسي بخواهد از اين اصول هم عقب تر برود، پذیرفتنی نیست. منتهي از اين چهار اصل ظاهرا تنها بخشهائی از اصل "استقلال" مورد توجه قرار گرفت  ودر دستیابی به آن موفقیت هایی حاصل شد، اما سه اصل ديگر كه يكي از آنها "آزادي"است، مورد بی توجهی قرار گرفت. منظور من از آزادی، یعنی میزان امنیت کسی که با جمهوري اسلامي موافق نيست و بطور مسالمت آمیزبا آن مخالفت می کند. الان کار به جايي رسيده كه کسانی به زندان افتاده اند که اکثرا كارگزاران جمهوري اسلامي در دهه هاي گذشته بودند. يعني انقلاب در حال خوردن بچه هاي خود است. در ايران، نه آزادي بيان است، نه " آزادي پس از بيان" وجود دارد. یعنی فقط خدا می داند که بعد از بيان كردن، چه اتفاقي براي صاحب حرف و عقیده مي افتد. اگر روزنامه ای از حق آزادی بیان خود استفاده کند، یا نويسنده ای مطلبی بنویسد که حکومت را خوش نیاید، توقیف و زندان حتمی است .

بی توجهی به  اصل عدالت، هم در مشكلات اقتصادي جامعه (فقیر تر شدن فقرا و ثروتمند تر شدن مرفهان و ثروتهای قارچی مقربان نظام) و هم در بی عدالتی قضایی به خوبی مشهود است. شايد بتوان گفت که در طول عمر سی ساله جمهوری اسلامی، امسال یکی ازبدترين سالها از نظر بی عدالتی و محدود کردن آزادی ها بوده است.

 اصل اسلامیت نظام، منظورم اسلام بي رياست،شرایطی به مراتب بدتر از آن دو اصل دیگر پیدا کرده است. قبل از انقلاب كسي به نام اسلام اين ظلمها را نمي كرد، کسی به نام اسلام حكومت نمي كرد، الان همه اين روشهای استبدادي به پاي اسلام نوشته شده و آن را از چشم دين مي بينند.

اينها نشان مي دهد كه از چهار هدف اصلي انقلاب، سه هدف  در واقع به روی  زمين مانده است.

اشتباهات استراتژیک جمهوری اسلامی

اما اگر بخواهم اشتباهات فاحش جمهوری اسلامی را فهرست وار برشمارم موارد ذیل قابل ذکر است:

اولین اشتباه در واقع  با اصل "ولایت فقیه" و ورود آن به قانون اساسی شروع شد. انقلاب اسلامی يك اعتراض ملي نسبت به ظلم حاکم  در زمان شاه بود که با رهبري ديني مرحوم آیت الله خمینی به اوج خود رسيد. به نظر من ولايت فقيه که بعدا به ولایت مطلقه فقیه تغییرپیدا کرد، نخستين انحراف از آن اصول اوليه انقلاب بود، چرا که با اهداف عدالت، آزادی و اسلام رحمانی در تعارض بود. مردم به مرحوم آیت الله خمینی ارادت داشتند، این ارادت همانند ارادت مردم در عصر مشروطه به مرحوم آخوند خراسانی ربطی به ولایت فقیه نداشت، کما اینکه در بیانیه های سیاسی خود در پاریس هرگز به ولایت فقیه اشاره نکردند. 

دومین اشتباه، تندرويهاي آغاز انقلاب، به خصوص نادیده گرفتن موازين قضايي و آئين دادرسي در محاكماتی بود که در چند سال اول انقلاب انجام شد، بویژه اعدامها و مصادره ها.

اشتباه سوم، نقض آزادي مطبوعات از همان سال اول پیروزی انقلاب بود. "بشكنيد اين قلم ها را" می توانست جای خود را به عبارتی نظیر "پاسخ دهید به این قلم ها" بدهد. این نقض آزادی ها بعدها منجر به بسته شدن يك شبه و فله ای مطبوعات شد.

چهارم، شیوه برخورد با حكومت دولت موقت بود. دولت موقت در آن زمان در واقع يك حكومت تكنوكرات  بود كه آمده بود تا جامعه را به شيوه مدرن اداره كند اما به دلايل مختلف امكان فعاليت پيدا نكرد و ولايت فقيه عملا وارد عرصه حكومت داري شد. اين نكته مهمي است. به نظر بنده با سقوط دولت موقت، روحانیت از فاز نظارتی وارد فاز اجرایی و سیاستمداری شد و اين شروع انحرافي بود كه بعدا در جمهوري اسلامي نهادينه شد. يعني اينكه تا چند دهه تمام سران قواي كشور روحاني بودند، تمام تصميم گيران اصلی كشور روحاني بودند در حالي كه مي بايست از اقشار مختلف مردم در اداره كشور استفاده می شد بخصوص در پستهاي كليدي.

پنجمین اشتباه، اشغال سفارت آمريكا بود كه علي رغم همه ظلمهايي كه حكومت زیاده طلب آمريكا نسبت به ملت ايران روا داشته بود، اما  شيوه اعتراض انتخاب شده، به لحاظ ضوابط اسلامی و حقوقی مناسب نبود و این اعتراض به حق، مي توانست به نحو ديگري صورت بگيرد.

انقلاب فرهنگی، ادامه جنگ و اعدامهای 67
اشتباه  ششم، انقلاب فرهنگي و تبعات بعدی آن در جامعه بود. انقلاب فرهنگي - حذف دگراندیشی و تحمیل کلیشه های کهنه به نام دین و محدویت داد و ستد علمی - یک پديده فرهنگ ستيز بود و به هيچ وجه قابل دفاع نيست. اين جزء اشتباهات تاريخي نسل ماست. اسلام همواره مدافع فرهنگ باز و گفتگوی علمی و استفاده منطقی از تجارب و دستاوردهای بشری است.

اشتباه هفتم، ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر بود. دفاع شرافتمندانه ملت ایران از خاک خود و بیرون راندن ارتش متجاوز بعث عراق یکی از نکات زرین و مثبت کارنامه جمهوری اسلامی است. اما پنج سال کش دادن بی حاصل جنگ و تحمل خسارات فراوان جانی و مالی و کوشش برای تنبیه متجاوز که نهایتا به سر کشیدن جام زهر قطعنامه سازمان ملل در بدترین زمان ممکن انجامید از نقاط منفی کارنامه جمهوری اسلامی است.

هشتم، مساله اعدام هاي سال 1367است.این مورد یکی ازاشتباهات بسیار بزرگ جمهوری اسلامی است که حتی یاد آن ، تن آدمی را به لرزه می اندازد. تعداد افراد اعدام شده در مدتی به آن کوتاهی وبدون رعایت موازين قضايي به طور قطع با مسلمات فقه اسلامي ، موازین حقوق موضوعه ایران و ضوابط حقوق بشر در تضاد است. اعدام زندانیان سیاسی سال 67 يكي از اتفاقات بسيار تلخ و شرم آور در تاریخ جمهوری اسلامی بود.


تئوری ولایت مطلقه فقیه و مصداق آن هر دو خطا بود

اشتباه نهم، گنجاندن مسئله اصل "ولايت مطلقه فقيه" در بازنگری قانون اساسي در سال 1368 بود. اين اشتباه تلخ تر از گنجانیدن اصل ولایت فقیه در قانون سال  1358 بود. اعضاي شوراي بازنگري قانون اساسي بايد در مورد این خطاي استراتژيك وبسيار بزرگی که مرتکب شدند، پاسخگو باشند. نکته  تاسف بار اینکه برخلاف آنچه در دنیا مرسوم است که هميشه قوانین اساسي برای محدود کردن  قدرتهاي سياسي نوشته می شود و یا مورد اصلاح واقع می شود، در قانون اساسی جمهوری اسلامی اختیارات فوق العاده و افسار گسیخته ای برای ولی فقیه در نظر گرفته شد. فراموش نکنیم که پهلوی ها با استفاده از قانون اساسي مشروطه، که شاه هيچ اختیار و مسئوليتي در آن نداشت، حدود 50 سال بر این مملکت ديكتاتوري کردند. حالا آیا توقع دارید که ولايت فقيه با اختيارات مطلقه اش که در مقابل هيچ نهاد بشري هم مسئول نيست، به  ديكتاتوري نیانجامد؟ متاسفانه پیشنهاد هایی هم که برای محدود کردن قدرت ولی فقیه در آن زمان ارائه شد( محدودیت دوران زمامداری به ده سال و نهایتا با یک بارامکان تمدید و نظارت بر عمکرد ولی فقیه) - علیرغم تصویب اولیه – به متن قانون راه نیافت. این تغییرات – افزایش اختیارات و کاهش شرائط – با توجه به واقعیتهای ملموس آن روزها عدم درایت آن شورا را بیشتر عیان می سازد.

اشتباه دهم در جمهوری اسلامی، تصمیم خبرگان در سال 1368 در تعیین جانشین برای مرحوم آیت الله خمینی بود. نتیجه  تصمیم اشتباه آن روز را امروز به خوبی می بینیم. فجایع سال 1388  نشان مي دهد كه تصميم مجلس خبرگان درسال  1368 تصميم صحيحي نبود. 20 سال حكومت آیت الله خامنه ای، نشان مي دهد كه امروز مردم اراده و خواست ملی را بيشتر به منش و روش آزادی خواهانه و حق طلبانه آيت الله منتظري نزديك مي دانند و در حال مقابله و نقد سياستهاي غیرمدبرانه و استبدادی آيت الله خامنه اي هستند. اين نشان مي دهد که بعد ازگذشت 20 سال، مردم نسبت به اشتباه بودن آن تصمیم از خودعكس العمل نشان مي دهند. امروز اکثر نخبگان و مردم بر این باورند که خطاي بسيار بزرگي در سطح مديريت كلان ايران اتفاق افتاد و آن خطا در تعیین رهبربود. شيوه مديريت آيت الله خامنه اي بخصوص در وقايع اخير، گویای عدم توانایی ایشان درمدیریت کشور بر اساس ضوابط اسلامی و قانونی است.

·    منظور شما اين است كه انتخاب آيت الله خامنه اي اشتباه استراتژيك  مجلس خبرگان بود و باید کس دیگری انتخاب می شد؟
 اتفاقاتي كه در جمهوري اسلامي افتاده -خوب يا بد- نتيجه مديريت و رهبري مطلقه آيت الله خامنه اي است.  منظور من اين نيست كه اگر کس دیگری را به جای ایشان بنشانيم مملكت گلستان مي شود، مشکل ایران مشکل ساختاری است. اما بر این باورم كه دو خطا در این مورد اتفاق افتاده است: خطای اول مربوط به اصل تئوري ولایت مطلقه فقیه است. این تئوری در ذات خود بحران زا، منشأ استبداد دینی، تجسم دیکتاتوری و باعث وهن اسلام و تشیع است. خطاي دوم  در مصداقی است که برای آن یافته اند. حال اگر بر اساس آن تئوری مخدوش، قرار بود مصداقی بیابند، این مصداق می بایست امتحانات علمی و عملی فراوانی را از سر گذرانیده باشد. اعلمیت فقهی، سرآمدی در عدالت و تقوی، و توانمندی در تدبیر و زمامداری لازمه چنین مقامی است. استناد به وصیت موهوم آیت الله خمینی فاقد کمترین مستند شرعی و فقهی است. فقیه اگر ولایتی دارد مربوط به زمان حیات خود است و قول به چنین ولایتی برای بعد از ممات بدعتی است که حکومت اسلامی را به سلطنت ولایتعهدی و چه بسا موروثی تبدیل می کند. ترکیب این دو خطا ما را امروز به جایی رسانده که کشور توسط يك حكومت نظامي اداره مي شود، دموكراسي برباد رفته، حقوق بشر نقض شده، قانون اساسی زیر پا گذاشته شده، آبروی دین و مذهب لکه دار شده و عملا کشور بر خلاف خواست مردم اداره می شود.

ورود نظامیان به عرصه سیاست و دروغگویی نهادینه

 وارد كردن نظاميان به عرصه سياست ، یازدهمین اشتباهی بود که جمهوری اسلامی مرتکب شد. در دهه اول انقلاب ما شاهد بوديم كه هر زمان كه تمایلی برای ورود پاسداران به عرصه سياسي ابراز می شد، مرحوم آيت الله خميني مي گفتند كه نظامیان  حق ورود به سياست را ندارند. اما امروز به جرات می توان پرسید که كدام امور کشور در دست غیر نظامیان است؟ نبض اقتصاد ما در دست سپاه پاسداران است. در امور مجريه بسياري از سپاهیان لباس شخصی بر تن کرده اند  و شده اند وزير، معاون وزير،معاون رئيس جمهور و ...  در قوه مقننه رئيس مجلس و بسیاری از نمایندگان  نظامی هستند. سپاه در قوه قضائيه هم نفوذ غير قابل انكاري  دارد. اطلاعات سپاه نقش انکارناپدیری در فجایع بعد از انتخابات داشته است.

 خطاي دوازدهم جمهوری اسلامی، آغشته کردن سیاست به دروغ است. ما در دو دهه  اخیر شاهد نهادینه شدن دروغ گويي  هستيم. دروغگویی در زمان دولت احمدي نژاد به اوج خود رسيد ودولت دروغگو به تدريج به حکومت دروغگو و نظام دروغگو تبدیل شد. دروغ هم به فرموده رسول خدا (ص) كليد همه شرور است . بي اعتمادي ای كه در حال حاضر نسبت به حكومت ايجاد شده انصافا بی سابقه است .

قربانی کردن مصالح ملی در پیش پای توهم رهبری جهان اسلام

 خطاي سیزدهم جمهوری اسلامی آن است که به جاي اولویت دادن به ايران، مسائل جهان اسلام را – حد اقل در حد شعار- در مرکز اهداف خود قرار داده است. این نگرش به آنجا انجامیده که کارگزاران نظام به جای آنکه خود را  نماينده ملت ايران بدانند، فكر مي كنند كه نماينده امت اسلام هستند. در چنین شرایطی، مسایل حقی مانند فلسطین هم به ابزاری تبدیل می شود که می توان از آن سوء استفاده کرد و در صورت لزوم اهمیتی بیشتر از مصالح ملت ايران برای آن قائل شد. اگر قرار باشد كه مسائل مسلمانان – صادقانه نه ابزاری-  اهمیت داشته باشد، باید گفت که مسلمانان ترکستان شرقی چين وچچن هم مسلمان هستند.مردم می  پرسند چرا در مقابل بده وبستانهايي كه با حكومت روسيه وچين وجود دارد،در مورد این مسلمانان سیاست  سکوت و چشم پوشی  اتخاذ می شود اما  از آرمان فلسطين  استفاده  ابزاري می شود؟ در حالی که مسلمانان چینی قرابت فرهنگی بیشتری با ایرانیان دارند تا مسلمانان عرب.

اصولا در سياست خارجي، جمهوری اسلامی نوعي نگاه به شرق ( روسيه و چين) را جایگزین سیاست "نه شرقي نه غربي" کرده است. من نگران اين هستم كه اصل " استقلال"،به عنوان  تنها اصل باقيمانده از شعار های اولیه  انقلاب هم به سرنوشت دو اصل دیگر (آزادی و جمهوری اسلامی) گرفتار شده و مخدوش گردد.

حمله به علوم انسانی، احیای تفکر ارتجاعی اشاعره در قرن حاضر است

اشتباه چهاردهم، بی اعتنائی به دانش بشری و تجربه انسانی در کشورداری است. حمله حکام جمهوری اسلامی به علوم انسانی به بهانه غربی بودن، احیای تفکر ارتجاعی اشاعره در قرن بیست و یکم است. پیامبر ما حکمت را گمشده مومن دانسته و فرموده که آنرا از هر قائلی ولو مشرک و کافر باید اخذ کرد. متفکران بزرگ ما فلسفه و منطق یونانی را به استخدام تفکر دینی خود در آوردند و هر گز جاهلانه آنرا سؤر (آب دهان) کفار نخواندند. متأسفانه آیت الله خامنه ای علاوه بر سرکوب استالینی در حوزه سیاست، در عرصه فرهنگ نیز در ستیز با علوم انسانی به نسخه های استالینی عمل می کند و روش شکست خورده ایدئولوژیک کردن علوم و انقلاب فرهنگی شوروی سابق و چین را دنبال می کند. اگر بنیاد علوم انسانی در ایران مطابق استانداردهای بین المللی قوی بود چاه جمکران در دولت ایران معجزه نمی کرد و خرافات اینگونه رواج پیدا نمی کرد.

اشتباه پانزدهم عدم سعه صدر و عدم تحمل مخالف و منتقد است. قوی ترین نهاد جمهوری اسلامی سازمان زندانهای آن بوده و هست. اقتدار اوین در ایران از اقتدار دانشگاه تهران یقینا بیشتر است. سمبل جمهوری اسلامی دانشگاه تهران و شریف نیست، زندان اوین و کهریزک است. و همانگونه که فرموده اند اوین دانشگاه است. رژیمی که هنوز می پندارد زندان درمانی و اقرار تحت فشار و شوی تلویزیونی بهترین راه مواجهه با مخالف و منتقد است، برای مردمش جز نکبت به ارمغان نمی آورد. راستی کدام منتقد و فعال سیاسی را در ایران سراغ دارید که سرانجامش اوین و زندان نبوده باشد؟ حکومتی که تحمل مخالف درهیچ سطحی ندارد چه دستاوردی جز تفرعن و سرکوب و وحشت برای شهروندانش می تواند داشته باشد.

اجازه بدهید در همین عدد پانزده بمانم. بیشک بر این زنجیره اشتباهات می توان افزود. ظاهرا باید به ارزیابی عمیق تری نشست. بسیاری از اشتباهات اخیر ریشه در روشهای گذشته دارد که اکنون به اوج خود رسیده است. نقد منصفانه و واقع بینانه لازم است.  در كل مي توانم بگويم كه خطاهای جمهوری اسلامی هم نهادینه شده و هم به شدت رو به افزایش گذاشته است. این به معنای آن است که جمهوری اسلامی به یک  حكومت پرغلط تبدیل شده  وهر حكومتی هم که تعداد غلطهای آن بر تعداد درستهایش فزونی بگیرد، در واقع خلاف مصالح ملی عمل کرده و می توان گفت که دورانش به پايان رسيده است. حکومتی که به جهل مرکب مبتلاست وعلیرغم این همه اشتباهات بزرگ و نهادینه، می پندارد که بهترین شیوه مدیریت را در جهان دارد و بر اساس همین پندار خام برای اداره جهان نسخه می پیچید.


جنبش سبز، اهداف انقلابی را با روش های اصلاح طلبانه دنبال می کند

·    شما مي گویید كه عمر حكومت پرغلط به سر آمده، اما ديگراني هم هستند كه خود را وفا دار به قانون اساسي مي دانند و سعی دارند همه را زير چتر همين ميثاق ملي گرد آورند.آيا  قانون اساسی جمهوری اسلامی  ظرفيت لازم برای هضم مشكلات  فعلی جامعه ايران را دارد يا به گفته  شما اين حكومت آنقدر پرغلط شده كه بايد فكر ديگري كرد؟
 قانون اساسي فعلی  يك پيش نويس داشت که توسط قوي ترين حقوق دانان ايراني در سال 1357 آماده شد ودر آن اسمی از ولایت فقیه به میان نیامده بود و به امضاي مراجع وقت تقليد هم رسيد. آيات عظام شريعتمداري، گلپايگاني، مرعشی نجفي و خميني، هر چهار نفر، آن پیش نویس را امضا كردند و هر یک به اشكالاتی جزئي اشاره کردند. اشکالی که  مرحوم آیت الله خميني به آن پیش نویس گرفتند، اصلا ربطی به مساله  ولايت فقيه نداشت. اما متاسفانه رئيس وقت مجلس وقت خبرگان يعني آيت الله منتظري و آيت الله بهشتي و ديگران، از روی وفاداري به آيت الله خميني يا به هر دليل ديگري، احساس كردند اگر اصل ولايت فقيه در قانون اساسي نباشد قانون اشكال خواهد داشت. اما با ورود ولايت فقيه به قانون اساسي به طور كلي هندسه  قانون اساسي عوض شد. قانون اساسي تبديل به دو بخش شده است يك بخش بقاياي همان  پيش نويس قانون اساسي است (فصل سوم)  كه كاملا دموكراتیک  نوشته شده و در زمينه دفاع از حقوق شهروندي، مدني و حقوق اساسي مردم با پیشرفته ترین قوانین اساسی دنیا قابل رقابت است. بخش دیگر که بعدا اضافه شد  مربوط به ولایت فقیه است وهمانطور كه گفتم اولين خطاي استراتژيكي بود  که در جمهوري اسلامي روی داد.

اخيرا هم  آيت الله منتظري از مردم عذر خواهي كرد و گفت آنچه كرديم غلط بود. البته ايشان نگفتند كه اين تئوري غلط بوده ولي گفتند که مقصود و هدف چيز ديگري بوده که با حاصل و محصول کار فاصله ی زیادی دارد. به اعتقاد من، اصل ولايت فقيه به این صورت که در قانون اساسی تصویب شده  به شدت قابل سوء استفاده است و نتیجه سوء آنرا امروز همگان مشاهده می کنند. هر مقام مادام العمر، غیر پاسخگو و برخودار از اختیارات مطلقه، منشأ فساد و دیکتاتوری است.

اما خطاب به کسانی که طرفدارراههایی غیر از قانون هستند –که من آنها را" طرفداران نظریه  انقلاب" می خوانم- باید بگویم که اگر  توان انقلاب كردن را درايران دارید بسم الله! تشريف بياورید و انقلاب کنید! ولي اگر بر این باوریم که مردم و کشورآمادگی و تحمل یک انقلاب  دیگر را ندارند و یا بر این باوریم که  اصولا نتيجه انقلاب مورد نظر نامشخص است، چاره اي نيست كه بگوييم  ما از طريقی غير از انقلاب مي خواهيم منظورمان را پیش ببریم. يعني ما به دنبال اصلاحات با اهداف انقلابي هستیم. روش اصلاح طلبانه داریم اما اهداف انقلابی را دنبال می کنیم. من فكر مي كنم جنبش سبز اصلاح طلبانه ملت ايران را می توان  يك رفولوشن(refolution) نامید ، ترکیبی از انقلاب (revolution) و اصلاحات (reform).  يعني  اصلاحات ساختاري و بنيادي با روش هایی كاملا اصلاح طلبانه، تدريجي و حتي الامكان با پرهیز از خشونت. یعنی پیش بردن اهداف با استفاده از ظرفيتهاي قانوني و با شيوه هایی کاملا مدنی.  با چنین نگرشی می توان گفت که  قانون اساسي براي دستیابی به  اين اصلاحات ساختاري، بهترين مجال را فراهم مي كند. تاکید ما بر ظرفيتها و اصول بر زمين مانده   قانون اساسي است که مشخصا در فصل سوم قانون اساسي قرار دارد.

يكي  از اصول قانون اساسی که مورد بی توجهی قرار می گیرد،اصل  27 است که آزادي تجمعات و اعتراضات  را تضمین کرده است . طبق این اصل  مردم در برگزاري اجتماعات قانوني و تظاهرات عليه حكومت به شرط آنکه  خشونت آميز و مسلحانه نباشد، آزادند.ما خواهان اجرای این اصول هستیم. اما در عین حال مسئله ولايت فقيه را هم در قانون اساسي داريم. درانگلستان هم مطابق عرف ، ملكه اختيارات فراوان دارد اما آيا مي تواند از آن همه اختيارات استفاده كند؟ اگر به اين بخش از قانون اساسي عمل شود، یعنی اگر مردم را درارائه  نظراتشان  آزاد بگذارند و مانع بروز خشونت از سوی بسیج و سپاه شوند، رهبران فعلي كشور می فهمند كه از پشتوانه اكثريت مردم ايران برخوردار نيستند و عقب نشيني خواهند کرد.
   
توصیه به مقام رهبری؛ نظارت بفرمایید نه حکومت!

به عبارت دیگر اگر "ساختار حقيقي" جامعه ايران – که ولايت فقيه را بر نمي تابد-  بتواند خود را بر مبناي  همین اصول بر زمين مانده قانون اساسی تثبيت كند، قادر خواهد بود که "ساختار حقوقي" جامعه رانیز اصلاح کند. يعني همين اصل  كه در قانون اساسي  آمده مي تواند باقي بماند اما ولي فقيه صرفا  سلطنت کند و نظارت داشته باشد نه آنکه حکومت کند و حاکم مطلق شود. آن زمان به شاه گفته مي شد كه "باید  سلطنت كنید نه حكومت"، گوش نكرد و در نتیجه  هم سلطنت را از دست داد و هم حكومت را. الان هم ما به حضرت آيت الله خامنه اي توصيه مي كنيم ايشان نظارت بفرمايند نه حكومت. حكومت را به دست نمايندگان واقعي مردم بسپارند. اگر چنين  شود ايشان مي توانند عنوان ولايت فقيه را يدك بكشند، اصل ولايت فقيه هم در قانون باقي بماند اما سمبل وحدت ملي کشور باشند، پدر بي طرف ملت باشد. اما در حال حاضر ایشان طرف ِ ملت ايران شده اند به جای آنکه پدر بي طرف ملت ايران باشند. يعني مقابل آرمانهاي مردم همانند سد سکندر ايستاده اند خوب طبیعی  است كه ایجاد مشكل  کند.

در قانون اساسي چنین حقوقي براي پاسداران پيش بيني نشده است.اگر مجلس، مجلس واقعی بود و شوراي نگهبان با تفسیر غیرقانونی نظارت استصوابی به عنوان بازوي اصلي ولايت فقيه در انتخابات مختلف مهره چینی نمی کرد، يا اگر نمايندگان واقعي مردم در مجلس بودند، باید از وزیر كشور می پرسیدند كه تو به چه حقي اجازه دادي چنين كشتاري در خيابانها صورت بگيرد؟ يا از وزير دادگستري توضیح خواسته می شد که اين چه قوه قضاييه ای  است كه در زندانش زنداني بي گناه كشته مي شود.؟ كميسون اصل نود يا قوه قضاييه و غيره اگر مستقل بودند مي توانستند بسياري از مسائل را پيش ببرند تا كار به اينجا نكشد. مي خواهم بگويم  مساله صرفا ولايت فقيه و اختیاراتش نیست. هرچند  ولی فقيه فعلی حتي به اختيارات قانوني اش هم  بسنده نكرده است. يعني آن  ده يا پانزده درصد باقی مانده از حقوق مردم را  هم از ملت  دریغ داشته اند. لذا دعواي بين حكومت و ملت پيش آمده است. من معتقد هستم كه تفاوت جنبش سبز با حركتهاي آنارشيستي و غير واقع گرايانه در همين است كه  می خواهد از ظرفيتهاي موجود كشور استفاده كند و مردم هم به آن  پاسخ مثبت داده اند. در واقع   می توان گفت كساني که به روشهایی غیر ازاصلاح مدنی باور دارند، سبز نیستند بلکه سرخند. به نظر من يكي از اصول اساسی جنبش سبز استفاده از ظرفيتهاي قانون اساسي است. استفاده از ظرفیت همراه با پیروی منتقدانه از قانون اساسی رویه عملی ماست. واضح است که به لحاظ اخلاقی و شرعی و حقوقی درباطل هیچ الزامی به اطاعت نیست و "لا طاعت للمخلوق فی معصیت الخالق".

نقره داغ کردن مخالفان با سیاست مشت آهنین 

·    بحث ديگر من  احکام صادر شده برای روزنامه نگاران و فعالان سیاسی است.به نظر می رسد  كه احكام صادر شده حتی  متناسب با جرمهای انتسابی در کیفرخواست هم نيست. شما فكر مي كنيد در اين زمينه به كجا داريم مي رسيم؟ از يك طرف بحث وحدت وآشتي ملي  براي برون رفت از بحران مطرح مي شود از طرف ديگر شاهد صدور این احكام سنگين برای زندانیان سیاسی هستیم. آیا حکومت به دنبال  اعمال فشار از پایین برای چانه زنی در بالا و گرفتن امتیاز از سران جنبش سبز برای عقب نشستن از خواسته هایشان است؟
احكام مورد اشاره نه از طرف قوه قضاييه ، بلکه از دستگاه ولايت فقيه صادر شده است. جالب اين جاست كه هر كدام از رؤساي قوه قضاييه كه عوض مي شوند در بخش های "سياسي" و "مطبوعاتي و" روحانيت" قوه قضاييه هيچ تغييري ايجاد نمي شود. رؤساي قوه قضاييه فقط رئيس بخش غير سياسي و غیرمطبوعاتي وغیر روحاني این قوه هستند، يعني پرونده هاي عادي. اين بخش ها  مستقيما توسط ولي فقيه اداره مي شود یا اینکه حداقل در بيست سال اخير این گونه بوده است. سياست آقاي خامنه اي "سياست مشت آهنين" است. البته تمام حكومتهاي ديكتاتوري مانند خانه عنكبوت مي مانند و يكباره از دست مي روند نه به تدريج. اگر درايتي بود در واقع بخشي از اعتراضات مردم شنيده مي شد و معقول تر با اعتراضات برخورد مي شد و نتيجه متفاوت بود. ولي ايشان تصميم گرفته تا مردم را "نقره داغ" كند. چند نفر را در دادگاه بدوی محکوم به اعدام كردند كه نوعا قبل از جنبش سبز دستگیر شده بودند.

افراد اصلی دستگير شده هيچكدام در اين تظاهرات دخالتي نداشتند. هيچكدام از اين زندانيان سياسي در وقايع بعد ازانتخابات دخالتي نداشتند. سران حزب مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي و كارگزاران سازندگي و برخي احزاب ديگر مانند ملي مذهبي ها وادوار تحكيم و امثال اينها. خوب اينها همه در روزهاي اول بعد از انتخابات دستگير شدند.  دستگیری اينها براي تصفيه حسابهاي سابق حكومت است. دستگیری ها در واقع كينه جويي هاي شخصي دستگاه رهبري نسبت به انتقادات قانوني است که این افراد طی سال های اخیر ابراز داشته اند. اگر وقايع بعد از انتخابات هم صورت  نمي گرفت به بهانه ديگري اينها به زندان برده مي شدند.

دوم اينكه اينها به زندانهاي طويل المدت از 5 سال به بالا و حتی 15 سال محكوم خواهند شد كه برخي از آنها محكوم شده اند و برخي ديگر هم خواهند شد. تاريخ جمهوري اسلامي نشان مي دهد كه هيچ زنداني را نتوانسته اند با اين احكام سنگین در زندان نگه دارند. تفاوت دادگاههاي تجديد نظر با احكام بدوي گاهي تفاوت يك به ده است. مشاهده خواهيد كرد كه اين احکام در دادگاه های  بعدي يعني دادگاه تجديد نظر، نقض خواهند شد. اگر فاصله حکم دادگاه تجديد نظر با حکم دادگاه بدوي آنقدر زياد باشدبه معنای آن است که قوه قضاييه "كيلويي" حكم صادر مي كند. وگرنه چگونه ممكن است فردي به پنج سال زندان محكوم شود بعد در دادگاه تجديد نظر تبرئه شود؟ اگر 10 پرونده اصلي و سیاسی مطرح در زمان آيت الله خامنه اي را بررسي بكنيم به این نتیجه می رسیم که همه اينگونه بوده است. من يقين دارم اگر دو قاضي سالم و منصف در تجديد نظر باشند تمام اين احكام را نقض خواهند كرد. اكثر اين محكومين وكيل تعييني نداشتند. وكيل تسخيري يا تحميلي داشتند. وكيل تحميلي يعني اينكه كاري مي كنند كه زنداني نتواند بگويد كه اين وكيل من نيست. اين دادگاهها هيچ كدام با حضور هيئت منصفه نبوده است. در این دادگاهها زندانی از دنیای بیرون خبر نداشت.

ولی فقیه: اصلاح طلبی را فراموش کنید، یا مرا بپذیرید یا اغتشاش گرید!

معنای ولایت مطلقه الان در زندانهای ایران  درک می شود. اینها احساس می کنند که بر جان و ناموس و خانواده و شخصیت زندانی، ولایت دارند. لذا این برخوردهایی که صورت گرفته نه اخلاقی است، نه دینی، نه حقوق بشری  و نه مطابقتی با قانون اساسی دارد. آقای خامنه ای می خواهد تخم فعالیت سیاسی اصلاح طلبانه را در جمهوری اسلامی بخشکاند. اومی گوید یا مرا بپذیرید یا اغتشاش گرید؛ یا انقلاب کنید یا از من اطاعت کنید. شما راه سوم ندارید. آیا من ایرانی حق دارم در ایران زندگی کنم و قانونا به رهبرآن اعتراض کنم؟ یعنی از آزادی بیان و آئین دادرسی عادلانه و آزادی پس از بیان  برخوردار باشم  و در عین حال اعتراضم را هم بکنم. این چیزی که دارد اتفاق می افتد پایان فعالیت سیاسی قانونی است. یعنی آقای خامنه ای دارد ذکر می کند "کسی حق ندارد با من مخالف باشد و من مساوی نظام هستم. هر کسی با من مخالفت قانونی هم بکند برانداز است".

من در مقابل همیشه به صراحت گفته ام ما می خواهیم به شکل قانونی جامعه را اصلاح کنیم. ما می خواهیم کاری کنیم که  شما دیکتاتوری نکنید، اما قانونا می خواهیم این کار را انجام دهیم. می خواهیم برای رسیدن به اهدافمان ازروشهای پیش بینی شده در قانون اساسی استفاده کنیم.  ما از ظلم شما خسته شده ایم. 20 سال زمان کوتاهی نیست. می خواهیم آب تازه ای در این مرداب بیاندازیم. 20 سال است که این آب راکد مانده، گنداب شده و بوی تعفنش بلند شده، مردم هوای تازه  و شرایط تازه می طلبند  و می خواهند کشورشان را هم خودشان اداره بکنند ولی آقای خامنه ای می گوید نه، هر کسی با من مخالف است مزدور سیا و اجنبی است. اصل اولیه  این است که منتقدین جمهوری اسلامی جیره خوار  وجاسوس و مزدورند و باید اثبات کنند که نه ما چنین نیستیم. در دستگاه ولایت فقیه اصل بر برائت نیست، برای منتقدان اصل بر مجرمیت است مگر خلاف آن اثبات شود. کسی نیست بپرسد خود نظام جمهوری اسلامی قسم حضرت عباس خورده است  که بر حق است؟ آیا شما ضمانت الهی دارید که بر حق هستید؟

استبداد دینی منشأ فساد است نه اصل حضور دین در عرصه عمومی  

·    بحثی که در اینجا مطرح است ،اختلاط دین وسیاست است.همه  گرفتاریهایی که امروز شما به آن اشاره کردید ازاین اختلاط ناشی شده است. این راهی است که دیگران قبلا پیموده اند و تاوانش را هم پس داده اند. من وشما که امروز در آمریکا هستیم می بینیم که کلیسا هنوز که هنوزه اگر فرصت پیدا کند به همان جایی باز می گردد که قبل از رنسانس بود.من فکر می کنم این از انصاف به دور است که مردم فرهیخته  ایران گرفتار حکومتی شوند که درحسرت حکومت کلیسایی و بازگشت به عصرتحجر است.به نظر من این مسئله باید یکبار برای همیشه حل شود.البته دین بخشی از فرهنگ و هویت ماست اما آیا فکر نمی کنید که دخالت دادن دین در سیاست هم از اشتباهاتی بود که مرتکب شدیم؟

من از شما می پرسم آیا آنچه امروز در ایران  اتفاق می افتد یک حکومت دینی است؟ یعنی وقتی مهمترین منتقدین حکومت ایران مراجع تقلید هستند، چگونه می توان آنرا حکومت دینی خواند. فهرست مراجع در حصر این حکومت را بررسی کنید. بنده از موضع دین این حکومت را نقد می کنم. جالب اینجاست که لائیکها وقتی که می خواهند جمهوری اسلامی را نقد بکنند می گویند حکومت دینی یا اسلامی. یعنی دقیقا همه اشکال را فقط متوجه اصل دین می کنند. در حالیکه اگر فرضا تفکر منتظری، طالقانی و بازرگان بر قدرت نشسته بود  آیا ما این فجایع را مشاهده می کردیم؟ می خواهم بگویم صرف اینکه دین وارد عرصه عمومی شده مشکل زا نیست. آن چیزی که مانند اختاپوس به گردنمان افتاده و آزارمان می دهد "استبداد دینی" است، نه اصل دین. این را باید در نظر داشته باشیم که یک تلقی فاشیستی و دیکتاتورمابانه از دین وارد عرصه سیاسی شده است.

ما اطمینان  داریم جمهوری اسلامی خطا رفته و منحرف شده است. اما این که این انحراف ازچه نشات گرفته است؟ حداقل پنج پاسخ می توان به این پرسش داد:

پاسخ اول این است که انحراف را از اسلام بدانیم .یعنی اشکال اصلی و اساسی را این بدانیم که این حکومت از اسلام ریشه گرفته وچون اصولا نفس دین(از جمله  اسلام)  مشکل زاست، پس ریشه  انحرافات در اسلام است.  این نگاه، نوعی   سکولاریسم فلسفی است. سکولاریسم فلسفی هم می گوید برای خوب زندگی کردن آنچنان زندگی کن گویی نعوذ بالله خدا مرده است. یعنی بی دین زندگی کن. راه سعادت، اخراج دین از زندگی است. این یک تلقی است و الان کسانی هم هستند که اعتراضشان به جمهوری اسلامی از پایگاه دین ستیزی است.

پاسخ دوم اینکه بگوییم اشکال از ورود دین به عرصه  عمومی است.یعنی به این معتقد باشیم که  شما دین داشته باش اما در زندگی خصوصی ات دین دار باش، ولی دین حق ندارد وارد عرصه عمومی شود. همه اشکال مربوط به ورود دین در عرصه عمومی است. دین را باید به عرصه خصوصی تبعید کرد. این غول اگر از چراغ بیرون بیاید کار خراب می شود. ما باید در عرصه خصوصی دین را به زنجیر بکشیم. این تفکر،نوعی  سکولاریسم  سیاسی و در واقع نوع رادیکال آن است. یعنی می گویند دین را مطلقا به عرصه عمومی راه نمی دهیم. این هم یک تلقی است و برخی فکر می کنند تنها راه رسیدن به دموکراسی، سکولاریسم است. فراموش کرده اند اینکه همه استبدادهای دنیا فقط از دیندارها برنخاسته؛ مثلا آیا استالین یا هیتلر یا موسولینی یا صدام دیندار بوده اند؟ می توانیم بگوییم به لحاظ تاریخی این فرضیه هم فرضیه نادرستی است. لذا اصل حضور دین در عرصه عمومی  ریشه ی مشکلات نبوده است.

پاسخ سوم این است که برخی می گویند ما نمی خواهیم دین را در خانه زندانی کنیم. می توانیم به دین  اجازه  ورود به عرصه عمومی هم بدهیم اما درقالب جامعه مدنی  نه بیشتر. جامعه مدنی یعنی مراکز خیریه، انجمنهای غیر دولتی و...در این عرصه ها اتفاقا دین بیشترین تاثیر را دارد. در غرب ودر بسیاری از کشورهای اروپایی و آسیایی نمی توان منکرنفوذ دین  درعرصه مدنی شد.پبروان این نگرش را می توان سکولارهای معتدل نامید. این عده بر این باورند که اشکال جمهوری اسلامی آن است که به دین اجاه داده که در حوزه هایی در ماورای عرصه خصوصی و مدنی حضور و فعالیت داشته باشد.

پاسخ چهارم از آن کسانی است که می گویند که دین لازم نیست در جامعه مدنی محصور بماند و می تواند  وارد عرصه سیاسی هم بشود اما نمی تواند دولت تشکیل بدهد.یعنی می تواند  در رقابت آزادانه احزاب  شرکت کند.فرضا  احزاب مسلمان اجازه فعالیت خواهند داشت. یا مانند برخی کشورهای اروپایی که احزاب دموکرات مسیحی درآن ها فعالند و یا حتی حزب حاکم هستند. مثال نزدیکتر آن  ترکیه است  که در آن احزاب مسلمان هم فعالند و هم دولت تشکیل داده اند. لذا دسته چهارم می گویند دولت باید سکولار باشد. اسلام مجاز نیست که دولت تشکیل دهد اما احزاب مسلمان می توانند دولت تشکیل دهند.

پاسخ پنجم،از آن کسانی است که معتقدند ورود دین در عرصه عمومی ،در جامعه مدنی  وحتی عرصه   سیاسی مشکل زا نیست بلکه چگونگی ورودش مشکل زاست.  این عده می گویند شما وقتی به دینداران اجازه تشکیل حزب دادید دیگر نمی شود جلویشان را بگیرید و اجازه تشکیل دولت ندهید. خوب اگر در انتخابات برنده شدند چهار سال دولت دست آنهاست.باید یک حداقل هایی را به عنوان حقوق پایه مردم در نظر گرفت و اطمینان حاصل کرد که این حداقل ها  در هیچ شرایطی نقض نشوند. این عده بیشتر نگران نوع ورود دین به حکومت هستند که آیا ورودش دیکتاتورمابانه است یا دموکراتیک است؟ بنابراین فرضا  مسلمانان می توانند در هر کدام از این چهار عرصه حوزه خصوصی و شخصی، جامعه مدنی، جامعه سیاسی و دولت وارد شود اما به شرط دموکراتیک بودن.

دموکراتیک بودن نیز حداقل دوپیش شرط دارد: اول، اینکه هیچ حق ویژه ای برای دین داران و روحانیون نباید پیش بینی شود.همه در برابر قانون مساوی هستند. دوم، اینکه  در حوزه قانون گذاری هیچ قانونی مقدس شمرده نخواهد شد.هر قانونی توسط نمایندگان منتخب  مردم قابل تغییر و نسخ خواهد بود.یعنی ما از برداشتهای بشری ازعرصه قانون و حقوق قداست زدایی بکنیم .به عبارت ساده تر اینکه ما دیندار و مسلمان هستیم اما یادمان باشد که حاکمانمان منتخبین مردمند نه منصوبین خداوند.به حاکمانمان می گوییم که ما شما را بالا آورده ایم وقادریم که شما را پایین هم بکشیم. چهار سال یا هفت سال یا ده سال رفته ای بالا، بعد هم خودت با زبان خوش می آئی پایین. نه اینکه بروی بالا وبر صندلی قدرت  مادام العمر جا خوش کنی.

لذا در جنبش سبز تلقی های مختلف وجود دارد اما اگر به رهبران جنبش سبز مراجعه کنیم می بینیم به نمونه پنجم نزدیک تر هستند.  یعنی  از حضور دموکراتیک اسلام رحمانی در عرصه عمومی دفاع می کنند. به این معنا اگر ما اکثریت را داشته باشیم می توانیم به نمایندگی از آنها سخن بگوییم و به سلیقه آنها کشور را اداره کنیم و این تا زمانی است که اکثریت با ماست. مساله مهم پیش بینی چگونگی پایین آمدن از قدرت است. قانون اساسی جمهوری اسلامی در اصل رهبری دموکراتیک نیست. برای اینکه هیچ راه خروج از قدرت را نشان نداده است. راهش فقط مرگ است ویا از دست دادن شرائط. ولایت مطلقه در قانون اساسی جمهوری اسلامی یک رهبری کاملا غیر دموکراتیک است. قانون اساسی جمهوری اسلامی ، مصداق بارز استبداد دینی رابه رسمیت شناخته و آن را مکتوب کرده است.

حاصل عرض بنده این است که حضور دینداران در عرصه سیاسی به هر شکلی مردود نیست. حضور ولایت مدارانه، دیکتاتور مآبانه با ابتناء بر حق ویژه روحانیون یا دینداران، با قداست ورزیدن برای تلقی های شرعی خطاپذیر، اینها مشکل زاست و مشکل هم آفریده است. همانطور که عرض کردم انصافا کجای این جمهوری اسلامی دینی و شرعی است؟ اگر این شرعی بود که این همه مراجع مهم تقلید با آن مخالفت نمی کردند. مهمترین علمای اسلام با جمهوری اسلامی مخالفند. شما اگر تاریخ پنجاه ساله  اخیر روحانیت ایران را در نظر بگیرید ازمجموع علمای باقیمانده از زمان انقلاب، هیچکدام از آیت الله منتظری و آیت الله طاهری اصفهانی مهمتر نیستند. هکذا آیت الله صانعی؛ اینها که بقایای پنجاه سال روحانیت اصیل شیعه هستند، با جمهوری اسلامی مخالفند. آیت الله منتظری می گویند "این حکومت نه جمهوری است و نه اسلامی". حاصل صحبت من این است که این حکومت اسلامی نیست و چون اسلامی نیست نمی شود اعمال آن را به پای اسلام گذاشت. علمکرد های جمهوری اسلامی راباید به پای استبداد دینی  گذاشت نه اسلام.

عده ای می گویند اسلام واقعی را شما باید در اوین و یا در بازجویی ها و شکنجه ها ببینید. بله اسلام فاشیستی چنین است.  اما کی گفته آقای مصباح یزدی یا محمد یزدی یا آقای خامنه ای نماینده تمام عیار اسلام هستند؟ اینها نماینده قدرتی هستند که به نام اسلام فعالیت می کنند و از اسلام به عنوان ابزار استفاده می کنند. اتفاقا بنده به مردم هم حق می دهم که بسیار حساس باشند به اینکه بگویند این حکومت به نام اسلام آمد و این جنایات را انجام داده است. اما آیا هر مسلمانی چنین است؟ نه چنین نیست همچنان که سکولاریسم معادل دموکراسی نیست اسلام هم معادل استبداد نیست. ما سکولارهای مستبد و دیکتاتور داشته ایم ،سکولارهای دموکرات هم داشته ایم. مسلمانهای مستبد داشته ایم، مسلمانان آزادی خواه و دموکرات هم داشته ایم. هیچ تلازمی بین استبداد واسلام نیست و هیچ تلازمی هم  بین دموکراسی و سکولاریسم نیست.

حیف از نام اسلام، این حکومت  خان مغول است  

·    تجربه های سی ساله گویای آن است که این نگرانی ها ی مردم به حق است . به قول معروف کار از محکم کاری عیب نخواهد کرد. اگر بناست در آینده  قانونی تصویب یا اصلاح  شود،بهتر است تساوی حقوق شهروندی با صراحت و تاکید بیشتری مد نظر قرار گیرد.
کاملا موافقم. ما حق نداریم هیچ کس را به دلیل عقیده، دین، جنسیت و سوابقش از حقوق شهروندی محروم کنیم. ممکن است فردی فرضا بهایی باشد، بنده این آئین را حق نمی دانم، اما باطل دانستن از سوی من دلیل محرومیت معتقدان آن از حقوق شهروندی نیست. کسی که  در جمهوری اسلامی مخالف و منتقد ولایت فقیه است اگر از داشتن شغل محروم شد این می شود تبعیض. سوال من این است، کسانی که مخالف شما و ولایت فقیه هستند آیا حق دارند شغل داشته باشند؟ حق دارند زندگی و امنیت داشته باشند؟ اگر کسی کلمه ای به آقای خامنه ای انتقاد بکند، فردا آبروی او مباح می شود، هر چیزی علیه او می تواند در روزنامه های حکومتی گفته شود. این حکومت خان مغول است نه حکومت اسلامی.

کجای این حکومت اسلامی است که در زندانهایش جوانها در حد مرگ شکنجه بشوند. حیف از نام اسلام. قبل از انقلاب مگر حکومت دینی بود؟ اما ما استبداد داشتیم، استبداد ایرانی سابقه 2500 ساله دارد. از زمان باستان این قضیه در ایران بوده است، ربطی به اسلام و زرتشت هم ندارد همیشه استبداد بوده است.مهم این است که ما این شیوه را از کشور بزدائیم. به نظر من این شیوه برخورد که بگوییم راه برون رفت ازبحران، دین زدائی از عرصه عمومی یا عرصه مدنی یا عرصه سیاسی یا دولت است، ساده اندیشی است. پاسخ صحیح ،استبداد زدائی و مسدود کردن همه راههای ورود استبداد است، از حقوق ویژه گرفته تا  تقدیس قوانین و نادیده گرفتن حقوق پایه اقلیت.

تجمع کنندگان در مقابل دادستانی در محاصره نیروهای سرکوبگر



فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران

خانواده های زندانیان سیاسی در محاصره نیروهای سرکوبگر قرار دارند

بنابه گزارشات رسیده تعداد زیادی ازخانواده های زندانیان سیاسی فعالین زنان و مردم در مقابل دادستانی تهران با در دست داشتن پلاکارد همچنان به تجمع اعتراضات خود ادامه می دهند و خواهان آزادی عزیزان خود هستند
تجمع اعتراضی خانواده که از ساعت 11:00 شروع شده است هچنان ادامه دارد در این تجمع علاوه بر خانواده های زندانیان سیاسی،فعالین زنان و مردم شرکت دارند . خانواده های زندنیان سیاسی با در دست داشتن پلاکارد ها و دست نوشتها که بر روی آنها نوشته شده است. زندانی سیاسی آزاد باید گردد / دادگاه فرمایشی ملغا باید گردد و همچنین اسامی عزیزانشان که خواستار آزادی آنها هستند است.
حوالی ساعت 11:00 تعدادی از اعضای خانواده ها به نمایندگی از سایر خانواده به درون دادستانی رفتند و خواستار صحبت با دادستان در مورد آزادی عزیزانشان شدند. به آنها گفته شد که از هر خانواده یک نفر باید حاضر باشد که دادستان برای هر کدام جوابی داره ! ولی وقتی از هر خانواده عضوی برای صحبت با دادستان مراجعه کردند دادستانی حرف خود را عوض کرد و گفت دادستان اینجا نیست . تعدادی از اعضای خانواده همچنان در درون دادستانی بسر می برند و اعلام کرده تا آزادی عزیزانشان به تجمعات اعتراضی خود ادامه خواهند داد.
نیروهای سکوبگر ولی فقیه برای ایجاد درگیری تعداد از افراد لباس شخصی خود را وارد جمعت کردند و با پیش کشیدن بحثهای انحراف سعی در تحریک خانواده ها و ایجاد درگیری داشتند که با بایکوت کامل خانواده ها مواجه شدند. طرح آنها به شکست انجامید و آنها آنجا را ترک کردند.
پس از آن برای ممانعت از پیوستن بیشتر مردم به تجمع اعتراضی خانواده های زندانیان سیاسی نیرهای اطلاعاتی خانواده ها را به محاصرۀ خود در آوردند.تعدادی از ماشینهای نیروی انتظامی در محل در حال گشت زدن هستند.

06 آبان 1388 برابر با 28 اکتبر 2009

۱۳۸۸ آبان ۵, سه‌شنبه

نامه محرمانه معاون وزیر دولت کودتا برای سانسور اخبار روزنامه‌های کشور در مورد ۱۳ آبان

موج سبز آزادی منتشر می‌کند:

نامه محرمانه معاون وزیر دولت کودتا برای سانسور اخبار روزنامه‌های کشور در مورد ۱۳ آبان

دولت کودتا در آخرین پرده از اقدامات سرکوبگرانه خود در ایجاد خفقان رسانه ای و با ترس از حضور گسترده حامیان جنبش سبز در خیابانهای تهران در روز 13 آبان با صدور دستوری برای تمامی رسانه ها از روزنامه ها گرفته تا خبرگزاری‌ها و سایت های خبری آنان را به سانسور اخبار مربوط به 13 آبان دعوت کرده است.

به گزارش موج سبز آزادی در این نامه که مهرهای خیلی محرمانه و فوری بر آن نمایان است، معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد دولت کودتا با اشاره به نزدیک شدن به روز 13 آبان و آماده شدن حامیان جنبش سبز برای حضور در این راهپیمایی عمومی از حامیان جنبش سبز با عنوان "تحرک گروه های مخالف نظام در آستانه روز 13 آبان" یاد کرده و آن را با هدف "منحرف نمودن افکار عمومی از مراسم روز ملی مبارزه با استکبار جهانی" دانسته و عنوان کرده است: "احتمالا برخی جریان های سیاسی داخلی نیز در ادامه مسائل پس از انتخابات ریاست جمهوری قصد بهره برداری سیاسی و برهم زدن آرامش جامعه را از این روز داشته باشند."
وی با اشاره به سایر دستورالعمل های دولت کودتا در سانسور کامل اخبار مربوط به نامزدهای معترض ادامه داده است: "پیرو مکاتبات قبلی و با تاکید بر اینکه موضوع انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری با توجه به تایید مراجع رسمی و قانونی، خاتمه یافته است خواهشمند است  از درج هرگونه خبر، عکس و مطلبی که موجب ایجاد تنش در جامعه و بر هم زننده نظم عمومی است جدا خودداری به عمل آید."
این نامه که به امضای علیرضا ملکیان معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد رسیده البته اولین نامه اعمال دستور سانسور امضا شده توسط وی در ماههای اخیر نیست و وی پیش از این نیز در نامه ای از رسانه ها خواسته بود با توجه به پایان انتخابات ریاست جمهوری و تایید انتخابات از سوی مراجع حکومتی مانند شورای نگهبان از درج اخبار مربوط به میرحسین موسوی و مهدی کروبی دو نامزد معترض به نتایج انتخابات پرهیز کننده و بدین ترتیب سعی کرده بود کلا صورت مسئله اعتراض به روند برگزاری انتخابات  و اتفاقات پس از آن را کلا پاک نماید.



گزارش پنجمین تجمع پیاپی دانشجویان دانشگاه آزاد در اعتراض به کودتاچیان

بامدادخبر: از دقایقی قبل، نزدیک به دو هزار دانشجوی دانشگاه آزاد واحد تهران جنوب، در صحن دانشکده‌ی فنی این دانشگاه تجمع خود را آغاز کرده‌اند. به گزارش خبرنگار بامدادخبر، هم‌اکنون شعار مرگ بر دیکتاتور فضای این دانشگاه را دربر گرفته است و نیروهای امنیتی مشغول فیلمبرداری از دانشجویان معترض هستند. دانشجویان همچنین شعارهایی در اعتراض به احکام سنگین انظباطی که برای چهارده نفر از فعالین دانشجویی واحد تهران‌مرکز این دانشگاه صادر شده است، سر می‌دهند.
گفتنی‌است با افزایش فشارها بر دانشجویان واحد تهران مرکز، تجمع هفتگی این دانشجویان که هر هفته سه‌شنبه برگزار می‌شد، به دانشگاه ازاد واحد تهران‌جنوب در اتوبان آهنگ منتقل گردیده است.
اخبار تکمیلی و تصاویر این تجمع متعاقبا در همین لینک قرار خواهد گرفت.
گزارش کامل پنجمین تجمع پیاپی دانشجویان دانشگاه آزاد در اعتراض به کودتاچیان
دانشجویان دانشگاه آزاد پنجمین تجمع اعتراضی و مسالمت‌آمیز خود را در پنجمین سه‌شنبه متوالی سال تحصیلی جدید برگزار نمودند.
به گزارش بامدادخبر، بیش از 1500 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد واحد تهران جنوب در پی فراخوانی که پیش از این داده شده بود در اعتراض به دولت کودتا و وقایع پس از انتخابات و همچنین حمایت از دانشجویان دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز اقدام به برگزاری تجمع و راهپیمایی نمودند.
این تجمع در حدود ساعت 12 ظهر امروز و با تعطیل شدن کلاس‌های نوبت صبح در صحن اصلی دانشکده‌ی فنی و با فریادهای «الله اکبر» دانشجویان، آغاز و با خواندن سرود های «یار دبستانی» و «محمود قاتل»، گسترده‌تر گردید که در این میان حضور دانشجویان دانشکده‌های دیگر واحد تهران جنوب علی‌رغم مسافت زیاد این‌ دانشکده‌ها با دانشکده فنی، کاملا‌ چشم‌گیر بود.
در ادامه دانشجویان با سردادن شعارهای «مرگ بر دیکتاتور»، «نصر من الله و فتح قریب، ننگ بر این دولت مردم فریب»، و «یاحسین،میرحسین» از صحن اصلی دانشکده فنی تا مقابل ساختمان ریاست راهپیمایی کردند.
همچنین دانشجویان با سر دادن شعار «روحانی واقعی؛ منتظری صانعی» حمایت خود را از مواضع این دو مرجع تقلید شیعیان اعلام داشتند و با سردادن شعارهای «دانشجو می میرد، ذلت نمی پذیرد»، «دانشجو دانشجو، حمایت حمایت»، «دانشجو دستگیر بشه، دانشگاه تعطیل میشه» حمایت خود را از دانشجویان دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز نشان دادند.
این تجمع که از ساعت 12 ظهر آغاز شده بود در حدود یک ساعت به طول انجامید و با خواندن سرود «یار دبستانی» پایان یافت.
از صبح امروز تعداد نیروهای حراستی به شدت در دانشکده‌ی فنی افزایش یافته بود و رفت و آمد نیروهای امنیتی نیز در صحن دانشکده محسوس بود. علی‌رغم این شرایط، استقبال پرشور دانشجویان، موجب غافلگیری حراست و نیروهای بسیج شد.
رییس حراست واحد تهران جنوب نیز خود شخصا هنگام تجمع در دانشکده فنی حضور داشته است.
گفتنی است برخی از نیروهای حراستی و امنیتی با فیلمبرداری از چهره دانشجویان قصد ایجاد تنش و ممانعت از شکل گیری تجمع را داشتند که با حضور گسترده و هوشیاری دانشجویان ناکام ماندند.
تجمع دانشجویان دانشگاه آزاد واحد تهران جنوب در حالی در حمایت از دانشجویان واحد تهران مرکز انجام می گیرد که سومین تجمع مسالمت آمیز دانشجویان واحد تهران مرکز با حمله نیروهای بسیجی که با اتوبوس از خارج دانشگاه آورده شده بودند و به باطوم، شوکر الکتریکی، زنجیر، گاز اشک‌آور واسپری فلفل مجهز بودند به خشونت کشیده شد و در نتیجه‌ی آن، ده تن از دانشجویان مجروح و مصدوم شدند و بیش از چهل ترم حکم ممنوعیت از تحصیل برای دانشجویان دانشگاه آزاد واحد تهران مر کز صادر شده است.
تجمع امروز، پنجمین تجمع اعتراضی و متوالی دانشجویان دانشگاه آزاد در پنجمین سه شنبه از اغاز سال تحصیلی بود.